پرسش :

آيه خمس در جنگ بدر نازل شده و براي اكرام مقاتلين في سبيل الله بود، و تقسيم خمس به روش فعلي شيعه كه قسمتي از آن را به سادات اختصاص مي‌دهند، از بدعت‌هاي شيعه است.


شرح پرسش :
پاسخ :
در پاسخ توجه به چند نكته ضروري به نظر مي‌رسد:
1 - قرآن كريم معجزه جاويد و كتاب هدايت همه انسانها در هر زمان و مكاني است و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز به عنوان آخرين پيامبر الهي، كتاب كامل و جامع قرآن را از جانب خداوند متعال دريافت كرد، تا آنرا براي تمام بشريّت تا قيامت، در هر عصر و شهر، راهنما و هدايت‌گر به سوي كمال قرار دهد؛ «... كتاب انزلنه اليك لتخرج الناس من الظلمت الي النور باذن ربهم الي صراط العزيز الحميد...»[1] اين كتابي است كه بر تو نازل كرديم، مردم را از تاريكي‌ها (ي شرك، ظلم و جهل) به سوي روشنايي (ايمان، عدل و آگاهي) بفرمان پروردگارشان درآوري به سوي راه خداوند عزيز و حميد.»
بنابراين، خطاب‌هاي قرآن و شأن نزول‌هاي آيات و سوره‌هاي آن، گرچه در زمان پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و آغاز اسلام بوده ؛ ولي اين خطاب‌ها مفهومي عمومي و مطلق دارد، كه شامل تمام مسلمانان در هر عصر و مكاني مي‌شود و شأن نزول نمي‌تواند مفهوم آن را محدود كند ؛«و ما أرسلناك الا كافه للناس بشيرا و نذيرا...»[2] و ما تو را جز براي همه مردم نفرستاديم تا (آنها‌ را به پاداش‌هاي الهي) بشارت دهي و (از عذاب او) بترساني...[3]» به استثناء موارد معدودي كه بر اختصاص آن‌ها به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ دليل وجود دارد.
2 ـ خمس يكي از دستورهاي مهم اسلامي است كه در قرآن كريم نيز مورد توجه قرار گرفته است، چنان كه مي‌فرمايد: واعلموا انما غنمتم من شي فانّ لله خمسه و للرسول ولذي القربي و اليتمي و المسكين و ابن سبيل ان كنتم إمنتم بالله و ما انزلنا علي عبدنا يوم الفرقان يوم التقي الجمعان و الله علي كل شي قدير؛[4] و بدانيد هرگونه غنيمتي به شما رسد، خمس آن براي خدا و براي پيامبر و براي ذي القربي و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آن‌چه بربنده خود در روز جدايي حق از باطل، روز درگيري دو گروه (با ايمان و بي ايمان يعني روز جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان آورده‌ايد، و خداوند بر هر چيزي قادر است.»
آيه يادشده در حقيقت به مسأله غنائم كه در آيه نخستين همين سوره مطرح بود، اشاره دارد و در اين جا حكم را از مسأله غنائم جنگي نيز فراتر رفته و همه درآمدها را شامل مي‌شود.
بر فرضي كه گفته شود لفظ غنيمت تنها شامل غنايم جنگي در جهاد مي‌شود، مي‌توان گفت كه براي بيان حكم خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح‌ و معتبر استفاده مي‌شود و هيچ مانعي ندارد كه قرآن كريم به قسمتي از حكم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره كند و قسمت‌هاي تكميلي بحث خمس در سنت بيان شود، چنان كه نمازهاي پنجگانه در قرآن كريم آمده ولي جزئيات و تعداد ركعات آن در سنت بيان شده است.[5]
لفظ «غنيمت» در لغت هر درآمدي را شامل مي‌شود و به معناي هر گونه خيري كه انسان بدون مشقت به دست مي‌آورد، است.
بسياري از مفسران و دانشمندان اسلامي اعم از شيعه و سني نيز درباره‌ آيه ياد شده به صراحت اعتراف كرده‌اند كه غنيمت در اصل معناي وسيعي دارد و شامل غنائم جنگي و غير آن و به طور كلي هر چيزي را كه انسان بدون مشقت زياد به دست آورد، مي‌‌شود. قرطبي مفسّر معروف اهل تسنن مي‌گويد:غنيمت آن است كه انسان به چيزي دست پيدا كند.»[6] فخر رازي مي‌گويد: غنيمت آن است كه انسان به چيزي دست پيدا كند.[7]
راغب اصفهاني نيز مي‌گويد: غنيمت از زيشه غنم به معناي گوسفند و سپس در هر چيزي كه انسان از دشمن يا غير دشمن به دست مي‌آورد به كار رفته است.»[8] بنابراين، مفسران اهل سنت اعتقاد دارند كه معناي غنيمت عام بود و شامل هر گونه منفعت و سود مي‌شود.
دانشمندان و مفسران اهل شيعه نيز معتقدند كه خمس در هر گونه فايده‌اي كه براي انسان فراهم مي‌گردد، واجب است، اعم از اين كه از راه كسب و تجارت باشد. يا از طريق گنج و معدن و يا آن، كه از راه غواصي از دريا خارج كنند و ...؛ چون در عرف لغت به تمام موارد يادشده، «غنيمت» گفته مي‌شود.[9]
علامه طباطبايي ـ رحمه الله عليه ـ مي‌گويد: «غنيمت هر گونه فايده‌اي كه از راه تجارت، يا كسب و كار و يا جنگ به دست انسان مي‌رسد را مي‌گويند، و مورد نزول آيه گرچه غنائم جنگي است، ولي مي‌دانيم كه هرگز مورد عموميت مفهوم آيه را تخصيص نمي‌زند»[10]
پس آيه غنيمت داراي معناي وسيعي است و هرگونه در آمد و سود و منفعت را شامل مي‌شود و شأن نزول‌ها نيز عموميت آيه را نمي‌تواند تخصيص بزند.[11]
3 - تقسيم خمس نيز به دو سهم(سهم امام و سهم سادات) بر اساس آيه41، سوره انفال است به اين گونه كه خداوند مي‌فرمايد: «هرگونه غنيمتي به شما رسيد خمس آن براي خدا و براي پيامبرش و ذي القربي كه تا اين جا مي شود سهم «امام» يعني سهم خدا و رسول و ذي القري همان سهم «امام» است كه بعد از رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اختيار آن با جانشينان آن حضرت يعني امامان دوازده‌گانه مي‌باشد و در زمان غيبت امام زمان(عج) نيز اختيارات سهم «امام»به دست مجتهد جامع الشرايط و نايب آن حضرت (عج)مي‌باشد.
پس منظور از «ذي‌القربي» در آيه41، سوره انفال، امامان اهل بيت عليهم السلام است و روايات معتبري نيز بر اين حقيقت دلالت دارد.
سهم خدا و سهم پيامبر و سهم ذي‌القربي، متعلق به رهبر حكومت اسلامي مي‌باشد و او زندگي ساده خود را با آن اداره و بقيه را در مخارج گوناگوني كه لازمه مقام رهبري امت است مصرف خواهد نمود و در واقع در نيازهاي جامعه و مردم مصرف مي‌كند.
منظور از «يتيمان»، «مسكينان» و «واماندگان در راه، تنها ايتام، مساكين و ابناءالسبيل بني هاشم و سادات است و روايات فراواني بر اين حقيقت دلالت مي‌كند.
افزون بر اين، نيمي از خمس كه متعلق به سادات است تنها به نيازمندان آنها اندازه احتياجشان منحصر است.[12]
ديگرآن كه مستمندان و نيازمندان سادات و بني هاشم حق استفاده از زكات را ندارند.
پس هيچ تبعيضي ميان سادات و غيرسادات واقع نشده است.[13] اختصاص سهمي از خمس به سادات و مجاز نبودن آنان از دريافت زكات در احاديث شيعه و سني آمده است؛ از جمله؛ حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند: «جمعي از بني هاشم خدمت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ رسيدند و تقاضا كردند كه آنها را مأمور جمع‌آوري زكات چهارپايان كند و گفتند ما به اين سهم زكات سزاواريم! پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: اي بني عبدالمطلب زكات نه براي من حلال است و نه براي شما، ولي من به جاي اين محروميت به شما وعده شفاعت مي‌دهم... شما به آن چه خداوند و پيامبر برايتان تعيين كرده راضي باشيد.»[14]
در صحيح مسلم از معروف ترين كتب اهل تسنن ‌آمده است كه : عباس و ربيعه ابن حارث خدمت پيامبر رسيدند، و تقاضا كردند كه فرزندان آن‌ها يعني«عبدالمطلب ابن ربيعه» و «فضل بن عباس» كه دو جوان بودند، مأمور جمع‌آوري زكات شوند و همانند ديگران سهمي بگيرند تا بتوانند هزينه ازدواج خود را از اين راه فراهم كنند، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از اين موضوع خودداري كرد و دستور داد از راه ديگر، وسائل ازدواج آن‌ها فراهم گردد و از محل خمس مهريّه همسران آنها پرداخته شود.[15]
در نتيجه، خمس موضوعي است كه در قرآن كريم و روايات اسلامي اعم از شيعه و سني آمده و شيوه‌ تقسيم آن نيز بيان شده و شيعه هم در اين رابطه هيچ‌گونه بدعتي ايجاد نكرده است.
پی نوشتها:
[1] . سوره ابراهيم(14)، آيه 1.
[2] . سوره سباء(34)، آيه 28.
[3] . ر.ك:ناصر مكارم شيرازي و همكاران،نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، چاپ چهارم،1367، ج18، ص91-96.
[4] . سوره انفال(8). آيه 41.
[5] . ناصر مكارم شيرازي و همكاران ، تفسير نمونه، همان، ج7، ص175.
[6] . ر.ك:محمد بن احمدالانصاري القرطبي، الجامع الاحكام القرآن، بيروت، مؤسسه التاريخ العربي، 1405ق، ج7.ص361.
[7] . ر.ك: فخر رازي، التفسير الكبير، بيروت، دارالحياء التراث العربي، الطبعه الاولي، 1417ق، ج5،ص484.
[8] . ر،ك مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهاني، بيروت، دارالكتب العربي، بي‌تا، ص378.
[9] . ر.ك: ابو علي الفضل بن حسن طبرسي، مجمع‌البيان في تفسير القرآن، بيروت، داراحياء التراث العربي،1379 ق، ج2، ص 543.
[10] . محمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج3، 1397 ق، چ9، ص 104-89.
[11] . تفسير نمونه، همان.
[12] . همان.
[13] . ر.ك:نمونه، همان، ص 182-183.
[14] . ر.ك: مجمع البيان، همان، ص 543.
[15] . ر.ك: مسلم ابن الحجاج النيشابوري، بيروت، دارالفكر، بي‌تا، ج2، ص752.
eporsesh.com