پرسش :

شبهه: از آنجايي كه اصحاب پيامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطي به عمر و ابوبكر دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ تنها يادگار نبي مكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ بعد از رحلتش بوده و يكي از بانوان بزرگ عصر خويش و به عبارتي سيده نساء عالميان بود و هميشه در حيات پدر بزرگوارشان مورد لطف و محبت آن حضرت بوده و در روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده تصريح شده است كه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ افضل زنان جهان بوده و پيامبر در اين رابطه فرموده اند: برترين زنان بهشت خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم[1] (همسر فرعون) هستند. و در جاي ديگر مي فرمايند: بدانيد كه او (زهرا) بانوي تمام زنان در قيامت است.[2]
با توجه به مطالب گفته شده و دهها روايت و حديث ديگر از پيامبر در رابطه با مقام و منزلت حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و منقبت آن حضرت وجود دارد و بيانگر اين است كه هميشه در دوران حيات پيامبر اين بانوي بزرگ اسلام از طرف صحابه مؤمن مورد احترام واقع مي شد و همچنين بعد از رحلت پيامبر صحابه اي كه در زمان حيات پيامبر قدمي كج برنداشتند نسبت به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ حتي در سخت ترين شرايط حرمت نهادند و حريم اهل بيت را نشكستند. اما متأسفانه از آنجائي كه صحابه پيامبر از لحاظ ايمان و تقوا در يك اندازه و درجه نبودند و برخي بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ منافع شخصي خود را بر موقعيت و مقام اهل بيت ترجيح دادند و حتي نسبت به تنها يادگار پيامبر يعني فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ بي حرمتي كردند. لذا مورد غضب آن حضرت واقع شدند در اين ميان مواردي را مي توان عنوان كرد كه از طرف ابي بكر و عمر صادر شده و باعث غضب فاطمه از اينها شده بود:
1) وقايعي كه بعد از رحلت پيامبر توسط برخي صحابه به سركردگي ابوبكر و عمر رخ داد و باعث شد كه حق مسلم اهل بيت و از جمله علي ـ عليه السلام ـ ، كه جانشين بلافصل پيامبر بود ضايع شود و توسط ديگران غصب شود. حقي كه بارها پيامبر در حيات خويش در مكانهاي مختلف به آن تصريح كرده بودند از جمله در ابتداي دعوت علني يعني يوم الدار و يا در ليله المبيت و يا در اداء امانات و يا سبقت در اسلام و فداكاري هاي كه علي در راه اسلام و در دفاع از پيامبر از خود نشان داده بودند و يا در جريان برائت از مشركين و يا از همه مهمتر در روز (غدير)[3] و موارد ديگر كه بيانگر وصايت و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ بعد از پيامبر اكرم مي باشند ولي با وجود اينكه در زمان رحلت پيامبر از روز غدير مدتي زياد نمي گذشت اما متأسفانه منفعت طلبان آن را فراموش كرده و دنبال منافع خود رفتند و حق را از حقدار گرفتند.
2) در راستاي بيعت گرفتن از علي ـ عليه السلام ـ و بني هاشم كه در خانه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ جمع بودند به زور و تهديد متوسل شدند حتي تهديد به آتش زدن درب خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ كردند[4] و بي حرمتي را نسبت به زهرا ـ سلام الله عليها ـ به نهايت رساندند.
وقتي ابوبكر و عمر با تني چند از طرفداران خود براي بيعت گرفتن از علي با آن خشم و خشونت خاص[5] خود به درب منزل حضرت زهرا آمد و تهديد به آتش زدن كرد در حالي كه فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و حسنين ـ عليهم السلام ـ داخل خانه بودند. حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بيرون آمده در كنار در خانه در برابر جمعيت ايستاد و فرمود: اي ابابكر، چه زود بر اهل بيت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ هجوم و حمله آورديد! به خدا سوگند تا هنگامي كه خدا را ديدار كنم با شما سخن نخواهم گفت.[6] و خطاب به مردم حاضر فرمود: من قومي را نمي شناسم كه مثل شما بَد محضر (بد برخورد) باشند، جنازه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ را در دست ما رها كرديد، و امر خود را بين خود بريديد (و مسأله رهبري را نزد خودتان بدون مشورت با ما پايان داديد) پس با ما مشورت نكرديد، حق ما را ناديده گرفتيد، گويا اصلاً به جريان روز (غدير) آگاهي نداريد و سوگند به خدا، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن روز، دوستي و ولايت و سرپرستي علي ـ عليه السلام ـ را از مردم عَهد گرفت، تا اميد شما را از دستيابي به مقام رهبري قطع كند ولي شما رشته هاي پيوند خود با پيامبرتان را بريديد. «خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما را حكم و داوري كند.»[7]
3) بعد از رحلت پيامبر، بجاي اينكه اصحاب در فكر تجهيز و تشييع جنازه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ باشند دنبال مقام و منصب بودند و مشغول منافع خود بودند و اين امر باعث شد كه جنازه پيامبر (بنا به گفته مورخين مثل ابن عبدالبر در استيعاب، شيخ مفيد در ارشاد ج 1 و سيد بن طاووس در كشف الغمه و طبري در تاريخش ج 3و ابراهيم ثقفي در المعرفه ج چهارم) سه روز روي زمين باقي بماند زيرا مردم مشغول كشمكش در تعيين رهبري بودند و حضرت علي ـ عليه السلام ـ نه مي توانست از جنازه پيامبر جدا گردد و نه مي توانست قبل از نماز قوم بر جنازه آن را دفن كند، و ايمن از اين نبود كه اگر آن را دفن كند، او را بكشند و يا قبر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را نبش نمايند و جنازه اش را از قبر بيرون آورند و به اين بهانه كه علي او را قبل از وقتِ دفنش، دفن كرده است و يا اين بهانه كه در غير آن مكاني كه لازم بود دفن شود، دفن شده.[8] خانم فاطمه اين لحظات را مي ديد و با چشمي گريان در فراق پدر و با دلي سوزناك از اتفاقات رخ داده مي فرمود: «آه! چه روز بدي است امروز كه پدرم را از دست دادم.»
4) بعد از غصب حق خلافت در حالي كه پيامبر در حيات خود فدك را به حضرت زهرا بخشيده بود ابوبكر دستور غصب و اخراج كارگران حضرت ـ سلام الله عليها ـ را از آن داد و وقتي كه خانم همراه علي ـ عليه السلام ـ و عباس و ام أيمن براي گرفتن آن پيش ابوبكر آمدند ابوبكر در جواب گفت كه پيامبران از خود ارث نمي گذارند. علي ـ عليه السلام ـ فرمودند اين را پيامبر در حيات خويش به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بخشيده و ام أيمن هم شهادت دادند كه پيامبر بعد از نزول آيه «و آت ذالقربي حقه» فدك را به دخترش بدستور خداوند بخشيده[9] ولي ابوبكر اين شهادت را قبول نكرده با وجود اينكه عباس و علي ـ عليه السلام ـ هم شهات دادند بر حقانيت ادعاي زهرا ـ سلام الله عليها ـ ولي قبول نكرد. همچنين روايات فراواني گواه آن است كه پيامبر فدك را به دخترش فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بخشيده و اين برخلاف ادعاي ابوبكر است كه گفته پيامبر فرموده: ما از خود ارث بجا نمي گذاريم. نمي توانسته ارث باشد بلكه حق مسلم حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بوده كه توسط ابي بكر و با تحريكات عمر غصب شده.[10] آيا با اين همه اجحاف در حق حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ و شوهرش علي بن ابي طالب مي توان گفت كه صحابه همه شان تا آخر عمر حضرت زهرا، حرمت ايشان را نگه داشتند.
ابي بكر در لحظات آخر عمرش ابراز ندامت و پشيماني مي كرد كه چرا با دختر پيامبر چنان معامله اي كرد و اي كاش كه اين كار را نمي كرد.[11]
روايت ديگري كه از آن حضرت است از ظلمي كه به زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي كنند خبر مي دهند: هرگاه كه فاطمه را مي نگرم بيادم مي آيد ستمي و ظلمي كه بعد از من به او روا خواهند داشت. گويا با فاطمه حاضرم و مي نگرم كه ظلم و ذلت داخل سراي او مي شود و هتك حرمت او مي گردد و حق او را غصب مي نمايند و او را از ارثش منع مي كنند و پهلوي او را مي شكنند و جنين او را سقط مي كنند و او فرياد مي كند يا محمدا، و كسي به فرياد او نمي رسد[12].
[1] . مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 497.
[2] . حليه الاولياء، ج 2، ص 142.
[3] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، نشر ني، چاپ دوم، 75، تهران، ص 225.
[4] . همان، ص 220، و ابن قتيبه، الامامه و السياسه، ج 1، منشورات رضي، چاپ 1388 ق، ص 12.
[5] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ترجمه مهدوي، نشر ني، چاپ دوم، 75، ص 103.
[6] . همان، ص 233 و 194.
[7] . ابن قتيبه، الامامه و السياسه، ج 1، منشورات رضي، ص 13 و بيت الاحزان، شيخ عباس قمي، پيشين، ص 97.
[8] . شيخ عباس قمي، بيت الاحزان، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي، كانون انتشارات ناصر، قم، چاپ شش، 1372، ص 92.
[9] . مجلسي، بحارالانوار، ج 29، ص 128، عياشي، تفسير عياشي، ج 2، ص 287.
[10] . گروهي از نويسندگان دانشنامه امام علي، ج 8، پژوهشكده فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، 1380، به نقل از مرعشي نجفي، ملحقات احقاق الحق، ج 3، ص 253، ابوعلي مسند، ج 2، ص 334، ابن حجر، المطالب العاليه، ج 3، ص 367.
[11] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ترجمه مهدوي دامغاني، نشر ني، چاپ دوم، 75، تهران ص 222.
[12] . ذبيح الله محلاتي، رياحين الشريعه، ج 1، دارالكتب الاسلامي، چاپ ششم، 1373، ص 254.
www.andisheqom.com