پرسش :
علت مخالفت فقها و متكلمان با نظریه ی وحدت وجود چيست؟
شرح پرسش :
پاسخ :
1. "وحدت وجود" از بنيانىترين معانى در عرفان است و در مكتب عرفايى چون ابن عربى اصل الاصول به شمار مىرود. طبق اين مبنى، "وجود" حقيقتى است واحد و ازلی، و آن جز خدا نيست و غير از او، وجود، حقيقتى ندارد، و هر چه به نظر مىآيد، در حقيقت، مظاهر گوناگون آن حقيقت واحده است، كه به صورت اشيا تجلى يافته است، و اينها همه عين آن وجود حقيقى واحد هستند.
2. براى وحدت وجود استدلال فلسفى هم شده است، هر چند كه اصل در اثبات آن ظاهراً متكى بر كشف و شهود است. اين استدلال مبتنى بر "اصالت وجود" و "اشتراك معنوى وجود" است. از جمله ادله اين است كه با توجه به اشتراك معنوى وجود، وجود بايد حقيقت واحدى باشد؛ زيرا انتزاع معناى واحد از حقايق مختلفه، امكان ندارد. نيز براى تأييد نظر وحدت وجود به قاعدهى "بسيط الحقيقه كل الاشياء" تمسك كردهاند.
3. در ميان فقها و متكلمان عدهاى با نظريه وحدت وجود مخالفت كردهاند و بعضى آن را برابر با شرك مىدانند. و وجود خدا را از وجود اشيا جدا مىدانند و از نظر ايشان پاكى وجود خدا با آلودگى اشيای مادى قابل جمع نيست.
4. به نظر مىرسد كه مخالفت شديد عدهاى از علما با عرفا و با نظريه وحدت وجود خصوصاً، به دليل سنگينى و عمق مطالب مطرح شده در عرفان و على الخصوص نظريه مذكور است به گونهاى كه عدهاى مدعى عرفان نتوانستهاند به نحو احسن، مسئله را مطرح كنند، و عدهاى نيز به دليل ضعف بنيّه ی علمى قابليت پذيرش آن مطلب دقيق را نداشتهاند.
5. صدر المتألهين به عنوان يك فيلسوف عارف مسلك، تلاش در تنقيح معناى وحدت وجود و زدودن شبهات بر اثر سوء برداشتها نموده است، از جمله در كتاب اسفار اربعه بين هستى ناب كه به هيچ قيدى مقيد نيست كه از آن به "ذات احديت" و امثال آن تعبير مىشود، و بين "هستى منبسط"كه بر هياكل ممكنات انبساط يافته است، تفاوت قايل شده و مراد عرفا از وحدت وجود و وجود مطلق را معناى اوّل مىداند نه دوم. و منشأ اشتباهات و انكارها و تكفيرها را اين خلط معانى مىداند.
منبع: http://farsi.islamquest.net
1. "وحدت وجود" از بنيانىترين معانى در عرفان است و در مكتب عرفايى چون ابن عربى اصل الاصول به شمار مىرود. طبق اين مبنى، "وجود" حقيقتى است واحد و ازلی، و آن جز خدا نيست و غير از او، وجود، حقيقتى ندارد، و هر چه به نظر مىآيد، در حقيقت، مظاهر گوناگون آن حقيقت واحده است، كه به صورت اشيا تجلى يافته است، و اينها همه عين آن وجود حقيقى واحد هستند.
2. براى وحدت وجود استدلال فلسفى هم شده است، هر چند كه اصل در اثبات آن ظاهراً متكى بر كشف و شهود است. اين استدلال مبتنى بر "اصالت وجود" و "اشتراك معنوى وجود" است. از جمله ادله اين است كه با توجه به اشتراك معنوى وجود، وجود بايد حقيقت واحدى باشد؛ زيرا انتزاع معناى واحد از حقايق مختلفه، امكان ندارد. نيز براى تأييد نظر وحدت وجود به قاعدهى "بسيط الحقيقه كل الاشياء" تمسك كردهاند.
3. در ميان فقها و متكلمان عدهاى با نظريه وحدت وجود مخالفت كردهاند و بعضى آن را برابر با شرك مىدانند. و وجود خدا را از وجود اشيا جدا مىدانند و از نظر ايشان پاكى وجود خدا با آلودگى اشيای مادى قابل جمع نيست.
4. به نظر مىرسد كه مخالفت شديد عدهاى از علما با عرفا و با نظريه وحدت وجود خصوصاً، به دليل سنگينى و عمق مطالب مطرح شده در عرفان و على الخصوص نظريه مذكور است به گونهاى كه عدهاى مدعى عرفان نتوانستهاند به نحو احسن، مسئله را مطرح كنند، و عدهاى نيز به دليل ضعف بنيّه ی علمى قابليت پذيرش آن مطلب دقيق را نداشتهاند.
5. صدر المتألهين به عنوان يك فيلسوف عارف مسلك، تلاش در تنقيح معناى وحدت وجود و زدودن شبهات بر اثر سوء برداشتها نموده است، از جمله در كتاب اسفار اربعه بين هستى ناب كه به هيچ قيدى مقيد نيست كه از آن به "ذات احديت" و امثال آن تعبير مىشود، و بين "هستى منبسط"كه بر هياكل ممكنات انبساط يافته است، تفاوت قايل شده و مراد عرفا از وحدت وجود و وجود مطلق را معناى اوّل مىداند نه دوم. و منشأ اشتباهات و انكارها و تكفيرها را اين خلط معانى مىداند.
منبع: http://farsi.islamquest.net
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}