پرسش :

شبهاتي در مورد قرآن وجود دارد که با وجود آنها نمي توان به عدم تحريف قرآن معتقد شد.


شرح پرسش :
پاسخ :
«تحريف» از ماده «حرف» به معناي؛ طرف، گوشه، جانب آمده است.[1] و در اصطلاح به معاني؛ تحريف به مدلول و محتوي كلام، زياد كردن و كم كردن، تبديل كردن و... آمده است.[2]
علماي شيعه معتقدند كه در قرآن تحريف لفظي (دخل و تصرف در ظاهر كلام يا به زياد كردن يا كم كردن يا تبديل كردن به طوري كه از وجه صحيحش عدول كند) اتفاق نيفتاده ولي آن چه در آن اتفاق افتاده؛ تحريف معنوي (تفسير و تأويل بر غير وجه صحيح و نتيجه نادرست گرفتن كه مقصود متكلم نباشد) است.
ولي قائلان به تحريف قرآن شبهاتي مطرح کرده اند که در ذيل بعضي از شبهات مهم مطرح و مورد بررسي قرار مي گيرد.
شبهه اوّل قائلين به تحريف
قرآن كه، سالها و قرنها از عمر او مي‌گذرد و داراي دشمنان زيادي است،‌ كه لحظه اي تلاش براي دستبرد در قرآن را متوقف نكرده‌اند و همچنين قرآن بدست بشري که، داراي نسيان و خطا است نوشته شده، چطور احتمال تحريف نمي‌رود، بنابراين قران تحريف شده، و كم است از آنچه كه بر پيامبر نازل شد.
جواب:
كساني كه قائل به عدم تحريف قرآن هستند اولين ادله قرآني آنها آيه نهم از سوره حجر است.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» همانا ما قرآن را نازل كرده‌ايم و حافظ قرآن هم هستيم.
اولاً: آيه فوق داراي دو جمله است: 1. « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»؛ 2. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».
جمله اوّل: در اين جمله، با دو تأكيد «اِنّ» و «نحن» و با دو ضمير جمع «نا» و «نحن» وارد شده. اين تأكيد نشانه انزال قطعي قرآن، از طرف خداوند است و در اين انزال هيچ شك و شبهه‌اي وارد نيست.
جمله دوّم: در اين جمله، «اِنّ» و لام تأكيد، و ضمير جمع و وصف جمع، از نگهباني و حفظ قطعي و مسلم قرآن سخن مي‌گويد و اين جمله، عظيم و بزرگ بودن موضوع را (قرآن) مي‌رساند و هم محفوظيت آن پس از نزول را. چون هيچ حفظي بالاتر از حفظ از تحريف نيست.[3]
ثانيا: خداوندي كه كلام فوق بشري را نازل كرده و براي هدايت بشر تا ابد آن را كافي مي‌داند. قطعاً، حافظ كلام خويش مي‌باشد. كلامي كه بازيچه افراد و دخل و تصرف فرصت طلبان سهل و آسان باشد اين كلام نه هدايت كننده بشر است و نه معجزه خداوندي.
ثالثاً در كتاب «مجمع البيان»[4] در تفسير «لحافظون» مي‌گويد:
خداوند حافظ قرآن از زيادي و كم شدن و تحريف و تغيير مي‌باشد، همچنين جناب آقاي «زمخشري» همين كلام را آورده و اضافه كرده است كه: «خداوند در هر وقت حافظ قرآن است».
جناب آقاي طباطبايي[5] مي‌فرمايد: از وصف «لحافظون» حفظ قرآن در آيه فهميده مي‌شود و قرآن از هرگونه تحريف، مصون مي‌باشد.
رابعا: روايت متواتر «اني تارك فيكم الثقلين»[6] دليل بر عدم تحريف قرآن است اگر قرآن كم و تحريف مي‌شد، دليلي نداشت كه پيامبر ما را به كتاب تحريف شده ارجاع دهد و آخرش مي‌فرمايد: «اگر به اين كتاب و عترت چنگ بزنيد هيچ وقت گمراه نمي‌شويد».
كتاب تحريف شده ما را به سر منزل سعادت نمي‌رساند.
همچنين روايت ديگري به نام روايت «عرض» اين است: «روايت‌ها را با قرآن بسنجيد اگر موافق باشد قبول كنيد و الا فلا» قرآن تحريف شده نمي‌تواند قضاوت خوبي بر روايت باشد.
خامساً: قرآن بنفسه يك معجزه است، بلکه هر آيه‌اي از قرآن داراي اعجاز است، چطور ممكن است قرآن با چنين معجزه‌اي دستخوش تحريف و نقصان شود، تحريف شدن قرآن با معجزه بودن قرآن سازگاري ندارد، معجزه بايد، در دسترس مردم باشد و محفوظ هم بماند.
سادساً: خداوند با علم لايزال خويش ختم رسالت را اعلام كرد، ضرورت داشت حجت را به بندگان تمام كند، اين حجت با انزال قرآن به پايان رسيد اگر قرآن تحريف شود حجت خداوند بر بندگان ناتمام است بهر حال دين اسلام جاويد است و مكتوباتش هم بايد جاويد بماند و هدايت بشر را به دست گيرد.
شبهه دوّم
مراد از «الذكر» در آيه نهم سوره حجر، «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» رسول الله است نه قرآن. يعني ما پيامبر را فرستاديم و او را حفظ مي‌كنيم و بقرينه آيه «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» خداوند تو را (محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ) از مردم حفظ مي‌كند».
جواب:
اولا: آيه ششم سوره حجر، قرينه به اين آيه نهم سوره حجر است كه منظور از «الذكر» قرآن است نه رسول الله.
آيه ششم سوره حجر: «قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لََمجْنُونٌ» گفتند (مشركين): اي كسي كه به تو (قرآن) نازل شده است مسلماً تو ديوانه‌اي» بيشتر مفسرين «ذكر» را در اينجا به قرآن برگشت داده‌اند و آيه نهم، جواب قاطع به شبهات معاندين است كه اولاً از طرف خدا نازل شده و ثانياً تا ابد حافظ قرآن هستيم.
ثانياً: الف و لام در «الذكر» عهد ذكري است كه برگشت به «ذكر» آيه ششم است.
ثالثاً: بيشتر آيه‌هايي كه داراي «ذكر» است به قرآن برمي‌گردد نه رسول الله.
رابعاً: لفظ «نزّلنا» ظاهر در تكثير است هيچ مناسب با نفس نبي ندارد.
خامساً: كلمه «انزال» در مورد فرستادن از بالا استفاده مي‌شود اگر منظور رسول بود تعبير به «ارسال» مي‌شد و تنزل فرود تدريجي قرآن است پس رسول را شامل نمي‌شود.[7]
در نتيجه كلمه «ذكر» قرآن است، ظاهر آيه همين مطلب را مي‌رساند.
شبهه سوّم:
مراد از حفظ قرآن، حفظ از ورود قدح و ايراد و عيب به معاني عاليه قرآن است نه حفظ الفاظ و كلمات.
جواب:
اولا: چون قرآن داراي معاني عاليه و از طريق مستقيم حق است، بالاتر از آن است كه قدحي بر آن برسد و شكي عارض قرآن شود.
ثانياً: اعجاز قرآن، سعي دشمنان را در وارد كردن عيب خنثي مي‌كند.[8]
ثالثاَ: اگر مي‌توانسته‌اند الفاظ قرآن را تغيير دهند ديگر جايي براي محتوا و مضامين عاليه قرآن نمي‌ماند، تغيير الفاظ همانا از بين رفتن مضامين قرآن همان.
شبهه چهارم:
سوره «حجر» مكي است و آيه «حفظ» در اين سوره واقع است اين آيه كه به ما مي‌فهماند كه تا سوره حجر را حافظ هستيم نه ما بعد از سوره حجر، پس تضميني براي عدم تحريف، بعد از سوره حجر وجود ندارد.
جواب:
اولاً: اين شبهه، خلاف ظاهر است و هيچ دليلي بر اين شبهه نيست.[9]
ثانياً: منظور از حفظ قرآن بعضي از سوره‌ها باشد باز هم حجت بر بندگان ناتمام است پس لاجرم حفظ كل آيات قرآن مي‌باشد.
ثالثاً: علامه طباطبايي كلمه الحافظون را حفظ در آينده مي‌داند نه گذشته.[10]
رابعاً: اگر اين اشكال وارد باشد ما نمي‌توانيم بعد از سوره حجر استدلال و استنباط كنيم چون استنباط تحريف وجود دارد، پس لاجرم لازم هم باطل و ملزوم هم باطل است.
شبهه پنجم:
اگر مقصود از حفظ قرآن در اين آيه، حفظ همه نسخه‌هاي نوشته شده باشد برخلاف واقعيت خارجي است زيرا در طول تاريخ از نسخه‌ها عمداً يا اشتباهاً تحريف شده است، اگر مقصود حفظ يك نسخه است و آن يك نسخه در محضر امام زمان مي‌باشد و بس، اين مورد قبول است.
جواب:
اولا: هدف قرآن، هدايت انسانها از گرداب انحرافات است و اين هدايت ميسر نمي‌گردد مگر اينكه قرآن در دسترس انسانها باشد و از معارف قرآن استفاده كنند و اين هدف قرآن با بودن قرآن كامل در نزد امام زمان «عج» منافات دارد.
ثانياً: آيه حفظ با تأكيد، و جمع وارد شده و نشانه عظمت و اهميت موضوع است و الا اگر در دست امام زمان«عج» باشد اين همه تأكيد معنا نداشت.[11]
ثالثاً: معجزه قرآن در محفوظيت‌ آيه‌ها اين است، در بين مردم باشد و تحريف نشده باشد، اگر در دست امام زمان(عج) باشد و تحريف نشده باشد ديگر معجزه خواندن، بي‌معنا است.
رابعاً: قرآن در چند مرتبه مسئله تحدي (به مبارزه طلبيدن) را مطرح مي‌كند اگر نسخه اصلي در محضر امام زمان(عج) باشد مسئله تحدي يك مسئله بي‌ريشه و بي‌معنا است.
خامساً: اگر نسخه اصلي در محضر امام زمان(عج) باشد و مردم دسترسي به آن نداشته باشند وجود آن قرآن مثل نبود آن قرآن است و هيچ فايده‌اي براي مردم ندارد.
شبهه ششم:
آيه قرآن مي‌فرمايد: «ما قرآن را نازل كرده‌ايم و او را حفظ مي‌كنيم» به اين معناست: ما، آيه‌اي كه از لوح محفوظ به پيامبر نازل مي‌شود و از قلب پيامبر تا زبان پيامبر، حافظ آيه‌هاي قرآن هستيم، اين آيه بيش اين ظهور ندارد. خداوند، حافظ گوش مستمع و قلم كاتب و نسخه‌ها نمي‌باشد و احتمال تحريف، از خطا و نسيان مستمعين و قلم و نسخه‌هاي‌شان است.
جواب:
اولاً: مراد به وصف «لحافظون» حفظ در آينده است نه گذشته.[12]
ثانياً: اگر قرار بر اين بود تا قلب و زبان نبي حفظ كند، ديگر حجت بر بندگان خدا ناتمام و حقايق دين (به خاطر تحريف) غير مكشوف باقي مي‌ماند.
ثالثاً: آخرين پيامبر و آخرين كتاب، لازمه‌اش حفظ آثار و مكتوباتش تا ابد مي‌باشد، چون انسان براي رسيدن به كمال راهنمايي چون قرآن، نيازمند است اگر اين قرآن حافظي بعد از نزول نداشته باشد ديگر جايي براي هدايت بشر باقي نمي‌ماند.
رابعاً: اصلاً آيه ظهوري در آن شبهه ندارد و ادعاي بدون دليل است.
شبهه هفتم:
شما براي اثبات عدم تحريف قرآن از آيه‌هاي قرآن استفاده كرديد كه احتمال تحريف در اين آيه وجود دارد، اين استدلال شما لازمه‌اش دور مي‌باشد.
جواب:
اولاً: كساني كه ادعاي تحريف قرآن مي‌كنند در اين آيه‌ها هيچ احتمال تحريف نداده‌اند.
ثانياً: اگر اين شبهه را قبول كنيم اختصاص به تحريف ندارد و هر گونه استدلال به هر آيه‌اي و در هر موضوعي زير سؤال مي‌رود و قرآن به طور كلي از انديشه و استدلال خارج مي‌گردد.
ثالثاً: صرف احتمال، هر چيزي را از اعتبار نمي‌اندازد و اين احتمال ضرورت تحقيق در تحريف و عدم تحريف را اقتضاء مي‌كند اگر دليلي به تحريف به دست نيامد آيه و هر چيز ديگر ثابت مي‌ماند.[13]
رابعاً: آقاي خوئي فرموده‌اند: كساني كه اعتقاد به ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ دارند «كه آنها مفسر و مبين قرآن هستند» اين اشكال به قرآن وارد نيست.[14]
دومين ادله كساني كه قائل به عدم تحريف قرآن هستند آيه «41 و 42» سوره فصلت مي‌باشد «إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ × لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» اين كتابي است (قرآن) قطعا شكست ناپذير، كه هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمي‌آيد چرا كه از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است.
اين آيه با سه وصف وارده شده: 1. عزيز؛ 2. لا يأتيه الباطل؛ 3. تنزل من حكيم حميد.
عزيز: مشتق از «عزة» است و زمين سخت را گويند، و به معناي شكست ناپذير و نفوذ ناپذير بودن.[15]
قبول كردن تحريف، مستلزم پذيرفتن نفوذپذيري در قرآن است كه با عزيز بودن قرآن ناسازگار است.
الباطل: نقيض حق است و به معناي تباه شونده و هر چيزي را تباه كند، تحريف يكي از مصداق‌هاي باطل است كه در قرآن راه ندارد.
با اين دو وصف محكم و مستدل كه درباره قرآن وارد شده است. همين قرآن، از طرف خداوند حكيم و حميد نازل شده و براي هدايت و سعادت بشر آمده است.
بهرحال قرآن، از درون نفوذ ناپذير و از برون نگهباني همچون خدا دارد[16].
پی نوشتها:
[1] . التحقيق في الكلمات القرآن، مصطفوي،‌تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ج 2، ص 197.
[2] . صيانه القرآن من التحريف، معرفت، مؤسسه نشر اسلامي، قم، ، ص 116، البيان، خوئي، ص 198.
[3] . قرآن شناسي، مصباح، ص 223، قم، انتشارات در راه حق، 1365.
[4] . مجمع البيان، طبرسي. تهران، انتشارات فراهاني، 1358، ذيل آيه.
[5] . الميزان، علامه طباطبايي، انتشارات اسراء، قم، ج 12، ص 145.
[6] . معاني الاخبار، صدوق، تهران، مطبعه الحيدري، مكتبه الصدوق، ص 95.
[7] . افسانه تحريف قرآن، مهدوي، ص 26، تهران، كانون انتشارات، 1350 ش.
[8] . همان.
[9] . قرآن شناسي، مصباح، ص 223.
[10] . الميزان، همان، ج 12، ص 145.
[11] .قرآن شناسي، مصباح، ص 217.
[12] . الميزان، ج 12، ص 146.
[13] . قرآن شناسي، همان، ص 234.
[14] . البيان، خويي، ص 209.
[15] . مفردات الفاظ قرآن، راغب، ص 564، تهران، انتشارات مرتضوي، 1361 ش.
[16] . شبهات فوق را از كتاب فضل الخطاب، جناب آقاي محمد شانوري، ص 317، چاپ سنگي اخذ شده است.
eporsesh.com