پرسش :

اگر امام علي (علیه السلام) در نمازشان متوجه بيرون آوردن تير از پايشان نمي شوند پس چطور به فقير انگشتر مي دهند و متوجه او مي شوند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
جواب اجمالی
اولاً: نماز و عبادت علي عليه السلام و هم انفاق و تصدّق او براي خدا بود. چه مانعي دارد که علي عليه السلام غرق نماز باشد و صداي سائل به گوشش برسد و براي رضاي خدا، در وسط نماز انفاق کند. علاوه بر آن، خداوند مقدّر کرده بود که چنين اتفاقي رخ دهد، تا آيه ولايت نازل شود و جانشيني حضرت علي عليه السلام به خلافت، به گوش همه مردم برسد.
ثانيا: حالات عرفاني معصومين عليهم السلام با هم فرق مي کند. آن ها در نماز هميشه يک سان نبوده اند. گاهي معصومين عليهم السلام چنان غرق در عبادت بودند که اصلاً توجهي به اين عالم نداشتند، همانند برخي حالات اميرمؤمنان عليه السلام و امام سجاد عليه السلام و گاهي هم با حفظ حضور قلب، به عالم ماده نيز توجه داشته اند. روزي پيامبر صلي الله عليه و آله نماز جماعت را زودتر از ساير روزها به پايان رساند. برخي علت اين کار را جويا شدند. آن حضرت فرمود: آيا گريه کودک را نشنيديد؟ من نماز را زودتر از روزهاي ديگر به پايان رساندم تا (مادر) بچه اش را ساکت کند.[1]
جواب تفصيلي
اخلاص در کار
«منظور از «اخلاص » همان خلوص نيت است، و منظور از خلوص نيت، اين است که انگيزه تصميم گيري تنها خدا باشد و بس .»
حق اين است که، اخلاص را در کلام مخلص بزرگ، علي (ع) جستجو کنيم . و نوشتار و نثر را نوراني کنيم با کلام امام :« اخلاص، رمز تقرب به حق است» .
در جاي ديگر مي فرمايند: «قد اخلص لله فاستخلصه . . .»
چون بنده خدا خويشتن را براي خدا خالص مي کند و خدا در اخلاص ورزيدنش او را ياري مي دهد . چنين است که او از کانهاي دين، و از کوههاي ريشه دار زمين است . و خود را به اجراي عدالت پايبند کرده، نخستين گامش در اين راه زدودن هوي و هوس از درون خويش است .
به گفته مولوي:
او خدو انداخت بر رويي که ماه
سجده آرد پيش او در سجده گاه
در مورد نماز خون بپا داشتن امام حسين (ع) شاعر مي گويد:
در ميان بارش تير بلا
عاشقانه بر سر سجاده شد
پس براي مردان مخلص خدا، خطاب «ارجعي الي ربک راضية مرضية » مهم است و غير از رضايت خداوند منان، دنبال هيچ چيز ديگر نبودند .
يکي از داستانهاي معروف و معتبر، پيرامون زندگي «امير اخلاص » اين است که در جنگ صفين، تيري بر ران حضرت اميرالمؤمنين (ع) وارد شد . هر چه کردند در مواقع عادي خارج نمايند نتوانستند . خدمت امام حسن (ع) جريان را عرض کردند . فرمود: صبر کنيد تا پدرم به نماز بايستد، زيرا در آن حال چنان از خود بيخود مي شود که به هيچ چيز متوجه نمي گردد . به دستور حضرت مجتبي (ع) در آن حال تير را خارج کردند، بعد از نماز امير اخلاص، علي (ع) متوجه شد، خون از پاي مقدسش جاري شد، پرسيد:« چه شد؟ عرض کردند: تير را در حال نماز از پاي شما بيرون کشيديم . »
داستان ديگر در همين راستا:
در روايتي از ابو درداء آمده:
«شبي اميرالمؤمنين (ع) را ديدم که از مردمان کنار گرفته و در مکان خلوتي مشغول مناجات با پروردگار و گريه و زاري است و مي فرمود:« بارالها چه بسيار گناهاني که با بردباري از عقوبتش درگذشتي و چه بسيار جرايمي که به کرم و بزرگواري ات آن را آشکار نساختي! بارالها . . . ناگاه ديدم صدا خاموش شد . گفتم: حتما حضرت را خواب برده است . رفتم تا آن حضرت را بيدار کنم، چون ايشان را حرکت دادم، ديدم همچون چوب خشک شده اي است . گفتم: «انا لله و انا اليه راجعون » با خود گفتم که اميرالمؤمنين از دنيا رفت و به خانه آن حضرت رفتم و فاطمه (س) را از اين امر آگاه ساختم . فرمود: اين حالتي است که از ترس خدا هر شب بر او عارض مي شود . پس اندکي آب بر چهره او پاشيدم تا به هوش آمد .»
اما دو داستان ديگر، با صورت و سيرت ديگر:
يکي از داستانهاي معروف و معتبر، که هم ريشه قرآني دارد و هم ريشه روايي، اين است که اميرالمؤمنين در حال رکوع نماز، انگشتر خود را تصدق داد .
اين داستان، در روايات متعدد و معتبر نقل شده است .
«در کتاب تفسير برهان و کتاب غاية المرام، صدوق (ره) روايت مي کند که او در ذيل آيه «انما وليکم الله و رسوله والذين آمنوا» از ابي الجارود از حضرت ابي جعفر (ع) روايت مي کند که فرمود: طايفه اي از يهود مسلمان شدند از آن جمله عبدالله بن سلام، اسد، ثعلبه، ابن بامين و ابن صوريا بودند که همگي خدمت رسول خدا (ص) عرض کردند يا نبي الله حضرت موسي وصيت کرد به يوشع بن نون و او را جانشين خود قرار داد، وصي شما کيست يا رسول الله؟ و بعد از تو ولي و سرپرست ما کيست؟ در پاسخ اين سؤال اين آيه نازل شد: «انما وليکم الله و رسوله . . . و هم راکعون » . آنگاه رسول خدا فرمود برخيزيد، همه برخاسته و به مسجد آمدند، مردي فقير و سائل داشت از مسجد به طرف آن جناب مي آمد، حضرت فرمود: اي مرد آيا کسي به تو چيزي داده؟ عرض کرد: آري، اين انگشتر را يک نفر همين اکنون به من داده، حضرت پرسيد چه کسي؟ عرض کرد آن مردي که مشغول نماز است، پرسيد در چه حالي به تو داد؟ عرض کرد در حال رکوع، حضرت تکبير گفت . اهل مسجد همه تکبير گفتند، حضرت رو به آن مردم کرد و فرمود: پس از من علي (ع) ولي شماست، آنان نيز گفتند ما به خداوندي خداي تعالي و به نبوت محمد (ص) و ولايت علي (ع) راضي و خشنوديم .»
به هر حال، در اين روايت، به داستان امير اخلاص، در مورد تصدق انگشتر، در حال رکوع نماز هم اشاره شد که در اين نوشتار، اين بخش از داستان مورد نظر ماست .
داستان ديگر در همين راستا:
«براي رسول خدا (ص) دو شتر بزرگ هديه آوردند . حضرت به ياران خود نگريست و فرمود: «آيا در ميان شما کسي هست که دو رکعت نماز به جاي آورد و در آن هيچ فکر دنيايي به خود راه ندهد تا يکي از دو شتر را به او بدهم .» حضرت علي (ع) به پا خاست و مشغول نماز شد . هنگامي که سلام نماز را داد، جبرئيل نازل شد و به پيامبر عرض کرد يکي از دو شتر را به حضرت علي (ع) بدهيد .
رسول خدا (ص) پرسيد: علي (ع) در تشهد که نشسته بود، انديشيد کدام يکي از دو شتر را بردارد؟ جبرئيل پاسخ داد: انديشيد که شتر چاق تر را بگيرد و آن را بکشد و در راه خدا به فقرا بدهد، پس انديشه اش براي خدا بود، نه براي خود و براي دنيا .
حضرت رسول خدا (ص) نيز هر دو شتر را به او داد و فرمود: بنده اي نيست که دو رکعت نماز گزارد و در آن انديشه چيزي از دنيا نکند، مگر آن که خداوند از او خشنود شود و گناهانش را بيامرزد .»
پاسخ به شبهه همراه با تحليل عقلي:
آيا بين دو دسته داستان اول يعني:
1 - بيرون کشيدن تير از پاي حضرت امير (ع) در حال نماز . .
2 - و بيهوش گشتن حضرت از ترس خدا، در حال نماز;
با دو داستان ديگر يعني:
1 - تصدق کردن انگشتر در حال رکوع نماز و
2 - به جا آوردن دو رکعت نماز از روي اخلاص و دريافت هديه - شتر - از دست پيامبر (ص)، نوعي تقابل و تضاد وجود دارد، تا زمينه ساز شبهه و يا شبهات باشد که از جمله آن شبهات اين باشد که:
آيا تصدق و انفاق علي (ع) در حال رکوع، با حضور قلب منافات دارد؟
عده اي از قدما از جمله فخر رازي بر اين نکته ايراد گرفتند که علي (ع) هميشه در حال نماز آن چنان از خود بي خود بود که توجه به اطراف پيدا نمي کرد، چگونه شما مي گوئيد در حال رکوع نماز، انگشتر به سائل فقير تصدق کرد؟
شهيد مطهري (ره) در کتاب امامت و رهبري، در پاسخ به اين شبهه و سؤال، دو جواب داده اند که خلاصه آن چنين است:
1 - پيامبر اکرم (ص) و ائمه هدي (ع) حالاتشان در تمام زمانها يکسان نبوده؟ گاهي ديده مي شود خود پيغمبر (ص)، وقتي نماز مي خواندند، حسن و حسين (ع) بر دوش او سوار مي شدند و حضرت سجده را طولاني مي کردند تا اين که طفل بلند شود و گاهي تير از پاي اميرالمؤمنين (ع) در مي آوردند، چون حالت «جذبه » و «محو» قوي است، متوجه نمي شدند، پس همه حالات معصومين همچنين اولياء خدا مشابه نبوده و شدت و ضعف داشته است .
2 - از ديدگاه عارفان وقتي حالت انجذاب کامل شد، در آن حالت، برگشت است; يعني شخص در عين حال که با خدا هست با ماوراء هم هست، اين همانند خلع بدن مي باشد، بعضي در همه احوال در حال خلع بدنند و بعضي لحظاتي خلع بدن مي کنند; در اين صورت، نزد عرفا حالت هنگام بيرون کشيدن تير از بدن، ناقصتر و پايين تر از حالت به فقير صدقه دادن مي باشد . چرا که به قدري توجه اش به خدا کامل است که در آن حال، تمام عالم را مي بيند .
به هر تقدير، با توجه به جواب دوم شهيد مطهري، مي توان گفت، شنيدن صداي سائل و به کمک او پرداختن، توجه به خويشتن نيست، بلکه عين توجه به خداست، علي (ع) در حال نماز از خود بيگانه بود نه از خدا، و مي دانيم بيگانگي از خلق خدا، بيگانگي از خدا است، و پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام يک عمل مباح، در ضمن عبادت . و اين يکي از آثار بزرگ نماز است .
براي اولياء خدا و معصومين (ع)، حالت غفلت تصور ندارد . تمام آفات و لحظات براي آنها ذکر است و ذکر .
خود حضرت مي فرمايند:
«ما رايت شيئا الا رايت الله فيه و معه »
چيزي را نديدم، مگر آن که خدا را در آن و با آن ديدم .
به صحرا بنگرم صحرا تو ببينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بينم
اميرالمؤمنين (ع) در تمام آنات و حالات زندگي از خود بي خود و توجه به خود و دنيا نداشته است . البته معناي غرق شدن در توجه به خدا اين نيست که انسان بي اختيار احساس خود را از دست بدهد و همچون يک بيمار، بيهوش و از خود بي خود شود بلکه با اراده خويش توجه خود را از آن چه در راه خدا و براي خدا نيست برمي گيرد .
ريشه شبهه و مشکل در اين است که برخي براي اولياء الله و معصومين، همان تصوري را دارند که در حق يک فرد معمولي چنين مي انديشند . غافل از اينکه، رفتار و کردار، امير اخلاص، فراتر از اين حرفهاست . مگر علي (ع) در زمين کشاورزي و باغباني به فکر خود بود؟
مگر علي (ع) درآمدهاي کلان کشاورزي و باغباني خود را بالسويه بين فقرا تقسيم نمي کرد؟
اگر در حق علي (ع) تصور درست نداشته باشيم، بايد بگوئيم:
چرا علي (ع) درآمدهاي کلان خود را، مصرف زندگي شخصي نکرد؟
چه اشکال داشت علي (ع) در رفاه زندگي مي کرد؟
مگر خود زحمت نکشيده بود؟
آيا حضرت ديدي اقتصادي نداشت؟
به هر حال، هر کس مي خواهد، شخصيت اولياء الله و معصومين را در ابعاد مختلف مورد بررسي و قضاوت قرار دهد، اول بايد تصور و تلقي خود را درست کند و سپس وارد ميدان قضاوت گردد .
حافظ مي گويد:
در ضمير ما نمي گنجد به غير دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
به هر حال، همان طوري که :
1 - علي (ع) هنگام بيرون کشيدن تير از پاي مبارکش، در نماز، از خود بي خود بود،
2 - و در سجده شکر و عبادت بيهوش مي شد،
همين سان:
3 - هنگام تصدق و انفاق انگشتر در رکوع نماز،
4 - و به فکر شتر چاق، براي انفاق به فقرا، به هنگام نماز هم، از خود بي خود بود و رضايت حق و خدمت به خلق، مد نظر امام (ع) بوده است .
در حديث قدسي است مي فرمايد:
«لايسعني ارضي و لا سمائي، بل و يسعني قلب عبدي المؤمن .»
هيچ موجودي، آيينه جمال محبوب نيست، مگر قلب مؤمن . متصرف در قلب مؤمن، حق است نه نفس . کار کن در وجود او محبوب است . قلب مؤمن خود سر نيست . هرزه گرد نيست .»
پس قلب امام علي (ع) آيينه الهي بود و آيينه جمال محبوب، و در نماز به طريق اولي بايد به حضرت، امير اخلاص لقب داد .
خلاصه «عقل سليم » و «قلب سليم » چه حکم مي کند؟
آيا اين شبهه و قضاوت پذيرفته است که عده اي بگويند، علي (ع) يک وقت، طوري در نماز از خود بي خود مي شد که در حال نماز تير از پايش بيرون مي کشيدند و متوجه نمي شد، همين شخص، در جاي ديگر، در نماز، مرتکب «فعل کثير» که منافات با نماز دارد مي شده است و يا حداقل کاري مي کرد که با حضور قلب در نماز، سازگاري نداشته است؟ !
آيا اين کار امام، يعني تصدق هنگام رکوع نماز، زيبا و بزرگ نبود و وجدان ها را بيدار نمي کند؟
صاحبان انصاف و وجدان بيدار، چگونه داوري مي کنند؟
آيا اوج اخلاص و حضور قلب را نمي طلبد که شخصي تا به اين حد به فکر خدمت به خلق الله باشد و در نماز هم به فکر خدمت و دستگيري محرومان باشد؟
کجاي تاريخ سراغ داريد که علي (ع) به سائل جواب رد گفته باشد، تا در نماز چنين کند؟
مگر علي (ع) به سائل يتيم، اسير و فقير در ماه رمضان جواب رد گفت، تا در جاي ديگر چنين کند؟ فضاي حاکم بر زندگي امامان (ع) و اولياء الله دو چيز بود:
خلاصه و نتيجه:
پيروي از محبوب، محبوبيت مي آورد، چنانکه خداي سبحان مي فرمايد:
«بگو: اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروي کنيد تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد .»
شرط اساسي محبوب شدن اخلاص است . پيروي از خدا و رسول خدا (ص)، هم محبوبيت الهي مي آورد و هم محبوبيت مردمي . علي (ع) اولين کسي بود که به دوستي خدا دل بست و به پيروي از رسول خدا (ص) پيوند خورد . . .
قضاوت در ابعاد مختلف زندگي علي (ع) بسيار سخت و حساس است . تا تلقي و تصور، درست نشود و تا معرفت عميق حاصل نگردد و به دنبال آن، شخص از انصاف، وجدان بيدار و عقل سليم وقلب سليم برخوردار نباشد، يقينا به اشتباه مي افتد و به قضاوت نادرست دست مي زند . چون گفتار و کردار حضرت امير (ع)، همسان قرآن داراي شان نزول است و بايد درست تفسير گردد . بطور مثال، قصه تصدق انگشتر در حال رکوع نماز، چون تفسير به راي شده، عده اي به اشتباه افتاده و عده اي به قضاوت ناحق دست زدند. وگرنه، زندگي امامان و اولياء خدا، سراسر حضور است و جذبه و محو شدن و در پايان به فکر خدمت خلق بودن. اگر متشابهات زندگي امام، به کمک محکمات معنا گردد، چنين شبهه اي پيش نمي آيد و کسي در باتلاق شبهه گير نمي کند .[2]
پی نوشتها:
[1] – ماهنامه کوثر، اسفند 1379، شماره 48
[2] – ماهنامه پاسدار اسلام ، مهر1380، شماره 238
www.shamimm.ir