پرسش :

چه نشانه هايي مبني بر الهي بودن قرآن وجود دارد؟ چگونه مي‏توان ثابت نمود كه قرآن از جانب پروردگار است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
در مورد پرسش شما دو رويكرد وجود دارد. در مورد قرآن انديشمندان اسلامي بر اين عقيده‏اند كه وحي الهي است و انديشه و فرهنگ و الفاظ بشري در پديد آمدن آن دخالتي نداشته است.
در دنياي غرب اكثر متفكران غربي برخلاف متفكران اسلامي معتقدند كه كتب مقدس مسيحيان و يهوديان يعني تورات و انجيل الفاظ خداوند نبوده، حتي الفاظ پيامبران يعني حضرت موسي و حضرت عيسي نمي‏باشند، بلكه پيروان اين دو پيامبر، اين كتب رانوشته‏اند.
توماس ميشل در اين مورد مي‏گويد:
"مسيحيان معتقدند كه خداوند كتاب‏هاي مقدس را به وسيله مؤلفان بشري نوشته است اين افراد مانند ديگر انسان‏ها با محدوديت‏هاي زبان و تنگناهاي علمي دست به گريبان بوده‏اند. اصولاً مسيحيان نمي‏گويند كه خدا كتاب‏هاي مقدس را بر مؤلفان بشري املا كرده، بلكه معتقدند كه او به ايشان قدرت بيان پيام الهي به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگي ويژه هر يك را داده است.
اقليتي بسيار ناچيز از مسيحيان گمان مي‏كنند كتاب‏هاي مقدس با همين الفاظ، از طرف خدا بر پيامبر نازل شده‏اند".(1)
اعتقاد "توماس ميشل" مختص به وي نبوده و اكثر متفكران غربي به اين امر اذعان دارند، به عنوان مثال "جان بي. ناس" به اين مسئله معتقد بوده و آن را در كتاب خود مطرح مي‏نمايد.(2)
صرف پذيرفتن اين امر كه كتب مقدس مسيحيت الفاظ بشري است، مستلزم آن نيست كه كتب ديني همه اديان، الفاظي بشري باشند. به ديگر سخن: وجود چند كتاب مقدس مانند تورات و انجيل كه الفاظي بشري هستند، موجب آن نمي‏شود كه با تعميم نا به جا و مغالطه‏آميز نتيجه گرفته شود كه هر كتاب مقدسي، الفاظ بشري است.
تمام پيامبران اولوالعزم و از جمله حضرت موسي و عيسي داراي كتاب آسماني بودند كه وحي و الفاظ الهي بود اما پس از ايشان اين كتب و شريعتشان مورد تحريف واقع شده.
افراد زيادي سبب تحريف در دين مسيحيت شده‏اند و يكي از شخصيت‏هاي برجسته مسيحيت كه به اعتراف نويسندگان مسيحي سبب تحريف دين مسيحيت شده است "پولس" مي‏باشد.(3)
در مورد قرآن هيچ مانع برون ديني در پذيرش ادعاي اين كه قرآن، الفاظ الهي بوده و پيامبر اسلام و ديگر انسان‏ها در تكوين آن دخالتي نداشته‏اند، وجود ندارد.
از جهت درون ديني قرآن و روايات پيامبر اكرم و ائمه هدي(ع) به صورت صريح و آشكار بشري بودن قرآن را با تأكيدهاي بسيار و به صورت‏هاي گوناگون نفي نموده و بيان كرده‏اند كه قرآن وحي الهي و الفاظ غير بشري است.
در ذيل به برخي از اين آيات اشاره مي‏كنيم:
خداوند در آيات متعددي منكران الهي بودن قرآن را به مبارزه دعوت مي‏كند، يعني از آن‏ها مي‏خواهد اگر قرآن را از ناحيه بشر مي‏دانند، آنان نيز چنين قرآني و دست كم يك سوره مثل سوره‏هاي قرآن را بياورند.
خداوند مي‏فرمايد: "اگر تمام انسان‏ها و جن‏ها را جمع نموده و آن‏ها را به ياري طلبند، نمي‏توانند همانند قرآن را بياورند."(4) از اين طريق، غير بشري بودن قرآن را ثابت مي‏نمايد.
در سوره مباركه هود، تحدي به ده سوره از سوره‏هاي قرآن شده است و مي‏فرمايد:
"اگر راست مي‏گوييد (كه قرآن ساخته دست بشر است) شما هم ده سوره همانند اين قرآن را بياوريد".(5)
در سوره مباركه يونس تحدي به يك سوره از قرآن شده مي‏فرمايد: "اگر راست مي‏گوييد، يك سوره همانند آن را بياوريد".(6)
در آيات متعدد بر اين نكته اشاره شده كه پيامبر در تكوين قرآن و الفاظ آن دخالتي نداشته است:
أ) در بعضي از آيات خداوند براي اثبات اين كه پيامبر در تكوين قرآن دخالتي نداشته و الفاظ قرآن الهي است، به سابقه پيامبر(ص) و شخصيت حضرت ميان مردم همان عصر اشاره مي‏كند و مي‏فرمايد: "تو نوشتن و نيز خواندن را نمي‏دانستي، پس چگونه مي‏توانستي اين آيات را بياوري؟!".(7)
از نظر تاريخي ثابت شده است كه پيامبر پيش از آوردن قرآن و قبل از وحي الهي، خواندن و نوشتن نمي‏دانست و هيچ نوشته يا سخني كه همانند قرآن باشد، از او وجود ندارد، سپس به يكباره (از زمان نزول وحي) سخناني فوق درك بشري با همه حقايق معنوي و اعجاز لفظي و بياني توسط او ابلاغ مي‏شود.
ب) خداوند دسته ديگري از آيات وحي و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتي اراده رسول خدا معرفي نموده و به خودش مستند مي‏سازد و مي‏فرمايد:
"اي رسول! به هنگام دريافت وحي زبان خويش را حركت مده تا بر خواندن آن شتاب كني.
جمع كردن آن و خواندنش بر ما است. پس از آن كه ما خوانديم، تو خواندن آن را دنبال كن".(8)
اگر محتواي قرآن محصول تراوش‏هاي فكري و تجديد و تلاش‏هاي سياسي اجتماعي پيامبر بود، آيا توصيه در آيات فوق معنا مي‏داد؟ آيا پيامبر به خودش مي‏گويد قبل از اين كه قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حركت مده و قبل از اين كه وحي قرآن تمام شود، عجله نكن. صريح اين آيات، چنين برداشت را باطل مي‏شمارد.
قرآن معجزه جاويد پيامبر اسلام و دليل نبوت و راستگويي پيامبر اسلام است، يعني دليل اعتبار اسلام است و اعجاز آن از جهات گوناگون قابل اثبات است. از نظر اعجاز لفظي، سبك بيان، اسلوب و آهنگ كه اين مورد بيشتر براي عرب زبانان قابل فهم است. از نظر غناي معنايي و مفهومي و اعجاز آن. در قرآن علوم مختلف بيان شده است كه در اين ميان علوم انساني به جهت هدف قرآني كه رساندن انسان‏ها به سعادت و كمال است، چشمگيرتر است. ارزش‏هاي اخلاقي ارزشمند و متعالي، حقوق، سياست، اقتصاد، تاريخ، اعتقادات و... در عين حال كه قرآن كتابي نوشته شده در يك علم خاص نيست، بسياري از حقايق و اصول مربوط به علوم بشري را دارا مي‏باشد. براي فهم چنين مواردي به خصوص بيان آنها براي پيروان ساير اديان كافي است مقايسه‏اي بين قرآن و ديگر كتاب‏هاي آسماني در زمينه‏هاي مختلف به عمل آيد. توحيد و يكتاپرستي در آيات در بالاترين مرتبه خود بيان شده است.
در آيات قرآني، عالي‏ترين معاني و مفاهيم براي رسيدن به مقام كشف و شهود بيان شده. خدايي كه در همه جا حضور دارد. از رگ گردن به انسان نزديك‏تر است. از تمام اسرار درون انسان آگاهي دارد. به هر جا بنگريم او را مشاهده مي‏كنيم كه آيات فراوان در اين زمينه وجود دارد گسترش مكاتب عرفاني در جهان اسلام و معاني بسيار دقيق و عميقي كه از عرفان اسلامي در اين زمينه به دست ما رسيده الهام گرفته از همين آيات است.
اعجاز علمي قرآن در قرن‏هاي اخير بين مفسران جايگاه ويژه‏اي يافته است. چون علوم تجربي تكامل يافت و رشد سريع نمود، رازهاي علمي قرآن را آشكار كرد. اين درحالي بود كه كتاب مقدس "تورات و انجيل" هر روز با پيشرفت علوم، عقب نشيني كرد و تحريفات آن آشكار شد. از اين رو مفسران در موارد متعدد به اعجاز علمي قرآن (آياتي كه از قوانين و يافته‏هاي علمي بشر در چندين قرن بعد خبر مي‏دهد) اشاره كرده‏اند(9)، حتي دانشمندان اروپايي به ابعاد علمي قرآن اعتراف دارند، براي مثال "لوراواكيسا واگليوي" استاد دانشگاه ناپل مي‏گويد "ما در اين كتاب گنجيه‏ها و ذخايري از علوم مي‏بينيم كه فوق استعداد و ظرفيت باهوش‏ترين اشخاص و بزرگ‏ترين فيلسوفان، قوي‏ترين رجال سياست و قانون است و به دليل اين جهات است كه قرآن نمي‏تواند كار يك مرد تحصيل كرده و دانشمند باشد".(10)
مقصود از معجزه علمي بودن قرآن آياتي است كه بدين صورت باشد:
1 - رازگويي علمي باشد، يعني مطلب علمي را كه قبل از نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته، بيان كند، به طوري كه مدت‏ها بعد از نزول آيه مطلب علمي كشف شود و اين مسأله علمي طوري باشد كه با وسايل عادي كه در اختيار بشر عصر نزول بود، قابل كشف نباشد.
2 - اخبار غيبي در مورد وقوع حوادث طبيعي و جريانات تاريخي باشد كه در هنگام نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن، همان خبر واقع شود و اين خبر طوري باشد كه به وسيله وسايل عادي قابل پيش بيني نباشد.
پس اگر مطلبي را قرآن خبر داده كه قبلاً در كتاب‏هاي آسماني گذشته به آن اشاره شده و يا در مراكز علمي يونان و ايران و... در لا به لاي كتاب‏هاي علمي و آراي دانشمندان آمده، و يا مطلبي باشد كه طبيعتاً و به صورت غريزي قابل فهم است، اين امور معجزه علمي محسوب نمي‏شود.(11)
قرآن كشفيات مهم علوم جديد از قبيل كرويت زمين، نظريه خورشيد مركزي، حركت زمين،(12) گرده افشان گياهان(13) و... را تأييد كرده است.
اگر بخواهيم درباره تمام آياتي كه مربوط به اعجاز علمي قرآن است بحث كنيم، سخن طولاني خواهد شد. در قرآن آياتي است كه منطبق با فرضيه‏هاي علوم كيهان شناس، زيست‏شناسي، رياضي و پزشكي است.
براي نمونه آيه 19 سوره حجر، تركيب خاص نباتات؛ آيه 23 همين سوره، تلقيح ميان نباتات؛ آيه 3 سوره رعد، قانون ازدواج و تعميم آن به عالم نباتات؛ آيه 53 سوره طه، موضوع حركت وضعي و انتقالي زمين؛ آيه 17 سوره رحمن، وجود يك قاره ديگر؛ آيه 4 سوره معارج، اصل كروي بودن زمين را بيان مي‏كند.
در ذيل به توضيح اجمالي برخي از آيات اشاره مي‏كنيم.
1 - "والشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم؛خورشيد كه پيوسته به سوي قرارگاهش در حركت است. اين تقدير خداوند است".(14)
اين آيه به وضوح حركت مستمر خورشيد را بيان مي‏كند اما در اين كه منظور از حركت چيست، مفسران بحث‏هاي فراواني دارند. آخرين و جديدترين تفسير براي آيه همان است كه اخيراً دانشمندان كشف كرده‏اند كه خورشيد با مجموعه منظومه شمسي در وسط كهكشان به سوي ستاره دوردست "دوگا" در حركت است. عبارت "تجري" تمام اين حركت‏ها و حركت‏هاي ديگر را كه در آينده كشف خواهد شد بيان مي‏كند.(15)
2 - "و لا الشمس نبغي لها أن تدرك القمر و لا الليل سابق النهار و كل في فلك يسبحون؛ نه براي خورشيد سزاوار است كه به ماه رسد و نه شب به روز پيش مي‏گيرد و هر كدام از آن‏ها در مسير خود شناورند".(16) در آيات 38 و 40 سوره يس براي خورشيد هم حركت جرياني قائل شده و هم دوراني. يك جا مي‏گويد "والشمس تجري" و در جاي ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك سخن مي‏گويد: "كل في فلك يسبحون"
آن روز كه اين آيات نازل شد، هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمام‏تر بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه، اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك (كه اجسامي بلورين و متراكم و در هم همچون طبقات پوست پياز بودند) ميخكوب شده بودند و حركت آن‏ها تابع حركت افلاكشان بود. در آن روزگار نه ستاره بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي و جرياني خورشيد، اما بعد از فرو ريختن پايه‏هاي فرضيه بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسماني از قيد و بند افلاك بلورين اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه وار به گرد او مي‏چرخند.
در اين زمان نيز هنوز مفهوم آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت مي‏داد، روشن نبود تااين كه با پيشرفت علوم امروزه چند نوع حركت براي خورشيد ثابت شد.
حركت وضعي آن به دور خورشيد و حركت طولي آن همراه با منظومه شمسي به سوي نقطه مشخصي از آسمان، حركت دوراني آن همراه مجموعه كهكشاني كه جزئي از آن است و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمي براي آن به ثبوت رسيد.(17)
3 - "اذا السماء النشقت؛در آن هنگام كه آسمان شكافته شود".(18)
در حديثي از اميرمؤمنان در تفسير اين آيه آمده كه منظور از شكافتن آسمان اين است كه آسمان‏ها از كهكشان‏ها جدا مي‏شود. اين حديث كه از معجزات علمي محسوب مي‏شود، از حقيقتي پرده بر مي‏دارد كه در آن زمان هيچ يك از دانشمندان به آن نرسيده بودند. دانشمندان فلكي امروز با مشاهدات نجومي خود و به وسيله تلسكوپ‏هاي عظيم و نيرومند ثابت كردند كه عالَم مجموعه‏اي از كهكشان‏ها است و هر كهشكان مجموعه‏اي از منظومه‏ها و ستارگان است. به همين دليل آن‏ها را شهرهاي ستارگان مي‏نامند، كهكشان راه شيري معروف كه با چشم قابل مشاهد است، مجموعه عظيم و دايره مانندي از همين منظومه‏ها و ستارگان است.
حضرت امام علي(ع) مي‏فرمايند: "در آستانه قيامت اين كواكب را كه مشاهده مي‏كنيم، از كهشكان جدا مي‏شود و نظام همگي به هم مي‏خورد".(19)
پي‏نوشت‏ها:
1 - توماس ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، نشر مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1377، ص 26.
2 - جان. بي. ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ نهم، 1377، ص 623 - 627.
3 - محمد قطب، سكولارها چه مي‏گويند؟ ترجمه جواد محدثي، نشر مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، بهار 1379، ص 14 - 15.
4 - اسراء (17) آيه 88.
5 - هود (11) آيه 13.
6 - يونس (10) آيه 38.
7 - هود، آيه 13 و يونس، آيه 38.
8 - قيامت (75) آيه 19 - 16.
9 - تفسير نمونه، ج‏5، ص 435 و ج‏8، ص‏227 و ج 10، ص 119 و ج 11، ص 183 و ج 15، ص 586 و...
10 - تفسيرنمونه، ج‏1، ص 138.
11 - پژوهش در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمد علي رضايي اصفهاني، ص 85.
12 - طه (20) آيه 53.
13 - حجر (15) آيه 22.
14 - يس (36) آيه 38.
15 - تفسير نمونه، ج‏18، ص 381 - 382.
16 - يس، آيه 40.
17 - تفسير نمونه، ج 18، ص 388 و 389.
18 - انشقاق (84) آيه 1.
19 - روح المعاني، ج‏30، ص 87 ؛ در المنثور، ج‏6، ص 329، به نقل از تفسير نمونه، ج 26، ص 303 و 304.
eporsesh.com