پرسش :
تحليل مارشال مك لوهان از سيطره ليبراليسم چيست ؟
شرح پرسش :
پاسخ :
مارشال مك لوهان در پيش بينى آينده جهان و سيطره نهايى ليبراليسم مى گويد:
الف : انقلاب در عمليات و اطلاعات سبب شده كه افراد كره زمين به راحتى به يكديگر دسترسى داشته باشند.
ب : اين امر طبيعتا اقتضاى تشكيل يك حكومت جهانى واحد را دارد.
ج : فرهنگ و ساختار اجتماعى اين دهكده جهانى حكومت خود را معين مى كند.
د: تفكر ليبراليسم بيش از هر فكر ديگرى فرصت بسط و عرضه پيدا كرده است .
ه : با بسط تفكر غالب ، فرهنگ ها و تفكرات مختلف به نحو طبيعى داخل فرهنگ غالب حل خواهند شد.
نتيجه : فرهنگ غالب در پايان تاريخ همان فرهنگ دموكراسى ليبرال است . (1)
پاسخ : شكى در انقلاب عظيم اطلاعاتى نيست ولى نكته اساسى در آن است كه نظم و سعادت اجتماع بر اساس دسترسى افراد به يكديگر حاصل نمى شود ، بلكه دلايل و ريشه اى متعدد و مهم ديگرى دارد.
ليبراليسم نيز به خاطر نداشتن بعضى از نيازهاى واقعى حكومت جهانى واحد ، نمى تواند داعى پرچمدار اين نوع حكومت باشد. اين را تقريبا همه متفكران دنيا قبول دارند كه اگر يك مكتبى بخواهد جامعيت داشته باشد پيش از هر چيز احتياج به يك جهان بينى دارد كه واقعيت جهان و انسان را ترسيم كند. و اگر بخواهد دوام داشته باشد و منطبق با حقايق خارجى حركت كند بايد در مرتبه اول ، جهان و انسان را آن جورى كه هست بشناسد و ارزيابى درستى از آن داشته باشد.
مشكل مكتب ليبراليسم همانند ماركسيسم اين است كه اين دو مكتب با اصل فطرت انسان سازگار نبوده ، بخش اصلى و اساسى انسان را ناديده گرفته اند و مى خواهند از وسط شروع كنند.
امروز بحث كردن از اينكه غرب دچار اشكال واقعى است كار آسانى نيست ، براى اينكه مظاهر قدرت و پيشرفت غربى ها چشم و گوش مردم را پر كرده است .
شايد در غرب موفق ترين ملت ها الان آمريكا باشد كه از لحاظ مادى از كشورهاى ديگر پيشرفته تر است ، آيا جامعه آمريكا واقعا ايده آل است ؟ جامعه آمريكا و عموما جامعه غربى داراى اشكالات متعددى است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- پوچ گرايى
نخستين مساءله اى كه كشورهاى ليبراليستى و حتى آمريكا به آن معترفند احساس روحيه پوچى در جامعه آمريكا است ، يعنى اينها فكر مى كنند: ما به كجا مى رويم و به دنبال چه هستيم ؟ از اين خورد و خواب چه حاصل خواهد شد؟ و اين به جهت بى توجهى به زيرساخت هاى جامعه و عدم ارزيابى صحيح از انسان و بى توجهى به معنويات است .
2- بحران خانواده
خانواده كه نخستين سلول اجتماعى مى باشد ، در غرب ضعيف ترين سلول پيكر جامعه بشرى است . خانواده براى آنها بى مفهوم است ، آنها روى فرد بيشتر حساب مى كنند تا خانواده ، و لذا انهدام اين سلول در جامعه غربى باعث ازدياد فرزندهاى نامشروع شده و ارقام آن غير قابل تصور است .
3- اعتياد
به دليل همان پوچى و بى هويتى در جامعه غربى نسل جوان گرفتار اعتياد بسيار شديدى شده است . اگر اعتياد به مشروبات الكلى را ضميمه كنيم كه از بدترين اعتياد است ، اين رقم سرسام آور مى شود. اعتيادها در حال بى خانمان كردن غرب است .
4- خشونت
روحيه خشونت و بى بند و بارى نه تنها در جوانان بلكه در بچه ها هم بيداد مى كند ، هر روز خبرهاى وحشتناكى از اعمال خشونت آميز در آن جوامع خصوصا آمريكا مشاهده مى كنيم . اگر آن حوادث به دنيا نشان داده شود به عمق مشكل آن ها پى خواهيم برد.
5- ناامنى
ناامنى خصوصا در آمريكا به گونه اى است كه در اكثر شهرهاى بزرگ از اول شب انسان هايى كه كمى براى خود شخصيت قائلند در خيابان ها حاضر نمى شوند.
6- تبعيض
از لحاظ اجتماعى در غرب خصوصا آمريكا مظاهر تبعيض نژادى بسيار فراوان است اگر كسى كنار سياه پوستان ، سرخ پوستان و مسلمانانى كه از كشورهاى مختلف به اروپا رفته اند بنشيند و درد دل آن ها را بشنود متوجه مى شود كه چه بلايى اين كشورها را فرا گرفته و چقدر آلوده اند.
7- فقر
از لحاظ سطح برخوردارى از نعمت ها و سطح استاندارد در خصوص جامعه آمريكا چنان كه خودشان مى گويند سيزده يا چهارده درصد مردم زير خط فقر زندگى مى كنند. اين رقم در يك جامعه 250 ميليونى حدود 30 تا 40 ميليون نفر را در بر مى گيرد كه زير خط فقر هستند ، حال چطور اين جامعه مى تواند ايده آل باشد.
8- بى بند و بارى جنسى
به دنبال تزلزل در خانواده و حالت پوچى و نااميدى كه در اكثريت مردم خصوصا جامعه آمريكا ديده مى شود بى بند و بارى جنسى كه محصول آن بچه هاى نامشروع است زياد به چشم مى خورد كه آفتى فوق العاده كشنده براى غربى ها و در راءس آنها آمريكا است .
9- ابتذال رسانه اى
مشكل بسيار جدى آمريكا و غرب ، رسانه هاى آنهاست كه متاءسفانه كشورهاى ديگر نيز از آن تقليد مى كنند. الان رسانه هاى غربى بى بند و بار هستند. وضعيت به گونه اى است كه همه احساس ناامنى مى كنند و مى ترسند كه مسائل خصوصى و شخصى شان به صورت شايعه ، دروغ و جنگ هاى روانى افشا گردد و حريم شخصى آنها شكسته شود.
10- سيستم آموزشى ناكارآمد
سيستم آموزش آن ها كه مى خواهند آن را به همه جهان صادر كنند سيستمى ناكارآمد است . بسيارى از كارهاى مهم اينها را مهاجرانى با مزد كم انجام مى دهند و از آنها مانند ماشين كار مى كشند.
11- اقتصاد بيمار
از لحاظ اقتصادى فكر مى شود كه غرب بهشت دنياست . آمريكا مقروض ترين كشور دنيا است . بدهى هاى داخلى و خارجى فراوانى دارد كه ارقام آن سرسام آور است ، اما سيستم آن ها به گوه اى عمل مى كند كه اين بدهكارى ها را مى پوشاند.
12- وابستگى به بازارهاى دنيا
صنعت در آمريكا به گونه اى است كه اگر بازار دنيا برايش ناامن شود صنايع او از حركت باز مى ايستد.
حال با چنين وضعيتى در غرب به خصوص در آمريكا كه مظهر ليبراليسم است چگونه مى توان آن را الگو براى جهان دانست ؟
پی نوشت:
1- كاوش هاى نظرى در سياست خارجى ، ص 271.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
مارشال مك لوهان در پيش بينى آينده جهان و سيطره نهايى ليبراليسم مى گويد:
الف : انقلاب در عمليات و اطلاعات سبب شده كه افراد كره زمين به راحتى به يكديگر دسترسى داشته باشند.
ب : اين امر طبيعتا اقتضاى تشكيل يك حكومت جهانى واحد را دارد.
ج : فرهنگ و ساختار اجتماعى اين دهكده جهانى حكومت خود را معين مى كند.
د: تفكر ليبراليسم بيش از هر فكر ديگرى فرصت بسط و عرضه پيدا كرده است .
ه : با بسط تفكر غالب ، فرهنگ ها و تفكرات مختلف به نحو طبيعى داخل فرهنگ غالب حل خواهند شد.
نتيجه : فرهنگ غالب در پايان تاريخ همان فرهنگ دموكراسى ليبرال است . (1)
پاسخ : شكى در انقلاب عظيم اطلاعاتى نيست ولى نكته اساسى در آن است كه نظم و سعادت اجتماع بر اساس دسترسى افراد به يكديگر حاصل نمى شود ، بلكه دلايل و ريشه اى متعدد و مهم ديگرى دارد.
ليبراليسم نيز به خاطر نداشتن بعضى از نيازهاى واقعى حكومت جهانى واحد ، نمى تواند داعى پرچمدار اين نوع حكومت باشد. اين را تقريبا همه متفكران دنيا قبول دارند كه اگر يك مكتبى بخواهد جامعيت داشته باشد پيش از هر چيز احتياج به يك جهان بينى دارد كه واقعيت جهان و انسان را ترسيم كند. و اگر بخواهد دوام داشته باشد و منطبق با حقايق خارجى حركت كند بايد در مرتبه اول ، جهان و انسان را آن جورى كه هست بشناسد و ارزيابى درستى از آن داشته باشد.
مشكل مكتب ليبراليسم همانند ماركسيسم اين است كه اين دو مكتب با اصل فطرت انسان سازگار نبوده ، بخش اصلى و اساسى انسان را ناديده گرفته اند و مى خواهند از وسط شروع كنند.
امروز بحث كردن از اينكه غرب دچار اشكال واقعى است كار آسانى نيست ، براى اينكه مظاهر قدرت و پيشرفت غربى ها چشم و گوش مردم را پر كرده است .
شايد در غرب موفق ترين ملت ها الان آمريكا باشد كه از لحاظ مادى از كشورهاى ديگر پيشرفته تر است ، آيا جامعه آمريكا واقعا ايده آل است ؟ جامعه آمريكا و عموما جامعه غربى داراى اشكالات متعددى است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1- پوچ گرايى
نخستين مساءله اى كه كشورهاى ليبراليستى و حتى آمريكا به آن معترفند احساس روحيه پوچى در جامعه آمريكا است ، يعنى اينها فكر مى كنند: ما به كجا مى رويم و به دنبال چه هستيم ؟ از اين خورد و خواب چه حاصل خواهد شد؟ و اين به جهت بى توجهى به زيرساخت هاى جامعه و عدم ارزيابى صحيح از انسان و بى توجهى به معنويات است .
2- بحران خانواده
خانواده كه نخستين سلول اجتماعى مى باشد ، در غرب ضعيف ترين سلول پيكر جامعه بشرى است . خانواده براى آنها بى مفهوم است ، آنها روى فرد بيشتر حساب مى كنند تا خانواده ، و لذا انهدام اين سلول در جامعه غربى باعث ازدياد فرزندهاى نامشروع شده و ارقام آن غير قابل تصور است .
3- اعتياد
به دليل همان پوچى و بى هويتى در جامعه غربى نسل جوان گرفتار اعتياد بسيار شديدى شده است . اگر اعتياد به مشروبات الكلى را ضميمه كنيم كه از بدترين اعتياد است ، اين رقم سرسام آور مى شود. اعتيادها در حال بى خانمان كردن غرب است .
4- خشونت
روحيه خشونت و بى بند و بارى نه تنها در جوانان بلكه در بچه ها هم بيداد مى كند ، هر روز خبرهاى وحشتناكى از اعمال خشونت آميز در آن جوامع خصوصا آمريكا مشاهده مى كنيم . اگر آن حوادث به دنيا نشان داده شود به عمق مشكل آن ها پى خواهيم برد.
5- ناامنى
ناامنى خصوصا در آمريكا به گونه اى است كه در اكثر شهرهاى بزرگ از اول شب انسان هايى كه كمى براى خود شخصيت قائلند در خيابان ها حاضر نمى شوند.
6- تبعيض
از لحاظ اجتماعى در غرب خصوصا آمريكا مظاهر تبعيض نژادى بسيار فراوان است اگر كسى كنار سياه پوستان ، سرخ پوستان و مسلمانانى كه از كشورهاى مختلف به اروپا رفته اند بنشيند و درد دل آن ها را بشنود متوجه مى شود كه چه بلايى اين كشورها را فرا گرفته و چقدر آلوده اند.
7- فقر
از لحاظ سطح برخوردارى از نعمت ها و سطح استاندارد در خصوص جامعه آمريكا چنان كه خودشان مى گويند سيزده يا چهارده درصد مردم زير خط فقر زندگى مى كنند. اين رقم در يك جامعه 250 ميليونى حدود 30 تا 40 ميليون نفر را در بر مى گيرد كه زير خط فقر هستند ، حال چطور اين جامعه مى تواند ايده آل باشد.
8- بى بند و بارى جنسى
به دنبال تزلزل در خانواده و حالت پوچى و نااميدى كه در اكثريت مردم خصوصا جامعه آمريكا ديده مى شود بى بند و بارى جنسى كه محصول آن بچه هاى نامشروع است زياد به چشم مى خورد كه آفتى فوق العاده كشنده براى غربى ها و در راءس آنها آمريكا است .
9- ابتذال رسانه اى
مشكل بسيار جدى آمريكا و غرب ، رسانه هاى آنهاست كه متاءسفانه كشورهاى ديگر نيز از آن تقليد مى كنند. الان رسانه هاى غربى بى بند و بار هستند. وضعيت به گونه اى است كه همه احساس ناامنى مى كنند و مى ترسند كه مسائل خصوصى و شخصى شان به صورت شايعه ، دروغ و جنگ هاى روانى افشا گردد و حريم شخصى آنها شكسته شود.
10- سيستم آموزشى ناكارآمد
سيستم آموزش آن ها كه مى خواهند آن را به همه جهان صادر كنند سيستمى ناكارآمد است . بسيارى از كارهاى مهم اينها را مهاجرانى با مزد كم انجام مى دهند و از آنها مانند ماشين كار مى كشند.
11- اقتصاد بيمار
از لحاظ اقتصادى فكر مى شود كه غرب بهشت دنياست . آمريكا مقروض ترين كشور دنيا است . بدهى هاى داخلى و خارجى فراوانى دارد كه ارقام آن سرسام آور است ، اما سيستم آن ها به گوه اى عمل مى كند كه اين بدهكارى ها را مى پوشاند.
12- وابستگى به بازارهاى دنيا
صنعت در آمريكا به گونه اى است كه اگر بازار دنيا برايش ناامن شود صنايع او از حركت باز مى ايستد.
حال با چنين وضعيتى در غرب به خصوص در آمريكا كه مظهر ليبراليسم است چگونه مى توان آن را الگو براى جهان دانست ؟
پی نوشت:
1- كاوش هاى نظرى در سياست خارجى ، ص 271.
منبع : موعود شناسی وپاسخ به شبهات، نویسنده: علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}