پرسش :
شبهه: سطح باورهاي ديني و عمل به عبادت، در بين مردم نسبت به پيش از انقلاب، افزايش چشمگيري نداشته بلكه در مواردي كاهش هم داشته است.
شرح پرسش :
پاسخ :
مقدمه: مخالفت ها و اعتراضات روحانيت و مردم متدين به رهبري حضرت امام خميني (ره) در مقابل اعمال ظالمانه و خلاف شرع حكومت پهلوي و عدم توجه حكام طاغوت به خواست مردم و سركوب آنان، منجر به پديد آمدن انقلاب اسلامي شد.[1] هر چند اين مشيت الهي بود كه در يك سرزمين با اكثريت شيعه، حكومت اسلامي با خواست مردم بوجود بيايد و آغازگر اين حركت انجام تكليف ديني (امر به معروف و نهي از منكر) بود. پس انقلاب هدف نبود[2]، بلكه اجرا و تحقق احكام الهي مدنظر بود كه در نهايت «نهال انقلاب... باروري از خون بيش از شصت هزار شهيد و صدهزار زخمي و معلول و... به ثمر نشست.»[3] با وجود دستاوردهاي انقلاب كه بر اثر زحمات و ايثارگريهاي ملت مبارز ايران بدست آمده است و نيز از آن جهت كه باور و اعتقاد يك امر فردي و دروني است و به راحتي قابل ارزيابي و سنجش نيست،از اين رو بايد اين گونه سؤال مطرح شود كه چه كنيم تا اعتقاد و عمل ديني مردم بيشتر شود؟ وقتي مي توان دو چيز را مورد سنجش و مقايسه قرار داد كه هر دو داراي شرايط يكساني باشند در حالي كه شرايط و موقعيت مردم، قبل از انقلاب و زمان حاضر فرق دارد و نمي توان آن دو را به آساني مقايسه كرد. براي روشن شدن مطلب، نمايي از اين دو عصر كه يكي به پايان رسيده و ديگري در ميانه راه است، را به طور اختصار بيان مي كنيم، البته چون عامل مهم در ميزان اعتقاد و عمل ديني مردم به خصوص قشر جوان، دوري از فساد و لاابالي گري است كه نقش مهمي را در دوري از دين دارد، لذا بيشتر به بعد فرهنگي مي پردازيم.
الف) زمان قبل از انقلاب
حكومت غير ديني و دست نشانده اي در رأس امور بود و از آنجايي كه مي ديد مسائل ديني مانعي در راه سلطه گري و استبداد خود است، به رواج فرهنگ ابتذال و بي قيدي و گام برداشتن به سوي لائيسيته كردن ايران بر مي داشت، چون تمدن را در جدايي دين از سياست و رواج فرهنگ منحط غرب مي دانست. البته در آن زمان امكانات ارتباطي به اين حد گسترده نبود و خانواده ها بيشتر سنتي و مقيد به چارچوب خانواده بودند. حضور زن ها و دختران، در جامعه خيلي محدود بود و حتي خيلي ها مانع تحصيل دخترانشان در مدارس مي شدند،زيرا به مراكز تحصيل اعتماد نداشتند. به خاطر ظاهر و علني بودن مفاسد در جامعه و غالب مراكز تفريحي مثل پارك ها و سينماها، مردم از آنها دوري مي كردند، به همين خاطر قشر جوان از آسيب و گزند آفات ديني و اعتقادي مصون مي ماند؛ كه اين بيشتر بخاطر محدوديت ها بود نه اعتقاد قوي و محكم؛ هر چند كه مظاهر فساد مجاز به كار بودند. در بسياري از مناطق روستايي برق نبود و وسائل ارتباطي و فرهنگي محدود بودند،لذا جوانان و نوجوانان، كمتر دچار شبهه و تزلزل در اعتقادات مي شدند و بعضا به تبعيت از پدر و مادر فرائض ديني را انجام مي دادند. از سويي، به خاطر اين كه حكومت در دست نيروهاي مذهبي نبود، آنان فرصت بيشتري براي رسيدگي به امور فرهنگي داشتند. در آن دوران پسران از سنين نوجواني بدنبال حرفه و كاري مي رفتند و آناني هم كه به تحصيل مي پرداختند، اوقات فراغت خود را به كار مي پرداختند، زيرا مانند امروز كارها صنعتي نشده بود. جوانان در اوان جواني با كمترين وسائل زندگي، ازدواج مي كردند، زيرا سطح توقعات و امكانات كم بود. خلاصه اينها موانعي بود كه نمي گذاشت جوانان اوقات بيكاري پيدا كنند تا آزاد باشند و برخي به تفريحات ناسالم بپردازند كه موجب دوري از مذهب و دين شود؛ هر چند كه رژيم منحوس پهلوي نهايت تلاش خود را در رواج فساد و فحشا كه از بين برنده اعتقادات ديني است مي كرد. اما با اين حال غالبا، عده اي محدودي از افراد مرفه بي قيد، يا فقير و كم فرهنگ يا بزهكار، گرفتار دام فساد مي شدند.
ب) بعد از انقلاب
بعد از انقلاب اسلامي حكومت، بدست نيروهاي انقلابي افتاد كه كارهاي اجرايي،فرصت زيادي از آنان مي گرفت و به خاطر اين كه خط مشي اين نظام براي ابرقدرتان روشن شده بود؛ دشمنان خارجي و داخلي تعدادي از تئوريسين ها و انديشمندان مهم مانند شهيدان مطهري، بهشتي و مفتح را به شهادت رساندند. اين در حالي بود كه بايد همه چيز تغيير و تحول مي يافت: قانون اساسي، مجلس،قوه قضاييه، صدا و سيما و ساير نهادها، در ضمن اين كه هنوز مدت كوتاهي از تحقق انقلاب اسلامي نگذشته بود كه جنگ ويرانگر به ما تحميل شد و در طول آن بسياري از نيروهاي مخلص، وفادار و مذهبي را از ما گرفت و فرصت و مجال كافي را براي تحول فرهنگي از بين برد. نيز تهاجم فرهنگي از سوي دشمنان خارجي نظام نسبت به نسل جوان، بسيار گسترده شد و ته مانده هاي رژيم سابق نيز در ابقاي فرهنگ فاسد و منحط رژيم سابق كه مدت هاي مديدي، تأثير سوء گذاشته بود، بي تأثير نبودند. پس هر چند كه حكومت، اسلامي شد، اما اين گونه نبود كه موانعي در راه انقلاب و تحول فرهنگي نباشد، بلكه شكل مشكلات به گونه اي ديگر و شايد حتي قوي تر شد.
معيار در ميزان اعتقاد و عمل ديني
با وجود اين مسائل و موانع در راه رسيدن به آمال بنيانگذاران حكومت اسلامي، در ايران، اگر كمي دقت كنيم مي بينيم كه در ورطه عمل، در موارد امتحانات و ابتلائات، مردم بعد از انقلاب، هر روز بهتر از ديروز و سرافرازتر عمل كردند. شاهد بر اين مدعا: 1. حمايت هاي جدي مالي و جاني مردم در طول هشت سال دفاع مقدس، حضور در راهپيمايي ها و انتخابات عمومي، گسترش و نشر انقلاب اسلامي به ساير ممالك و.. است كه همگي نشانه باور و اعتقاد محكم ديني مردم مي باشد كه به منصه ظهور در عملكرد ديني آنان رسيده است،
2. در بررسي ها و مصاحبه هايي كه صورت گرفته است و در برخي از مجلات و كتب بيان شده است با اين مطلب مهم و باارزش روبه رو مي شويم كه مصاحبه شوندگان غالباً نسبت به مسائل فرهنگي و رشد ارزش ها و باورهاي ديني حساس هستند كه همين احساس مسئوليت و روح تعهد اجتماعي و تكليف ديني كه از اظهارنظرها به چشم مي خورد خود بهترين گواه رشد ارزشها و باورهاي اعتقادي مردم است زيرا كثرت بيان مردم در امري نشان دهنده اهميت آن موضوع براي مردم است و وجود نقدها و پيشنهادهاي مردمي كه از سر دلسوزي و خيرخواهي جهت گسترش اخلاق و فضائل معنوي است بيانگر رشد و گسترش اين موضوع نزد مردم است.[4]
3. انقلاب اسلامي ايران، قطعاً در متوقف ساختن حركت سريع جامعه ما در سراشيبي انحطاط و سقوط فرهنگي و پيش رفت در جريان ابتذال فرهنگي نقش انكارناپذيري داشته است، هر چند توفيقات آن در تحول و اصلاح فرهنگي و سير صعودي تحول ارزشها مورد نقد است و عدم رضايت عمومي در اين زمينه حاكي از حساسيت جامعه نسبت به مسائل فرهنگي است كه اين خود ارزش فرهنگي بسيار مهمي تلقي مي شود.
4. براي تحقق هر امري پيش نيازهايي لازم است براي رشد باور و عمل ديني هم پيش نيازهايي نياز است مثل سابقه تاريخي و فرهنگي غني، آزادي در عمل و بيان ديني،جمعيتي روشن بين كه اگر كمي تأمل كنيم مي بينيم زمينه ها و فاكتورهاي لازم براي گسترش اعتقاد و عمل ديني در بعد از انقلاب مسلماً بيشتر از قبل از انقلاب است زيرا مردم ما به خصوص قشر جوان روشن بين تر و با آزادي و بينشي به انجام اعمال ديني مي پردازند كه اين نشانه قوت و عمق اين امر در نفوس و قلوب مردم دارد و ارزش و اهميت آن از جمع كثيري از اعتقادات و باورهاي سطحي بيشتر است و بدست اين ياوران خلص دين است كه حركت هاي عظيم صورت مي گيرد. البته بايد اين سرمايه ها به خوبي هدايت و بهره برداري شوند تا نتيجه مطلوب حاصل گردد.
5. از مصاديق عيني كه هر كس با دقت و تأمل مي تواند به آنها پي برد و شواهد مسلمي بر رشد اعتقاد و عمل ديني است حضور مستمر و رو به ازدياد در نمازهاي جمعه، مراسم احياء، شب زنده داري هيئات مذهبي، عضويت در بسيج و مراكز اسلامي احساس همبستگي با مردم مظلوم مسلمان در سرتاسر جهان مثل فلسطين، افغانستان، عراق و... ولايت مداري حضور زنان مسلمان در موقعيت ها و مسئوليت ها كارساز جامعه ، توسلات و شركت در زيارت ائمه معصومين چه در ايران و چه در كشورهاي اسلامي و نيز زيارت خانه خدا، داشتن روحيه جهاد و شهادت و رشد آن به ويژه ميان نسل جوان.
6. وقتي كه مردم داخل يا خارج از كشور به خصوص مسلمانان،مثل مسلمانان مظلوم فلسطين،افغانستان، عراق، بوسني و هرزگوين و... نياز به كمك داشته اند از جان و دل كمك كردند. همگان ديدند كه در آخرين واقعه تأسف بار، يعني زلزله شهرستان بم، اين مردم چگونه غيرت مندانه و از روي اعتقاد و باور ديني، مجدانه از پس اين امتحان بزرگ برآمدند. همان مردمي كه برخي ساده باوران، گمان مي كردند كه ريشه هاي اعتقادي در آنان ضعيف شده است، ولي آنان حتي بالاتر از تكليف ديني خود به برادران و خواهران مسلمان رنجديده خود كمك كردند.
نتيجه
ما در اول راهيم،آن تصويري كه از جامعه اسلامي در ذهن ماست با وضع كنوني، فاصله زيادي دارد. ما توانستيم حصاري را بشكنيم و مانع را از سر راه حركت به سمت دولت اسلامي و جامعه اسلامي و دنياي اسلامي برداريم آنچه را كه مي توانيم بين خودمان و خدا بگوييم، اين است كه ما تلاش كرديم و مردم ما صادقانه حركت كردند و امام ما خوب رهبري كرد و پيش برد، اما آنچه را در اثناي اين جاهليت مظلم طي كرديم، نسبت به آنچه كه بعداً بايد طي كنيم، مطمئناً خيلي كم است اولين و مهم ترين كاري كه پيش روي ما قرار دارد، تحول معنوي و روحي انسان ها است. ما متأثر از تربيتهاي طولاني غير اسلامي هستيم. آنچه كه هيجان عظيم انقلاب و دوران جنگ انجام داده البته معجزه آسا بود، اما تا اين پديده عمق پيدا بكند و تا وقتي كه اعماق ضمير را متمول نمايد، كار زيادي لازم است.[5]
در پايان ما معتقديم كه حركت جامعه ها و انسان ها به سوي استقلال هر چه بيشتر فكري، و آزادي بيشتر از حبر محيط طبيعي و محيط اجتماعي و وابستگي بيشتر به ايمان و ايدئولوژي است و آينده بشريت آينده جامعه توحيدي، هم به مفهوم فكري و هم به مفهوم اجتماعي است[6].
[1] . مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران؛ طليعه نهضت: اعتراض در هم كوبنده امام خميني به توطئه آمريكايي «انقلاب سفيد... عامل حركت يك پارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظيم و خونبار امت اسلامي در خردادماه 42 كه در حقيقت نقطه آغاز شكوفايي اين قيام شكوهمند و گسترده بود...
[2] . البته همان گونه كه در مقدمه قانون اساسي،بخش حكومت اسلامي آمده است: «طرح حكومت اسلامي بر پايه ولايت فقيه... از سوي امام خميني ارائه شد.
[3] . مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، بهايي كه ملت پرداخت.
[4] . ذوعلم،علي؛انقلاب و ارزشها در پرتو انقلاب اسلامي در ايران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول تابستان 79، ص 245 (با دخل و تصرف).
[5] . حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، ج 9،ص 248.
[6] . مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، چاپ ششم بهار 1370، انتشارات صدرا، ص 21.
www.andisheqom.com
مقدمه: مخالفت ها و اعتراضات روحانيت و مردم متدين به رهبري حضرت امام خميني (ره) در مقابل اعمال ظالمانه و خلاف شرع حكومت پهلوي و عدم توجه حكام طاغوت به خواست مردم و سركوب آنان، منجر به پديد آمدن انقلاب اسلامي شد.[1] هر چند اين مشيت الهي بود كه در يك سرزمين با اكثريت شيعه، حكومت اسلامي با خواست مردم بوجود بيايد و آغازگر اين حركت انجام تكليف ديني (امر به معروف و نهي از منكر) بود. پس انقلاب هدف نبود[2]، بلكه اجرا و تحقق احكام الهي مدنظر بود كه در نهايت «نهال انقلاب... باروري از خون بيش از شصت هزار شهيد و صدهزار زخمي و معلول و... به ثمر نشست.»[3] با وجود دستاوردهاي انقلاب كه بر اثر زحمات و ايثارگريهاي ملت مبارز ايران بدست آمده است و نيز از آن جهت كه باور و اعتقاد يك امر فردي و دروني است و به راحتي قابل ارزيابي و سنجش نيست،از اين رو بايد اين گونه سؤال مطرح شود كه چه كنيم تا اعتقاد و عمل ديني مردم بيشتر شود؟ وقتي مي توان دو چيز را مورد سنجش و مقايسه قرار داد كه هر دو داراي شرايط يكساني باشند در حالي كه شرايط و موقعيت مردم، قبل از انقلاب و زمان حاضر فرق دارد و نمي توان آن دو را به آساني مقايسه كرد. براي روشن شدن مطلب، نمايي از اين دو عصر كه يكي به پايان رسيده و ديگري در ميانه راه است، را به طور اختصار بيان مي كنيم، البته چون عامل مهم در ميزان اعتقاد و عمل ديني مردم به خصوص قشر جوان، دوري از فساد و لاابالي گري است كه نقش مهمي را در دوري از دين دارد، لذا بيشتر به بعد فرهنگي مي پردازيم.
الف) زمان قبل از انقلاب
حكومت غير ديني و دست نشانده اي در رأس امور بود و از آنجايي كه مي ديد مسائل ديني مانعي در راه سلطه گري و استبداد خود است، به رواج فرهنگ ابتذال و بي قيدي و گام برداشتن به سوي لائيسيته كردن ايران بر مي داشت، چون تمدن را در جدايي دين از سياست و رواج فرهنگ منحط غرب مي دانست. البته در آن زمان امكانات ارتباطي به اين حد گسترده نبود و خانواده ها بيشتر سنتي و مقيد به چارچوب خانواده بودند. حضور زن ها و دختران، در جامعه خيلي محدود بود و حتي خيلي ها مانع تحصيل دخترانشان در مدارس مي شدند،زيرا به مراكز تحصيل اعتماد نداشتند. به خاطر ظاهر و علني بودن مفاسد در جامعه و غالب مراكز تفريحي مثل پارك ها و سينماها، مردم از آنها دوري مي كردند، به همين خاطر قشر جوان از آسيب و گزند آفات ديني و اعتقادي مصون مي ماند؛ كه اين بيشتر بخاطر محدوديت ها بود نه اعتقاد قوي و محكم؛ هر چند كه مظاهر فساد مجاز به كار بودند. در بسياري از مناطق روستايي برق نبود و وسائل ارتباطي و فرهنگي محدود بودند،لذا جوانان و نوجوانان، كمتر دچار شبهه و تزلزل در اعتقادات مي شدند و بعضا به تبعيت از پدر و مادر فرائض ديني را انجام مي دادند. از سويي، به خاطر اين كه حكومت در دست نيروهاي مذهبي نبود، آنان فرصت بيشتري براي رسيدگي به امور فرهنگي داشتند. در آن دوران پسران از سنين نوجواني بدنبال حرفه و كاري مي رفتند و آناني هم كه به تحصيل مي پرداختند، اوقات فراغت خود را به كار مي پرداختند، زيرا مانند امروز كارها صنعتي نشده بود. جوانان در اوان جواني با كمترين وسائل زندگي، ازدواج مي كردند، زيرا سطح توقعات و امكانات كم بود. خلاصه اينها موانعي بود كه نمي گذاشت جوانان اوقات بيكاري پيدا كنند تا آزاد باشند و برخي به تفريحات ناسالم بپردازند كه موجب دوري از مذهب و دين شود؛ هر چند كه رژيم منحوس پهلوي نهايت تلاش خود را در رواج فساد و فحشا كه از بين برنده اعتقادات ديني است مي كرد. اما با اين حال غالبا، عده اي محدودي از افراد مرفه بي قيد، يا فقير و كم فرهنگ يا بزهكار، گرفتار دام فساد مي شدند.
ب) بعد از انقلاب
بعد از انقلاب اسلامي حكومت، بدست نيروهاي انقلابي افتاد كه كارهاي اجرايي،فرصت زيادي از آنان مي گرفت و به خاطر اين كه خط مشي اين نظام براي ابرقدرتان روشن شده بود؛ دشمنان خارجي و داخلي تعدادي از تئوريسين ها و انديشمندان مهم مانند شهيدان مطهري، بهشتي و مفتح را به شهادت رساندند. اين در حالي بود كه بايد همه چيز تغيير و تحول مي يافت: قانون اساسي، مجلس،قوه قضاييه، صدا و سيما و ساير نهادها، در ضمن اين كه هنوز مدت كوتاهي از تحقق انقلاب اسلامي نگذشته بود كه جنگ ويرانگر به ما تحميل شد و در طول آن بسياري از نيروهاي مخلص، وفادار و مذهبي را از ما گرفت و فرصت و مجال كافي را براي تحول فرهنگي از بين برد. نيز تهاجم فرهنگي از سوي دشمنان خارجي نظام نسبت به نسل جوان، بسيار گسترده شد و ته مانده هاي رژيم سابق نيز در ابقاي فرهنگ فاسد و منحط رژيم سابق كه مدت هاي مديدي، تأثير سوء گذاشته بود، بي تأثير نبودند. پس هر چند كه حكومت، اسلامي شد، اما اين گونه نبود كه موانعي در راه انقلاب و تحول فرهنگي نباشد، بلكه شكل مشكلات به گونه اي ديگر و شايد حتي قوي تر شد.
معيار در ميزان اعتقاد و عمل ديني
با وجود اين مسائل و موانع در راه رسيدن به آمال بنيانگذاران حكومت اسلامي، در ايران، اگر كمي دقت كنيم مي بينيم كه در ورطه عمل، در موارد امتحانات و ابتلائات، مردم بعد از انقلاب، هر روز بهتر از ديروز و سرافرازتر عمل كردند. شاهد بر اين مدعا: 1. حمايت هاي جدي مالي و جاني مردم در طول هشت سال دفاع مقدس، حضور در راهپيمايي ها و انتخابات عمومي، گسترش و نشر انقلاب اسلامي به ساير ممالك و.. است كه همگي نشانه باور و اعتقاد محكم ديني مردم مي باشد كه به منصه ظهور در عملكرد ديني آنان رسيده است،
2. در بررسي ها و مصاحبه هايي كه صورت گرفته است و در برخي از مجلات و كتب بيان شده است با اين مطلب مهم و باارزش روبه رو مي شويم كه مصاحبه شوندگان غالباً نسبت به مسائل فرهنگي و رشد ارزش ها و باورهاي ديني حساس هستند كه همين احساس مسئوليت و روح تعهد اجتماعي و تكليف ديني كه از اظهارنظرها به چشم مي خورد خود بهترين گواه رشد ارزشها و باورهاي اعتقادي مردم است زيرا كثرت بيان مردم در امري نشان دهنده اهميت آن موضوع براي مردم است و وجود نقدها و پيشنهادهاي مردمي كه از سر دلسوزي و خيرخواهي جهت گسترش اخلاق و فضائل معنوي است بيانگر رشد و گسترش اين موضوع نزد مردم است.[4]
3. انقلاب اسلامي ايران، قطعاً در متوقف ساختن حركت سريع جامعه ما در سراشيبي انحطاط و سقوط فرهنگي و پيش رفت در جريان ابتذال فرهنگي نقش انكارناپذيري داشته است، هر چند توفيقات آن در تحول و اصلاح فرهنگي و سير صعودي تحول ارزشها مورد نقد است و عدم رضايت عمومي در اين زمينه حاكي از حساسيت جامعه نسبت به مسائل فرهنگي است كه اين خود ارزش فرهنگي بسيار مهمي تلقي مي شود.
4. براي تحقق هر امري پيش نيازهايي لازم است براي رشد باور و عمل ديني هم پيش نيازهايي نياز است مثل سابقه تاريخي و فرهنگي غني، آزادي در عمل و بيان ديني،جمعيتي روشن بين كه اگر كمي تأمل كنيم مي بينيم زمينه ها و فاكتورهاي لازم براي گسترش اعتقاد و عمل ديني در بعد از انقلاب مسلماً بيشتر از قبل از انقلاب است زيرا مردم ما به خصوص قشر جوان روشن بين تر و با آزادي و بينشي به انجام اعمال ديني مي پردازند كه اين نشانه قوت و عمق اين امر در نفوس و قلوب مردم دارد و ارزش و اهميت آن از جمع كثيري از اعتقادات و باورهاي سطحي بيشتر است و بدست اين ياوران خلص دين است كه حركت هاي عظيم صورت مي گيرد. البته بايد اين سرمايه ها به خوبي هدايت و بهره برداري شوند تا نتيجه مطلوب حاصل گردد.
5. از مصاديق عيني كه هر كس با دقت و تأمل مي تواند به آنها پي برد و شواهد مسلمي بر رشد اعتقاد و عمل ديني است حضور مستمر و رو به ازدياد در نمازهاي جمعه، مراسم احياء، شب زنده داري هيئات مذهبي، عضويت در بسيج و مراكز اسلامي احساس همبستگي با مردم مظلوم مسلمان در سرتاسر جهان مثل فلسطين، افغانستان، عراق و... ولايت مداري حضور زنان مسلمان در موقعيت ها و مسئوليت ها كارساز جامعه ، توسلات و شركت در زيارت ائمه معصومين چه در ايران و چه در كشورهاي اسلامي و نيز زيارت خانه خدا، داشتن روحيه جهاد و شهادت و رشد آن به ويژه ميان نسل جوان.
6. وقتي كه مردم داخل يا خارج از كشور به خصوص مسلمانان،مثل مسلمانان مظلوم فلسطين،افغانستان، عراق، بوسني و هرزگوين و... نياز به كمك داشته اند از جان و دل كمك كردند. همگان ديدند كه در آخرين واقعه تأسف بار، يعني زلزله شهرستان بم، اين مردم چگونه غيرت مندانه و از روي اعتقاد و باور ديني، مجدانه از پس اين امتحان بزرگ برآمدند. همان مردمي كه برخي ساده باوران، گمان مي كردند كه ريشه هاي اعتقادي در آنان ضعيف شده است، ولي آنان حتي بالاتر از تكليف ديني خود به برادران و خواهران مسلمان رنجديده خود كمك كردند.
نتيجه
ما در اول راهيم،آن تصويري كه از جامعه اسلامي در ذهن ماست با وضع كنوني، فاصله زيادي دارد. ما توانستيم حصاري را بشكنيم و مانع را از سر راه حركت به سمت دولت اسلامي و جامعه اسلامي و دنياي اسلامي برداريم آنچه را كه مي توانيم بين خودمان و خدا بگوييم، اين است كه ما تلاش كرديم و مردم ما صادقانه حركت كردند و امام ما خوب رهبري كرد و پيش برد، اما آنچه را در اثناي اين جاهليت مظلم طي كرديم، نسبت به آنچه كه بعداً بايد طي كنيم، مطمئناً خيلي كم است اولين و مهم ترين كاري كه پيش روي ما قرار دارد، تحول معنوي و روحي انسان ها است. ما متأثر از تربيتهاي طولاني غير اسلامي هستيم. آنچه كه هيجان عظيم انقلاب و دوران جنگ انجام داده البته معجزه آسا بود، اما تا اين پديده عمق پيدا بكند و تا وقتي كه اعماق ضمير را متمول نمايد، كار زيادي لازم است.[5]
در پايان ما معتقديم كه حركت جامعه ها و انسان ها به سوي استقلال هر چه بيشتر فكري، و آزادي بيشتر از حبر محيط طبيعي و محيط اجتماعي و وابستگي بيشتر به ايمان و ايدئولوژي است و آينده بشريت آينده جامعه توحيدي، هم به مفهوم فكري و هم به مفهوم اجتماعي است[6].
[1] . مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران؛ طليعه نهضت: اعتراض در هم كوبنده امام خميني به توطئه آمريكايي «انقلاب سفيد... عامل حركت يك پارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظيم و خونبار امت اسلامي در خردادماه 42 كه در حقيقت نقطه آغاز شكوفايي اين قيام شكوهمند و گسترده بود...
[2] . البته همان گونه كه در مقدمه قانون اساسي،بخش حكومت اسلامي آمده است: «طرح حكومت اسلامي بر پايه ولايت فقيه... از سوي امام خميني ارائه شد.
[3] . مقدمه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، بهايي كه ملت پرداخت.
[4] . ذوعلم،علي؛انقلاب و ارزشها در پرتو انقلاب اسلامي در ايران، مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول تابستان 79، ص 245 (با دخل و تصرف).
[5] . حديث ولايت (مجموعه رهنمودهاي مقام معظم رهبري)، ج 9،ص 248.
[6] . مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، چاپ ششم بهار 1370، انتشارات صدرا، ص 21.
www.andisheqom.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}