پرسش :

در مورد اختلافات بین «شیعه» و «سنی» بسیار گفته‌اند، لطفاً اساس چگونگی پیدایش دو گروه شیعه و سنی و ریشه‌ها یا علل اصلی اختلاف آنها را بیان نمایید و بفرمایید آیا اهل سنت ائمه را قبول دارند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
الف – واژه‌ی «شیعه» به معنای «پیرو و یاری‌دهنده» است و به سند شیعه و سنی، اولین‌بار پیامبر اکرم (ص)، مکرر پیروان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام تا قیام قیامت را به این نام ملقب فرمودند. به عنوان مثال: حافظ ابونعیم اصفهانی احمد بن عبدالله که یکی از محدثین و فقهای به نام اهل سنت است در کتاب «حلیة الاولیاء» هنگامی که آیه مبارکه‌ی ذیل نازل گردید:
«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِِّمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضىِ‏َ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذَالِكَ لِمَنْ خَشىِ‏َ رَبَّهُ»(البینه 7- 8)
ترجمه: و كسانى كه ايمان آورده اعمال صالح كردند ايشان بهترين خلق خدايند * جز ايشان نزد پروردگارشان عبارت است از بهشت‏هاى عدن كه نهرها در زير درختانش روان است و ايشان تا ابد در آنند در حالى كه خدا از ايشان راضى و ايشان هم از خدا راضى باشند اين سرنوشت كسى است كه از پروردگارش بترسد.
رسول اکرم (ص) خطاب کرد به علی بن ابی طالب(ع) فرمود: «یا علی هو انت و شیعتک تاتی انت و شیعتک یوم القیامة راضین مرضیین» - یاعلی مراد خیر البریه در آیه شریفه توئی و شیعیان تو . روز قیامت تو و شیعیان تو بیائید در حالتی که خداوند از شما راضی و شما هم از خداوند راضی و خشنود باشید.
و هم چنین طبرانی از علمای برجسته‌ی اهل سنت در کتاب معروفش به نام «معجم کبیر، ج1، ص 319»‌ و هم چنین در «مجمع الزوائد، ج9، ص 131» این حدیث را از پیامبر اکرم (ص) نقل نموده که فرمودند:
«أنت وشيعتك تردون على الحوض رواة مرويين بيضة وجوهكم»
ترجمه: تو و شيعيانت حوض کوثر بر من وارد مي‌شويد در حالي که سيراب گشته و صورتانتان نوراني است.

ب – واژه‌ی «سنت» به معنای گرویدگان به یک راه، رسم و روش نیز پس از کشته شدن خلیفه‌ی دوم به یک گروه از مسلمانان اطلاق گردید.
قضیه از این قرار بود که پس از کشته شدن خلیفه‌ی دوم (عمر)،‌ سران سقیفه و بزرگان اقوامی که با خلفای اول و دوم بیعت کرده بودند، نزد امیرالمؤمنین (ع) رفته و به او گفتند: یا علی، اگر بپذیری که بر اساس کتاب خدا، سنت رسول و روش [سنت] شیخین عمل کنی، با تو بیعت می‌کنیم و خلافت را به تو می‌سپاریم. اما حضرت نپذیرفته و فرمودند: من بر اساس کتاب خدا، سنت رسول و اجتهاد خویش عمل خواهم نمود. آنها نیز رفتند و با همین شرایط با عثمان بیعت کردند و از آن پس کسانی که [سنت شیخین، یعنی ابوبکر و عمر] را پذیرفته‌اند، «اهل سنت» نامیده شدند. البته عوام اهل سنت را فریب می‌دهند که منظور ما «سنت الرسول» است، اما چنین نیست، چرا که «سنت الرسول»، مانند کتاب از موارد اشتراک بود و نه انفراق.

ج – ریشه‌ی اختلافات به همان ابتدای بعثت حضرت رسول اکرم (ص) و طول زندگی مبارک ایشان بر می‌گردد. یعنی با توجه به عنایات ویژه‌ی حضرت به امیرالمؤمنین و معرفی ایشان از همان ابتدا به عناوینی چون: برادر، وصی، خلیفه بعد از من، قسیم بهشت و جهنم، دروازه‌ی علم و ...، مسلمانان به دو گروه یاران حضرت علی (ع) و دشمنان و حاسدین تقسیم بودند،‌ اما این اختلاف به صورت تشکیلاتی نبود تا آن که در ماجرای «سقیفه»، تشکیلات مخالفان علی (ع) سازماندهی شد و پس از کشته شدن خلیفه‌ی دوم، رسماً نام‌های «شیعه‌‌ی علی» و «سنت شیخین» به عنوان دو گروه، دو جریان و یا دو حزب مطرح گردید.
لذا مغایر با آن چه به اذهان عمومی القاء می‌کنند، اختلافات ایجاد شده در ابتدا بر سر مباحث نظری در اصول یا تفاوت فتوا در برخی از احکام نبود، بلکه اختلاف بر سر عمل نکردن به وصیت و دستور پیامبر اکرم (ص) در غدیر غم و بر سر «حکومت» آغاز گردید.
دیری نگذشت که توجیه بدعت‌های ایجاد شده توسط حکام در حوزه‌های متفاوت (مثل: شکستن پیمانی که در غدیر خم بسته بودند، غصب فدک، جنگ‌های صفین، خوارج و جمل با خلیفه‌ی وقت حضرت علی علیه‌السلام ... در حوزه ولایت و حکومت، یا ایجاد تغییر در اذان، نماز، اوقات، حدود، طواف، نکاح و ... در حوزه‌ی احکام) مستلزم تدوین مباحث تدوین شده در اصول و فروع گردید،‌ و توجیه حکام اموی و عباسی، ظلم و جور‌های خود را به وسیله‌ی روایات ساختگی و ابوهریره‌ای، این نیاز را ضرور‌ی‌ترین نمود. لذا پیدایش معتزله و اشاعره جهت مباحث نظری در اصول چون: توحید و عدل، وجود و ماهیت، جبر و اختیار، ... و نیز مذاهب اهل سنت که اولین آنها در زمان امام صادق علیه‌السلام و به اجتهاد ابوحنیفه بنا شد، همه در راستای توجیه عمل‌های واقع شده توسط حکامی که به نام اسلام و سنت رسول و سنت شیخین بر مردم حکومت می‌کردند پدید آمدند.

د – اهل سنت ضمن نقل و تأیید مباحث مربوط به امامت (ولایت، عصمت، شفاعت، حکومت و ...) توسط علمای به نام و در واقع مراجع‌شان، موضوعی تحت عنوان «امامت» را نمی‌توانند بپذیرند، چرا که به صورت خودکار مباحث دیگر را زیر سؤال می‌برد، اما اغلب آنها (به غیر از ناصبی‌ها و وهابی‌ها که نه شیعه هستند و نه سنی)، برای اهل بیت (ع) احترام ویژه‌ای قایل هستند. تا آن جا که ابوحنیفه می‌گوید: اگر دو سال نزد امام صادق علیه‌السلام درس نخوانده بودم هلاک می‌شدم و امام شافع در آن قصیده‌ی معروفش می‌گوید: اگر حب علی و آل علی رافضی بودن است، من خود اول رافضی هستم.
تشدید اختلافات تا حد مشرک، نجس، مهدور الدم و واجب القتل خواندن شیعیان، در هیچ یک از کتب اهل سنت و فقه آنها جایگاهی ندارد، بلکه فریبی است که از گذشته تا کنون توسط حکام جوری که نه شیعه هستند و نه سنی صورت پذیرفته است. چنان چه در ماجرای کربلا یک آخوند درباری فتوا بر خروج امام (ع) از اسلام مهدور الدم بودن ایشان به خاطر بیعت نکردن با خلیفه یزید را صادر نمود، و امروزه نیز علمای وهابی (مثل بن باز)، بر علیه شیعیان که گناهی جز بیعت نکردن با شیطان بزرگ و نوچه‌هایش ندارند، در ایام حج و در خانه‌ی خدا عین همان حکم را صادر می‌کنند.
و گرنه اهل سنت، اگر واقعاً اهل سنت باشد، باید با خلیفه‌ی چهارم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام بیعت کند و بر این اساس خود را در مقابل تشیع نبیند.
www.aviny.com