پرسش :
دشمني يزيد و يارانش از چه زماني با امام حسين (عليه السلام) شروع شده بود ؟ آيا يزيد با امام حسين (عليه السلام) از قبل دشمني داشته است ؟
شرح پرسش :
پاسخ :
اختلاف امام حسين« عليه السلام» و يزيد پليد اختلافي نيست كه در زمان امام حسين «عليه السلام » پديدآمده باشد. بلكه اختلافي است وريشه اي كه از دورانهاي گذشته بين آل علي « عليه السلام» و آل معاويه عليه العنه وجود داشته است .
عللي كه از جنبه تاريخي مي توان خصومت آل علي« عليه السلام» و آل معاويه را توجيه نمود زياد است . البته علت اصلي اختلاف طينت و سرشت آنها بود مثل اين بود كه اينها دو سرشت بودند وروي همين جهت آل علي« عليه السلام » به ايمان و اخلاق و فضيلت پايبند بودند و آل معاويه به منافع و جاه و مقام و ثروت مجموع علل را مي توان گفت عبارت است از: اختلاف نژادي و خونخواهي ها و سياست يا رقابت سياسي كينه شخصي اختلاف در طرز فكر و ادراك و احساسات البته آل علي «عليه السلام » منزه بودند از بعضي از اين امور ولي در آل معاويه همه اين امور تاثير داشت به علاوه احساس حسادتي كه از كرامت آل علي« عليه السلام» و شرف مردمي آنها مي كردند .( 1)
{ ام يحسدون الناس علي ما اتهم الله من فضله } ( 2) بلكه يهود به مردم مسلمين حسد مي ورزند به خاطر آنچه كه خدا از فضيلتش به آنها عطا كرده است .
عقاد مي گويد : واين درگيري ميان آن دو ( يزيد و امام حسين« عليه السلام» ) بازگشت آن به اسبابي بود كه موجب نفرت و جدايي ميان اين دو نفر مي شد كه همان تعصب و حمايت از آثار موروثه گذشتگان آنها و تعصب در سياست در عواطف شخصي در اختلاف اخلاق و تربيت و رشد و تفكر آنها بود .
در باره تربيت هاشمي و اموي در جاهليت مي گويد : بني هاشم در مورد رياست ديني كارمي كردند و بني عبد شمس در تجارت و رياست سياسي كه در جاهليت عبارت بود از ربا و چانه زدن در نرخ اجناس و كلاه گذاشتن سر ديگران و كم فروشي و اجناس معيوب را به ديگران انداختن لذا شگفتي نداردكه اين اختلاف فاحش ميان آنها باشد. ميان رك گويي و روراستي و اخلاق بازاري ومعامله گري و ميان وسايل ايمان و وسايل حقه بازي براي رسيدن به هدف .
عقاد در باره خلق هاشمي و اموي مي گويد : و بر عكس بني اميه را نصيب قابل توجهي از اخلاقيات نمونه شمايل ديني نبود و در مقابل بني هاشم در ميان آن خاندان مقام نبوتي پيدا نشده بود كه به مناقب آن ببالند چنانكه فرزندان آنها بني هاشم به مناقب نبوت خاندان خويش افتخار مي كردند يا حداقل دست آنها را بگيرد و آرام آرام آنها را به سوي صفاتي سوق دهد كه با اين صفات موجود در آنها تفاوت داشته باشد. و به مزايايي بكشاند تا جاي آن مزايايي را كه در بني هاشم بود پركند .... وحال آنكه پيش از ظهور نبوت و پس از آن خلق و خوي عملي آنها كه ناشي از بهره گيريهاي تجاري ومطالعه سياسي بود بر آنها حاكم بود . از همين جهت در ميان بني هاشم سراني به آن اخلاقيات شريف مشهور شدند. و در ميان بني اميه سراني به اين خلق و خوي ننگين از آنان بني هاشم صفات بردباري و صبر و آزمودگي و تيز هوشي و خوش فكري انتشار يافت چنانكه از اينان صفات حيله گري و آز و راحت طلبي و خوشگذراني شهرت گرفت .
عنصر آن علي به حسب اصل فطرت به حسب تربيت و حجرهايي كه آنها را پرورش داده بود با عنصر(ع) اموي دو عنصر بود .
اميه و هاشم از قديم با هم بر سر زعامت اختلاف كردند و اميه شكست خورد و به شام رفت . در اسلام هم ابو سفيان كه از همه قريش زيركتر بود تحت تاثير عواطف كينه آميز تا فتح مكه با پيغمبر مبارزه كرد و حال آنكه عقل او اقتضا مي كرد زودتر تسليم شود و ابولهب هم كه اينقدر مخالف پيامبر بود چون شوهر خواهر ابو سفيان بود.( داستان ابو سفيان و عباس و فتح مكه ).
گويند روزي ابو سفيان پس از فتح مكه چشمش به پيامبر افتاد با خود گفت اي كاش مي دانستم كه او به چه چيز بر من پيروز شد.
پيامبر آمد و دست به شانه اش زد و فرمود : به سبب خدا بر تو پيروز شدم اي ابو سفيان: در غزوه حنين ابو سفيان همينكه عزيمت مسلمين را ديد با خوشحالي گفت گمان ندارم كه تا پيش از رسيدن به دريا توقف كنند و در جنگ شام وقتي كه روميها جلو مي رفتند گفت : اي روميان ادامه دهيد و همينكه عقب مي نشسد مي گفت واي بر روميان . پيامبر براي تاليف قلب دخترش را ترويج كرد خانه اش را مامن قرار داد او را در راس مولفه القلوب قرار داد. (ولي حكومت به او پسرانش نداد همين قدر كه تاليف قلب شده باشد . نه اينكه قدرتي در اختيار آنها گذاشته شود) در عين حال مسلمين از او اجتناب مي كردند ا و از اين كار خسته شد و از رسول اكرم (ص ) خواهش كرد كه معاويه كاتب آن حضرت ( نه كاتب وحي) باشد.
اين اخلاق اجداد يزيد و خود يزيد مردي بود كه با مادران و دختران و خواهران خود نكاح مي كرد شراب مي نوشيد و نما ز را ترك ميكرد.
عقاد مي گويد : حسين «عليه السلام » و يزيد نمونه كاملي از دو فاميل بودند با اين اختلاف كه حسين «عليه السلام» واجد جميع فضائل هاشمي بود ولي يزيد صفات خوب امويها را نداشت.
و نتيجه اين اختلاف شديد اين بود كه ايندو در سرزمين كربلا در مقابل هم قرار گرفتند .
عقاد مي گويد : تحقيقا ضرباتي كه بني اميه در كر بلا و مدينه و مكه وارد ساختند نيرومند ترين ضرباتي بود كه براي پايداري حكومت و تثبيت بنيان و چيرگي حكومتشان بر مخالفان خود وارد ساختند. و مخالفان هرگز نتواستند از آنها انتقام كشند به مانند ضربات دست خود آنان و بني اميه در واقع زننده نبودند بلكه ضربه اي خوردند كه تا پايان روزگار ادامه دارد و همين جنايت يك روز كه در كربلا واقع شد موجب گشت كه يك دولت عريض و طويل آنچنان تنها به اندازه عمر يك شخص عمر كند .
منابع :
1- حماسه حسيني , مطهري , مرتضي , ج 2 م ص 79-80
2- قرآن كريم , مباركه نساء , آيه 54 .
3- حماسه حسيني , مطهري , مرتضي , ج 2 , از ص 80تا 160
www. eporsesh.com
اختلاف امام حسين« عليه السلام» و يزيد پليد اختلافي نيست كه در زمان امام حسين «عليه السلام » پديدآمده باشد. بلكه اختلافي است وريشه اي كه از دورانهاي گذشته بين آل علي « عليه السلام» و آل معاويه عليه العنه وجود داشته است .
عللي كه از جنبه تاريخي مي توان خصومت آل علي« عليه السلام» و آل معاويه را توجيه نمود زياد است . البته علت اصلي اختلاف طينت و سرشت آنها بود مثل اين بود كه اينها دو سرشت بودند وروي همين جهت آل علي« عليه السلام » به ايمان و اخلاق و فضيلت پايبند بودند و آل معاويه به منافع و جاه و مقام و ثروت مجموع علل را مي توان گفت عبارت است از: اختلاف نژادي و خونخواهي ها و سياست يا رقابت سياسي كينه شخصي اختلاف در طرز فكر و ادراك و احساسات البته آل علي «عليه السلام » منزه بودند از بعضي از اين امور ولي در آل معاويه همه اين امور تاثير داشت به علاوه احساس حسادتي كه از كرامت آل علي« عليه السلام» و شرف مردمي آنها مي كردند .( 1)
{ ام يحسدون الناس علي ما اتهم الله من فضله } ( 2) بلكه يهود به مردم مسلمين حسد مي ورزند به خاطر آنچه كه خدا از فضيلتش به آنها عطا كرده است .
عقاد مي گويد : واين درگيري ميان آن دو ( يزيد و امام حسين« عليه السلام» ) بازگشت آن به اسبابي بود كه موجب نفرت و جدايي ميان اين دو نفر مي شد كه همان تعصب و حمايت از آثار موروثه گذشتگان آنها و تعصب در سياست در عواطف شخصي در اختلاف اخلاق و تربيت و رشد و تفكر آنها بود .
در باره تربيت هاشمي و اموي در جاهليت مي گويد : بني هاشم در مورد رياست ديني كارمي كردند و بني عبد شمس در تجارت و رياست سياسي كه در جاهليت عبارت بود از ربا و چانه زدن در نرخ اجناس و كلاه گذاشتن سر ديگران و كم فروشي و اجناس معيوب را به ديگران انداختن لذا شگفتي نداردكه اين اختلاف فاحش ميان آنها باشد. ميان رك گويي و روراستي و اخلاق بازاري ومعامله گري و ميان وسايل ايمان و وسايل حقه بازي براي رسيدن به هدف .
عقاد در باره خلق هاشمي و اموي مي گويد : و بر عكس بني اميه را نصيب قابل توجهي از اخلاقيات نمونه شمايل ديني نبود و در مقابل بني هاشم در ميان آن خاندان مقام نبوتي پيدا نشده بود كه به مناقب آن ببالند چنانكه فرزندان آنها بني هاشم به مناقب نبوت خاندان خويش افتخار مي كردند يا حداقل دست آنها را بگيرد و آرام آرام آنها را به سوي صفاتي سوق دهد كه با اين صفات موجود در آنها تفاوت داشته باشد. و به مزايايي بكشاند تا جاي آن مزايايي را كه در بني هاشم بود پركند .... وحال آنكه پيش از ظهور نبوت و پس از آن خلق و خوي عملي آنها كه ناشي از بهره گيريهاي تجاري ومطالعه سياسي بود بر آنها حاكم بود . از همين جهت در ميان بني هاشم سراني به آن اخلاقيات شريف مشهور شدند. و در ميان بني اميه سراني به اين خلق و خوي ننگين از آنان بني هاشم صفات بردباري و صبر و آزمودگي و تيز هوشي و خوش فكري انتشار يافت چنانكه از اينان صفات حيله گري و آز و راحت طلبي و خوشگذراني شهرت گرفت .
عنصر آن علي به حسب اصل فطرت به حسب تربيت و حجرهايي كه آنها را پرورش داده بود با عنصر(ع) اموي دو عنصر بود .
اميه و هاشم از قديم با هم بر سر زعامت اختلاف كردند و اميه شكست خورد و به شام رفت . در اسلام هم ابو سفيان كه از همه قريش زيركتر بود تحت تاثير عواطف كينه آميز تا فتح مكه با پيغمبر مبارزه كرد و حال آنكه عقل او اقتضا مي كرد زودتر تسليم شود و ابولهب هم كه اينقدر مخالف پيامبر بود چون شوهر خواهر ابو سفيان بود.( داستان ابو سفيان و عباس و فتح مكه ).
گويند روزي ابو سفيان پس از فتح مكه چشمش به پيامبر افتاد با خود گفت اي كاش مي دانستم كه او به چه چيز بر من پيروز شد.
پيامبر آمد و دست به شانه اش زد و فرمود : به سبب خدا بر تو پيروز شدم اي ابو سفيان: در غزوه حنين ابو سفيان همينكه عزيمت مسلمين را ديد با خوشحالي گفت گمان ندارم كه تا پيش از رسيدن به دريا توقف كنند و در جنگ شام وقتي كه روميها جلو مي رفتند گفت : اي روميان ادامه دهيد و همينكه عقب مي نشسد مي گفت واي بر روميان . پيامبر براي تاليف قلب دخترش را ترويج كرد خانه اش را مامن قرار داد او را در راس مولفه القلوب قرار داد. (ولي حكومت به او پسرانش نداد همين قدر كه تاليف قلب شده باشد . نه اينكه قدرتي در اختيار آنها گذاشته شود) در عين حال مسلمين از او اجتناب مي كردند ا و از اين كار خسته شد و از رسول اكرم (ص ) خواهش كرد كه معاويه كاتب آن حضرت ( نه كاتب وحي) باشد.
اين اخلاق اجداد يزيد و خود يزيد مردي بود كه با مادران و دختران و خواهران خود نكاح مي كرد شراب مي نوشيد و نما ز را ترك ميكرد.
عقاد مي گويد : حسين «عليه السلام » و يزيد نمونه كاملي از دو فاميل بودند با اين اختلاف كه حسين «عليه السلام» واجد جميع فضائل هاشمي بود ولي يزيد صفات خوب امويها را نداشت.
و نتيجه اين اختلاف شديد اين بود كه ايندو در سرزمين كربلا در مقابل هم قرار گرفتند .
عقاد مي گويد : تحقيقا ضرباتي كه بني اميه در كر بلا و مدينه و مكه وارد ساختند نيرومند ترين ضرباتي بود كه براي پايداري حكومت و تثبيت بنيان و چيرگي حكومتشان بر مخالفان خود وارد ساختند. و مخالفان هرگز نتواستند از آنها انتقام كشند به مانند ضربات دست خود آنان و بني اميه در واقع زننده نبودند بلكه ضربه اي خوردند كه تا پايان روزگار ادامه دارد و همين جنايت يك روز كه در كربلا واقع شد موجب گشت كه يك دولت عريض و طويل آنچنان تنها به اندازه عمر يك شخص عمر كند .
منابع :
1- حماسه حسيني , مطهري , مرتضي , ج 2 م ص 79-80
2- قرآن كريم , مباركه نساء , آيه 54 .
3- حماسه حسيني , مطهري , مرتضي , ج 2 , از ص 80تا 160
www. eporsesh.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}