پرسش :
شبهه: در مورد عزاداري براي اهل بيت خصوصا امام حسين(ع) افراط و زياده روي شده است و اهميت دادن به اين مراسمات هيچ لزومي ندارد.
شرح پرسش :
پاسخ :
در ميان شيعه و اهل سنت مشهور است كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آخرين روزهاي حيات جسماني خود مكرر، اين مطلب را گوشزد فرمود:
«انّي تاركُ فيكم الثّقلين، كتاب الله و عترتي، اهل بيتي»؛ من دو چيز سنگين و گران بها را در ميان شما باقي ميگذارم، كتاب خدا و اهل بيتم را.
از جمله:
الف. پس از اتمام حج در حجه الوداع و در پيش گرفتن راه مدينه، با رسيدن به غديرخم، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن مكان (با اين كه جاي مناسبي براي منزل كردن نبود) فرود آمد؛ مسلمانان نيز از آن حضرت پيروي كرده و فرود آمدند؛ علت اين تصميم، انتصاب امير مؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ براي خلافت مسلمانان به دستور خدا از سوي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود.
با مقدماتي كه فراهم شد، آن حضرت ضمن خطبهاي مفصل خبر نزديك بودن رحلت خود را به اطلاع مردم رسانيد و فرمود: «انّي مخلفٌ فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلّوا إبداً كتاب الله و عترتي أهل بيتي و إنّهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض»؛ من بعد از خود چيزي را در بين شما باقي ميگذارم، كه اگر به آن تمسك جوئيد هرگز گمراه نشويد، كتاب خدا و عترت يعني اهل بيتم را، اينان از هم جدا نشوند تا در سر حوض (كوثر) برمن وارد شوند؛ آن گاه فرمود: آيا من به شما اولي از خود شما نيستم؟ مسلمانان پاسخ دادند: بله. سپس فرمود: «من كنت مولاه فهذا عليٌّ مولاه»؛ هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست.[1]
ب. هر چه زمان به پيش ميرفت و اجل پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نزديكتر ميشد سفارش آن حضرت در جهت اقتدا و پيروي از قرآن وعترت و پرهيز از اختلاف و ارتداد، بعد از وفات خود بيشتر ميشد؛ در يكي از اين موارد فرمود:
«اي مردم من پيش از شما ميروم و شما در كنار حوض بر من وارد ميشويد، آگاه باشيد در آن جا، از شما درباره دو چيز ارزشمند ميپرسم، مواظب باشيد كه بعد از من با آنها چگونه رفتار ميكنيد، خداي مهربان و آگاه به من خبر داد كه آن دو از هم جدا نميشوند تا مرا ملاقات كنند، آنها كتاب خدا و اهل بيت من هستند، از آنان سبقت نگيريد تا پراكنده نشويد، در حق آنان كوتاهي نكنيد كه نتيجه آن هلاكت شماست، به آنان چيزي را تعليم ندهيد، چون كه از شما داناترند.[2]
كلام آن حضرت در آخرين روزهاي زندگي پيوسته تكرار اين گونه كلمات در هر محفل و مجلسي بود.[3]
ج. زيد بن ارقم ميگويد: روزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ضمن خطبهاي فرمود:
«اي مردم همانا من بشرم و نزديك است كه پيك الهي به سراغ من آيد، ميان شما دو چيز گرانبها باقي ميگذارم، يكي كتاب خدا كه در آن نور و هدايت است، پس به كتاب خدا چنگ بزنيد و آن را مواظب باشيد، ديگري اهل بيتم را». آن گاه سه مرتبه فرمود: «أذكركم الله في أهل بيتي»؛ خدا را به ياد شما مياندازم نسبت به اهل بيتم».[4]
د. از ابوسعيد خدري نقل شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«من در ميان شما دو چيز ارزشمند را ترك ميكنم كه يكي بزرگتر از ديگري است، كتاب خدا و آن ريسماني است كه از آسمان به زمين كشيده شده؛ و عترتم يعني اهل بيتم را، آنان از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من وارد شوند».[5]
از مجموع روايات فريقين (شيعه و سني) استفاده ميشود كه: دائماً قرآن با عترت و عترت با قرآن است و كساني اهل سعادتند كه هر دو را با هم و در كنار هم داشته باشند؛ و نتيجه تمسك به قرآن به تنهايي و يا پيروي از عترت و دوستي با آنان به تنهايي يا جدا شدن از هر دو، چيزي جز گمراهي در دنيا و سيه رويي در آخرت نيست.
نكته مهمي كه توجه به آن ضروري است، اين است كه: تمسك به قرآن در صورتي پذيرفته است كه مبين و مفسر آن عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشند نه آن كه هر فردي مطابق سليقه و تمايلات شخصي خود آن گونه كه منفعتش اقتضا نمايد، قرآن را تفسير كند؛ يقيناً تمسك به چنين قرآن و تفسيري مقصود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حديث ثقلين نيست؛ حديث بُريد شاهد اين مدعاست.
بريد به معاويه تفسير « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در آيه شريفه « قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[6] را، از امام باقر ـ عليه السّلام ـ جويا شد، حضرت فرمود: مقصود، ما هستيم، علي ـ عليه السّلام ـ اولين و برترين و بهترين ما بعد از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است.[7]
از بيان حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ به خوبي روشن است كه قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ارتباط ناگسستني با يكديگر دارند و آن تفسيري از اعتبار لازم برخوردار است كه مفسر و بيانگر آن امامان معصوم باشند.
از مجموع مطالب گذشته به نتايج زير ميرسيم:
1. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرآن و عترت را مهمترين موضوع بعد از رحلت خود ميدانسته و در حق آنها مكرراً سفارش كردند.
2. قرآن و عترت با هم و در كنار يكديگر قرار دارند و هر كس به هر دو، تمسك جويد اهل سعادت است.
3. عالمان حقيقي و مفسران واقعي قرآن امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ يعني همان عترت پاك پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند.
4. سرانجام كوتاهي در اداي حقوقي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ خذلان در دنيا و سيه رويي در آخرت است. در پايان تنها مسألهاي كه توجه به آن ضروري مينمايد اين است كه مقصود از تمسك به قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در اين احاديث چيست؟
آيا احترام ظاهري به قرآن و تنها گرد و خاك برگرفتن از آن بدون تأمل و تدبر در آيات و احكام نوراني آن كافي است؟ آيا اظهار علاقه به اهل بيت پيامبر ـ عليهم السّلام ـ و برگزاري مراسم اعياد و وفيات و عزاداري به خصوص عزاداري حضرت سيد الشهدا ـ عليه السّلام ـ ـ بدون توجه به پيمودن راه آنان و برآوردن انتظارات آن بزرگواران از كساني كه نام زيباي «شيعه» را برخود نهادهاند ـ كافي است؟
يقيناً مقصود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از تمسك به قرآن و عترت تنها اكتفا كردن به اين اندازه احترامات ظاهري نيست.
تمسك به قرآن يعني آگاهي به احكام قرآن و در مسير هدايت گام برداشتن، زيرا رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «در قرآن نور و هدايت است»؛[8] امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نيز در مقام معرفي قرآن فرمود: «خداوند سبحان كتابي هدايتگر نازل كرده و در آن خير و شر را بيان فرموده است، پس راه خير را انتخاب كنيد تا هدايت شويد و از مسير شر دوري جوئيد تا اهل سعادت باشيد».[9]
هدف پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از تمسك به عترت نيز، تنها برگزاري مراسم عزاداري در ايام عزا و جشن و سرور در اعياد آنان و اظهار علاقه ظاهري نيست؛ بلكه پيمودن راه آنان و اطاعت از دستورات و خواستههاي آن بزرگواران بخش عمدهاي از اهداف رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آن همه سفارش نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است.
كلام نوراني حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در حديث اربع مأه، دليلي روشن بر اين مدعاست:
«خداوند در ميان اهل زمين ما را برگزيد و براي ما شيعياني كه ما را ياري ميكنند اختيار كرد، آنان در شادي ما شادمان و در اندوه ما غمگين هستند؛ مال و جانشان را در راه ما ميبخشند، آنان از ما هستند و در پيمودن اهداف ما گام بر ميدارند».[10]
بنابراين عزاداري بخشي از وظايف ما نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است، همان گونه كه اين معنا از بيان حضرت امير ـ عليه السّلام ـ به خوبي روشن است و اداي كامل حقوق آنان در گرو انجام دستورات و گام برداشتن در مسير آن بزرگواران است.
چون درباره عظمت مصيبت امام حسين ـ عليه السّلام ـ روايات معتبر زيادي وارد شده كه داراي حكمت بوده و ضامن بقاي دين اسلام و تماميت آن يعني دستآورد پيامبر اكرم كه قرآن و شريعت و تمام تلاشهاي ائمه معصومين و علماي اسلام است، لذا هر چه در عزاداري آن حضرت بكوشيم نه تنها افراط نكردهايم بلكه احتمال دارد از اداي حقوقمان در مقابل آن ايثارگري سيدالشهداء كوتاهي كرده باشيم. در بحار الانوار مجلسي احاديث فراواني درباره اهميت عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شده[11] مجموعاً 38 روايت فقط در بحار از منابع مختلف گردآوري شده است كه ميتوانيد مراجعه كنيد و درباره اهميت عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ و پاداش آن و دباره لعن دشمنان آن حضرت تقريباً نزديك به 25 عدد روايت معتبر از منابع مختلف آمده است كه انسان با تدبر در آنها به عظمت و اجر معنوي عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ واقف ميشود.[12] به نظر شما سؤال كننده عزيز كسي كه در راه خدا و براي حفظ دين اين همه ايثار و فداكاري كند،از خودش از خانوادهاش از فرزندانش از برادران و ياران بسيار عزيزش حتي از فرزند شيرخوارش بگذرد ـ عزاداري و زنده داشتن ياد و نام او افراط است ـ افراطي كه ما در عزاداري امام حسين كردهايم، بدعتهايي است كه بوجود آوردهاند مثلاً زدن طبل و بوغ و ديگر آلات موسيقي كه اصل و اساس عزاداري را تحت الشعاع قرار ميدهد. نه اينكه مرثيه و سينهزني افراط باشد، اينها كاملاً بحق است و پس ما كوتاهي كردهايم نه زيادهروي.
نتيجه:
1. قرآن ثقل اكبر وعترت ثقل اصغر و هر دو مورد سفارش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند.
2. قرآن و عترت با هم هستند تا در روز قيامت كنار حوض بر آن حضرت وارد شوند.
3. تأمين سعادت دنيا و آخرت در راستاي تمسك به قرآن و عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميسر است و تمسك به يكي و مهجور گذاشتن ديگري، انسان را به دره سقوط و گمراهي سوق ميدهد.
4. تمسك به قرآن يعني آگاهي به تفسير و احكام روشنگر آن، از طريق مفسران حقيقي يعني عترت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و در نهايت عمل به دستورات آن.
5. تمسك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ يعني اطاعت از دستورات و ايثار جان و مال در راه آنان و شاد بودن در زمان شادي و اندوهناك بودن در هنگام اندوه و ماتم آنان كه مصداق روشن آن، جشن و سرور در اعياد و ولادتها و عزاداري در ايام عزا و شهادت معصومان ـ عليهم السّلام ـ است، پر واضح است كه ميتوان در مراسم و مجالس عزاداري در راه رسيدن به ديگر اهداف اهل بيت و رونق بخشيدن به قرآن و احكام آن بهره فراوان جست.
6. مراسم عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ تا آن اندازه اي كه سازنده باشد، امري مطلوب و قابل ستايش و تقدير است و داراي اجر اخروي بوده و بخشي از همان تمسك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به شمار ميرود، و اگر از اين مرحله گذشت و به خرافات و تحريفات رسيد، بايد از آن اجتناب شود.
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، (سلسله مؤلفات شيخ مفيد، ج 11، متوفاي 413 هـ، دار المفيد للطباعه و النشر و التوزيع، چ دوم، 1414 هجري، جزء 1، صص 174 ـ 176.
[2] . كليني، كافي، متوفاي 329 هجري، دار الكتب الاسلاميه،تهران، چ ششم، 1375 ش، ج 1، ص 294؛ نعماني، محمد بن ابراهيم، كتاب الغيبه، متوفاي قرن 4، مكتبه الصدوق، تهران، صص 42 ـ 43، با اندكي تفاوت.
[3] . شيخ مفيد، همان، صص 179 ـ 180.
[4] . الدارمي، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمي، متوفاي 255 هجري، دار الفكر، بيروت، ص 432.
[5] . احمد بن حنبل، المسند، متوفاي 241 هجري،دار الفكر للطباعه و النشر و التوزيع، چ دوم، 1414 هجري، ج 4، ص 30، ح 11104، و ص 54، ح 11211، و صص 36 و 37، ح 11131.
[6] . رعد، 43.
[7] . كافي، همان، ص 229، ح 6.
[8] . الدارمي، همان مدرك.
[9] . نهج البلاغه، صبحي صالح، انتشارات هجرت، قم، چ 1395، ص 242.
[10] . صدوق، الخصال، متوفاي 381 هجري، جماعه المدرسين في الحوزه العلميه، قم، 1403 هجري، ص 635.
[11] . مجلسي، بحار، ج 44، چ دوم، بيروت، دار الوفاء، 1403، ص 278 ـ 296.
[12] . همان، ج 44، ص 297 ـ 306.
www.andisheqom.com
در ميان شيعه و اهل سنت مشهور است كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آخرين روزهاي حيات جسماني خود مكرر، اين مطلب را گوشزد فرمود:
«انّي تاركُ فيكم الثّقلين، كتاب الله و عترتي، اهل بيتي»؛ من دو چيز سنگين و گران بها را در ميان شما باقي ميگذارم، كتاب خدا و اهل بيتم را.
از جمله:
الف. پس از اتمام حج در حجه الوداع و در پيش گرفتن راه مدينه، با رسيدن به غديرخم، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن مكان (با اين كه جاي مناسبي براي منزل كردن نبود) فرود آمد؛ مسلمانان نيز از آن حضرت پيروي كرده و فرود آمدند؛ علت اين تصميم، انتصاب امير مؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ براي خلافت مسلمانان به دستور خدا از سوي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود.
با مقدماتي كه فراهم شد، آن حضرت ضمن خطبهاي مفصل خبر نزديك بودن رحلت خود را به اطلاع مردم رسانيد و فرمود: «انّي مخلفٌ فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلّوا إبداً كتاب الله و عترتي أهل بيتي و إنّهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض»؛ من بعد از خود چيزي را در بين شما باقي ميگذارم، كه اگر به آن تمسك جوئيد هرگز گمراه نشويد، كتاب خدا و عترت يعني اهل بيتم را، اينان از هم جدا نشوند تا در سر حوض (كوثر) برمن وارد شوند؛ آن گاه فرمود: آيا من به شما اولي از خود شما نيستم؟ مسلمانان پاسخ دادند: بله. سپس فرمود: «من كنت مولاه فهذا عليٌّ مولاه»؛ هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست.[1]
ب. هر چه زمان به پيش ميرفت و اجل پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نزديكتر ميشد سفارش آن حضرت در جهت اقتدا و پيروي از قرآن وعترت و پرهيز از اختلاف و ارتداد، بعد از وفات خود بيشتر ميشد؛ در يكي از اين موارد فرمود:
«اي مردم من پيش از شما ميروم و شما در كنار حوض بر من وارد ميشويد، آگاه باشيد در آن جا، از شما درباره دو چيز ارزشمند ميپرسم، مواظب باشيد كه بعد از من با آنها چگونه رفتار ميكنيد، خداي مهربان و آگاه به من خبر داد كه آن دو از هم جدا نميشوند تا مرا ملاقات كنند، آنها كتاب خدا و اهل بيت من هستند، از آنان سبقت نگيريد تا پراكنده نشويد، در حق آنان كوتاهي نكنيد كه نتيجه آن هلاكت شماست، به آنان چيزي را تعليم ندهيد، چون كه از شما داناترند.[2]
كلام آن حضرت در آخرين روزهاي زندگي پيوسته تكرار اين گونه كلمات در هر محفل و مجلسي بود.[3]
ج. زيد بن ارقم ميگويد: روزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ضمن خطبهاي فرمود:
«اي مردم همانا من بشرم و نزديك است كه پيك الهي به سراغ من آيد، ميان شما دو چيز گرانبها باقي ميگذارم، يكي كتاب خدا كه در آن نور و هدايت است، پس به كتاب خدا چنگ بزنيد و آن را مواظب باشيد، ديگري اهل بيتم را». آن گاه سه مرتبه فرمود: «أذكركم الله في أهل بيتي»؛ خدا را به ياد شما مياندازم نسبت به اهل بيتم».[4]
د. از ابوسعيد خدري نقل شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«من در ميان شما دو چيز ارزشمند را ترك ميكنم كه يكي بزرگتر از ديگري است، كتاب خدا و آن ريسماني است كه از آسمان به زمين كشيده شده؛ و عترتم يعني اهل بيتم را، آنان از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من وارد شوند».[5]
از مجموع روايات فريقين (شيعه و سني) استفاده ميشود كه: دائماً قرآن با عترت و عترت با قرآن است و كساني اهل سعادتند كه هر دو را با هم و در كنار هم داشته باشند؛ و نتيجه تمسك به قرآن به تنهايي و يا پيروي از عترت و دوستي با آنان به تنهايي يا جدا شدن از هر دو، چيزي جز گمراهي در دنيا و سيه رويي در آخرت نيست.
نكته مهمي كه توجه به آن ضروري است، اين است كه: تمسك به قرآن در صورتي پذيرفته است كه مبين و مفسر آن عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشند نه آن كه هر فردي مطابق سليقه و تمايلات شخصي خود آن گونه كه منفعتش اقتضا نمايد، قرآن را تفسير كند؛ يقيناً تمسك به چنين قرآن و تفسيري مقصود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در حديث ثقلين نيست؛ حديث بُريد شاهد اين مدعاست.
بريد به معاويه تفسير « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در آيه شريفه « قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»[6] را، از امام باقر ـ عليه السّلام ـ جويا شد، حضرت فرمود: مقصود، ما هستيم، علي ـ عليه السّلام ـ اولين و برترين و بهترين ما بعد از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است.[7]
از بيان حضرت باقر ـ عليه السّلام ـ به خوبي روشن است كه قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ارتباط ناگسستني با يكديگر دارند و آن تفسيري از اعتبار لازم برخوردار است كه مفسر و بيانگر آن امامان معصوم باشند.
از مجموع مطالب گذشته به نتايج زير ميرسيم:
1. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرآن و عترت را مهمترين موضوع بعد از رحلت خود ميدانسته و در حق آنها مكرراً سفارش كردند.
2. قرآن و عترت با هم و در كنار يكديگر قرار دارند و هر كس به هر دو، تمسك جويد اهل سعادت است.
3. عالمان حقيقي و مفسران واقعي قرآن امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ يعني همان عترت پاك پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند.
4. سرانجام كوتاهي در اداي حقوقي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ خذلان در دنيا و سيه رويي در آخرت است. در پايان تنها مسألهاي كه توجه به آن ضروري مينمايد اين است كه مقصود از تمسك به قرآن و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در اين احاديث چيست؟
آيا احترام ظاهري به قرآن و تنها گرد و خاك برگرفتن از آن بدون تأمل و تدبر در آيات و احكام نوراني آن كافي است؟ آيا اظهار علاقه به اهل بيت پيامبر ـ عليهم السّلام ـ و برگزاري مراسم اعياد و وفيات و عزاداري به خصوص عزاداري حضرت سيد الشهدا ـ عليه السّلام ـ ـ بدون توجه به پيمودن راه آنان و برآوردن انتظارات آن بزرگواران از كساني كه نام زيباي «شيعه» را برخود نهادهاند ـ كافي است؟
يقيناً مقصود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از تمسك به قرآن و عترت تنها اكتفا كردن به اين اندازه احترامات ظاهري نيست.
تمسك به قرآن يعني آگاهي به احكام قرآن و در مسير هدايت گام برداشتن، زيرا رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «در قرآن نور و هدايت است»؛[8] امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ نيز در مقام معرفي قرآن فرمود: «خداوند سبحان كتابي هدايتگر نازل كرده و در آن خير و شر را بيان فرموده است، پس راه خير را انتخاب كنيد تا هدايت شويد و از مسير شر دوري جوئيد تا اهل سعادت باشيد».[9]
هدف پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از تمسك به عترت نيز، تنها برگزاري مراسم عزاداري در ايام عزا و جشن و سرور در اعياد آنان و اظهار علاقه ظاهري نيست؛ بلكه پيمودن راه آنان و اطاعت از دستورات و خواستههاي آن بزرگواران بخش عمدهاي از اهداف رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آن همه سفارش نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است.
كلام نوراني حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در حديث اربع مأه، دليلي روشن بر اين مدعاست:
«خداوند در ميان اهل زمين ما را برگزيد و براي ما شيعياني كه ما را ياري ميكنند اختيار كرد، آنان در شادي ما شادمان و در اندوه ما غمگين هستند؛ مال و جانشان را در راه ما ميبخشند، آنان از ما هستند و در پيمودن اهداف ما گام بر ميدارند».[10]
بنابراين عزاداري بخشي از وظايف ما نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ است، همان گونه كه اين معنا از بيان حضرت امير ـ عليه السّلام ـ به خوبي روشن است و اداي كامل حقوق آنان در گرو انجام دستورات و گام برداشتن در مسير آن بزرگواران است.
چون درباره عظمت مصيبت امام حسين ـ عليه السّلام ـ روايات معتبر زيادي وارد شده كه داراي حكمت بوده و ضامن بقاي دين اسلام و تماميت آن يعني دستآورد پيامبر اكرم كه قرآن و شريعت و تمام تلاشهاي ائمه معصومين و علماي اسلام است، لذا هر چه در عزاداري آن حضرت بكوشيم نه تنها افراط نكردهايم بلكه احتمال دارد از اداي حقوقمان در مقابل آن ايثارگري سيدالشهداء كوتاهي كرده باشيم. در بحار الانوار مجلسي احاديث فراواني درباره اهميت عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شده[11] مجموعاً 38 روايت فقط در بحار از منابع مختلف گردآوري شده است كه ميتوانيد مراجعه كنيد و درباره اهميت عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ و پاداش آن و دباره لعن دشمنان آن حضرت تقريباً نزديك به 25 عدد روايت معتبر از منابع مختلف آمده است كه انسان با تدبر در آنها به عظمت و اجر معنوي عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ واقف ميشود.[12] به نظر شما سؤال كننده عزيز كسي كه در راه خدا و براي حفظ دين اين همه ايثار و فداكاري كند،از خودش از خانوادهاش از فرزندانش از برادران و ياران بسيار عزيزش حتي از فرزند شيرخوارش بگذرد ـ عزاداري و زنده داشتن ياد و نام او افراط است ـ افراطي كه ما در عزاداري امام حسين كردهايم، بدعتهايي است كه بوجود آوردهاند مثلاً زدن طبل و بوغ و ديگر آلات موسيقي كه اصل و اساس عزاداري را تحت الشعاع قرار ميدهد. نه اينكه مرثيه و سينهزني افراط باشد، اينها كاملاً بحق است و پس ما كوتاهي كردهايم نه زيادهروي.
نتيجه:
1. قرآن ثقل اكبر وعترت ثقل اصغر و هر دو مورد سفارش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند.
2. قرآن و عترت با هم هستند تا در روز قيامت كنار حوض بر آن حضرت وارد شوند.
3. تأمين سعادت دنيا و آخرت در راستاي تمسك به قرآن و عترت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميسر است و تمسك به يكي و مهجور گذاشتن ديگري، انسان را به دره سقوط و گمراهي سوق ميدهد.
4. تمسك به قرآن يعني آگاهي به تفسير و احكام روشنگر آن، از طريق مفسران حقيقي يعني عترت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و در نهايت عمل به دستورات آن.
5. تمسك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ يعني اطاعت از دستورات و ايثار جان و مال در راه آنان و شاد بودن در زمان شادي و اندوهناك بودن در هنگام اندوه و ماتم آنان كه مصداق روشن آن، جشن و سرور در اعياد و ولادتها و عزاداري در ايام عزا و شهادت معصومان ـ عليهم السّلام ـ است، پر واضح است كه ميتوان در مراسم و مجالس عزاداري در راه رسيدن به ديگر اهداف اهل بيت و رونق بخشيدن به قرآن و احكام آن بهره فراوان جست.
6. مراسم عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ تا آن اندازه اي كه سازنده باشد، امري مطلوب و قابل ستايش و تقدير است و داراي اجر اخروي بوده و بخشي از همان تمسك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به شمار ميرود، و اگر از اين مرحله گذشت و به خرافات و تحريفات رسيد، بايد از آن اجتناب شود.
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، (سلسله مؤلفات شيخ مفيد، ج 11، متوفاي 413 هـ، دار المفيد للطباعه و النشر و التوزيع، چ دوم، 1414 هجري، جزء 1، صص 174 ـ 176.
[2] . كليني، كافي، متوفاي 329 هجري، دار الكتب الاسلاميه،تهران، چ ششم، 1375 ش، ج 1، ص 294؛ نعماني، محمد بن ابراهيم، كتاب الغيبه، متوفاي قرن 4، مكتبه الصدوق، تهران، صص 42 ـ 43، با اندكي تفاوت.
[3] . شيخ مفيد، همان، صص 179 ـ 180.
[4] . الدارمي، عبدالله بن بهرام، سنن الدارمي، متوفاي 255 هجري، دار الفكر، بيروت، ص 432.
[5] . احمد بن حنبل، المسند، متوفاي 241 هجري،دار الفكر للطباعه و النشر و التوزيع، چ دوم، 1414 هجري، ج 4، ص 30، ح 11104، و ص 54، ح 11211، و صص 36 و 37، ح 11131.
[6] . رعد، 43.
[7] . كافي، همان، ص 229، ح 6.
[8] . الدارمي، همان مدرك.
[9] . نهج البلاغه، صبحي صالح، انتشارات هجرت، قم، چ 1395، ص 242.
[10] . صدوق، الخصال، متوفاي 381 هجري، جماعه المدرسين في الحوزه العلميه، قم، 1403 هجري، ص 635.
[11] . مجلسي، بحار، ج 44، چ دوم، بيروت، دار الوفاء، 1403، ص 278 ـ 296.
[12] . همان، ج 44، ص 297 ـ 306.
www.andisheqom.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}