پرسش :
آيا پيامبران پيشين چون حضرت مسيح(ع) از نبوت پيامبر اسلام(ص) آگاه بودند؟
شرح پرسش :
پاسخ :
به استناد آيه (اَلَّذيِن يَتَّبِعُون الرِّسول النَّبيَ الاُميِّ الَّذِي يَجِدُونه مَكْتوباً عِنْدَهُم فِي التَّورية وَالْاِنجيل يَأْمرُهم بِالْمَعْروُف و يَنْهيهُم عَنِ الْمُنْكَرْ وَيَحِلُّ لَهُم الطَيِّباتُ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبائِثُ وَيَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهم وَالْاَغْلال الِّتي كانَت عَلَيْهِمْ فَالِّذين امنوا بِه وَعَزِّروه ونَصَروُه وَاتِّبَعوُه النّورَ الِّذي اُنْزِلَ مَعَه اُولئِك هُم المُفلِحون) اعراف/157 ، موساي كليم(ع) نيز مانند عيساي مسيح ظهور دين خاتم انبيا را از باب علم غيب به مردم گوشزد كرد.
رئوس برنامه هاي پيامبر گرامي اسلام (ص) و ابعاد گوناگون عبادي، فرهنگي و سياسي اسلام، و نيز حرّيت و برخي ديگر از اوصا ف مسلمانان را، هم موساي كليم و هم عيساي مسيح (عليهما السلام) به طور گسترده در تورات و انجيل بيان كردهاند. اين نشانه آن است كه هم موساي كليم و هم عيساي مسيح به وجود مبارك خاتم (ص) و خصوصيات دين او علم غيب داشتند و عيساي مسيح بر اثر قرب عهدي كه داشت بشارت بيشتري داد.
عيساي مسيح همان گونه كه از انبياي گذشته آگاهي داشت و نيز به چيزهايي كه در حجابِ جدار و حصار محجوب بود، عالم بود و گزارش مي داد: (وَاَنْبِئَكم بِما تَأْكُلون وَما تَدَّخُروُن في بُيُوتِكم) آل عمران/49 ، از وقايع تاريخي آينده نيز آگاه بود كه جريان رسالت پيامبر اكرم (ص) ازاين قبيل است: (وَاِذْ قالَ عيسي ابنُ مَرْيَم يا بني اِسْرائيل اِنّي رَسُولُ اللهِ اِلَيْكُمْ مُصدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّورية وَ مُبَشِّراً بِرَسُول يَأتي مِنْ بَعدِي اسْمُه اَحْمد) صف/6 ؛ من شما را به آمدن پيامبري كه پس از من خواهد آمد و نام مباركش احمد (ص) است بشارت مي دهم. اين علم غيب است.
نكته شايان توجه اين كه اگر قرار بود غير از خاتم انبيا، انبياي ديگري هم بيايند، بشارت دادن به خصوص آمدن وي وجهي نداشت. همچنين كلمه تبشير گذشته از آن كه علم غيب به آينده را در بر دارد، تفوّق آينده نسبت به حال را هم تبيين مي كند، زيرا اگر آينده مادون، يا هم سطح حال باشد ديگر بشارت نيست، زيرا بشارت مژده دادن به امر مسرّت بخشي است كه انسان فاقد آن است، پس بايد كمالي در دين پيامبر خاتم باشد كه دين مسيح فاقد آن است. البته اگر كسي از وقوع حادثه اي در آينده خبر دهد آن حادثه هر چه باشد، پيش بيني آن، علم غيب محسوب مي شود.
غرض آن كه آيه مزبور دو مطلب را در بر دارد: يكي علم قطعي عيساي مسيح به غيب، و ديگري تفوّق قطعي دين اسلام بر مسيحيّت وگرنه بشارت صادق نبود. بر اين اساس قرآن كريم گذشته از اين كه ره آورد انبياي پيشين (عليهم السلام) را تصديق مي كند، بر كتب آنان هيمنه و سلطه و نظارت دارد. بنابراين ديگر كتابها را با اين كتاب مهيمن بايد سنجيد. چنانكه ديگر انبيا را نيز با ميزان اعمال خاتم انبيا (ص) بايد سنجيد. چنانكه خود آن حضرت فرمود:
(آدم و من دونه تحت لوائي يوم القيامة)؛ (بحار،39/213.).
آيت الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن ج 7 (سيرة پيامبران(ع) در قرآن)
www.payambarazam.ir
به استناد آيه (اَلَّذيِن يَتَّبِعُون الرِّسول النَّبيَ الاُميِّ الَّذِي يَجِدُونه مَكْتوباً عِنْدَهُم فِي التَّورية وَالْاِنجيل يَأْمرُهم بِالْمَعْروُف و يَنْهيهُم عَنِ الْمُنْكَرْ وَيَحِلُّ لَهُم الطَيِّباتُ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبائِثُ وَيَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهم وَالْاَغْلال الِّتي كانَت عَلَيْهِمْ فَالِّذين امنوا بِه وَعَزِّروه ونَصَروُه وَاتِّبَعوُه النّورَ الِّذي اُنْزِلَ مَعَه اُولئِك هُم المُفلِحون) اعراف/157 ، موساي كليم(ع) نيز مانند عيساي مسيح ظهور دين خاتم انبيا را از باب علم غيب به مردم گوشزد كرد.
رئوس برنامه هاي پيامبر گرامي اسلام (ص) و ابعاد گوناگون عبادي، فرهنگي و سياسي اسلام، و نيز حرّيت و برخي ديگر از اوصا ف مسلمانان را، هم موساي كليم و هم عيساي مسيح (عليهما السلام) به طور گسترده در تورات و انجيل بيان كردهاند. اين نشانه آن است كه هم موساي كليم و هم عيساي مسيح به وجود مبارك خاتم (ص) و خصوصيات دين او علم غيب داشتند و عيساي مسيح بر اثر قرب عهدي كه داشت بشارت بيشتري داد.
عيساي مسيح همان گونه كه از انبياي گذشته آگاهي داشت و نيز به چيزهايي كه در حجابِ جدار و حصار محجوب بود، عالم بود و گزارش مي داد: (وَاَنْبِئَكم بِما تَأْكُلون وَما تَدَّخُروُن في بُيُوتِكم) آل عمران/49 ، از وقايع تاريخي آينده نيز آگاه بود كه جريان رسالت پيامبر اكرم (ص) ازاين قبيل است: (وَاِذْ قالَ عيسي ابنُ مَرْيَم يا بني اِسْرائيل اِنّي رَسُولُ اللهِ اِلَيْكُمْ مُصدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّورية وَ مُبَشِّراً بِرَسُول يَأتي مِنْ بَعدِي اسْمُه اَحْمد) صف/6 ؛ من شما را به آمدن پيامبري كه پس از من خواهد آمد و نام مباركش احمد (ص) است بشارت مي دهم. اين علم غيب است.
نكته شايان توجه اين كه اگر قرار بود غير از خاتم انبيا، انبياي ديگري هم بيايند، بشارت دادن به خصوص آمدن وي وجهي نداشت. همچنين كلمه تبشير گذشته از آن كه علم غيب به آينده را در بر دارد، تفوّق آينده نسبت به حال را هم تبيين مي كند، زيرا اگر آينده مادون، يا هم سطح حال باشد ديگر بشارت نيست، زيرا بشارت مژده دادن به امر مسرّت بخشي است كه انسان فاقد آن است، پس بايد كمالي در دين پيامبر خاتم باشد كه دين مسيح فاقد آن است. البته اگر كسي از وقوع حادثه اي در آينده خبر دهد آن حادثه هر چه باشد، پيش بيني آن، علم غيب محسوب مي شود.
غرض آن كه آيه مزبور دو مطلب را در بر دارد: يكي علم قطعي عيساي مسيح به غيب، و ديگري تفوّق قطعي دين اسلام بر مسيحيّت وگرنه بشارت صادق نبود. بر اين اساس قرآن كريم گذشته از اين كه ره آورد انبياي پيشين (عليهم السلام) را تصديق مي كند، بر كتب آنان هيمنه و سلطه و نظارت دارد. بنابراين ديگر كتابها را با اين كتاب مهيمن بايد سنجيد. چنانكه ديگر انبيا را نيز با ميزان اعمال خاتم انبيا (ص) بايد سنجيد. چنانكه خود آن حضرت فرمود:
(آدم و من دونه تحت لوائي يوم القيامة)؛ (بحار،39/213.).
آيت الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن ج 7 (سيرة پيامبران(ع) در قرآن)
www.payambarazam.ir
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}