پرسش :

رسالت و هدف اصلي قرآن چيست‌؟ اگر هدايت است‌، قلمرو اين هدايت تا كجاست‌؟ آموزش شيوه حكومت‌، فنون تعليم و تربيت‌ و...؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قرآن كريم‌، ضمن توصيفات متعددي كه از خود نموده‌، به گونه‌اي هدف‌، يااهداف نزولش را نيز بيان فرموده است‌. نمونه‌هايي از اين توصيف‌ها به قرار زير است‌:
الف ـ گواه حقانيت خداوند: "أَفَمَن كَان‌َ عَلَي‌َ بَيِّنَة‌ٍ مِّن رَّبِّه‌ِي وَ يَتْلُوه‌ُ شَاهِدٌ مِّنْه‌ُ وَ مِن قَبْلِه‌ِي كِتَـَب‌ُ مُوسَي‌ََّ إِمَامًا وَرَحْمَة‌ً أُوْلَغ‌كَ يُؤْمِنُون‌َ بِه‌...;(هود،17) آيا آن كس كه دليل آشكاري از پروردگار خويش دارد، و به دنبال آن‌، شاهدي از سوي مي‌باشد، و پيش از آن‌، كتاب موسي كه پيشوا و رحمت بود ]گواهي بر آن مي‌دهد، هم چون كسي است كه چنين نباشد؟ بر اساس اين آيه شريفه‌، قرن كريم‌، دليلي الهي برشمرده شده است‌، يعني سندي از حقانيت خداوند; از اين رو، هدف قرآن اين بوده كه سند و مدركي از حقانيت خداوند در اختيار او قرار گيرد.[
ب ـ بيم دادن انسان‌ها: "وَ إِنَّه‌ُو لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ الْعَـَـلَمِين # نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الاْ ?َمِين # عَلَي‌َ قَلْبِكَ لِتَكُون‌َ مِن‌َ الْمُنذِرِين‌َ ;(شعرأ،192ـ194) مسلماً اين ]قرآن‌[ از سوي پروردگار جهانيان نازل شده است‌. روح الامين آن را نازل كرده است تا از انذار كنندگان باشي‌." اين آيه شريفه‌، بيان گر آن است كه هدف از نزول قرآن‌، بيم دادن انسان‌هاست‌. منظور از انذار، دعوت به سوي خداوند سبحان‌، همراه با ترساندن از عذاب اوست‌.( تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ج 15، ص 319، مؤسسة اعلمي‌. ) هم چنين در سوره مريم‌، آيه 97 تعبير مشابهي آمده است‌.
ج ـ هدايت پرهيزكاران و مؤمنان‌، از جمله اهداف ديگر قرآن است كه در آيات بسياري بدان اشاره شده كه از جملة آن‌ها، آغاز سورة مباركه بقره است‌; "ذَ َلِكَ الْـكِتَـَب‌ُ لاَ رَيْب‌َ فِيه‌ِ هُدًي لِّلْمُتَّقِين‌".
2. با توجه به اين دست از اهداف كه هدفهاي عمده قرآن را تشكيل مي‌دهد، روشن است كه محتواي قرآن و جهت‌گيري‌ها و موضوعات آن را بيشتر مطالبي تشكيل مي‌دهند كه در جهت تحقق اين اهداف باشند.
3. افزون بر اين‌، آياتي از قرآن كريم‌، با صراحت بدين نكته اشاره دارند كه در اين كتاب الهي‌، از هر موضوعي‌، خواه كوچك‌، خواه بزرگ‌، از معارف الهي و اخلاق گرفته‌، تا قوانين و احكام فرعي در عبادات‌، معاملات‌، مسائل سياسي و اجتماعي‌، و... سخن به ميان آمده‌، و هر آن‌چه به كم‌ترين مناسبت‌، به انسان و كارهاي او پيوند دارد، در آن‌، بيان شده است‌; وانگهي‌، همة اين موضوعات و مسائل‌، بر اساس فطرت انسان و اصل توحيد، تبيين وتحليل شده است‌، به گونه‌اي كه اگر همة موضوعات‌ِ ريز، را تحليل كنيم‌، به گونه‌اي فشرده‌، به اصل توحيد باز مي‌گردد; هم چنان كه اصل توحيد، با آميزش جهات خارجي و تركيب با آن‌ها، مفصّل و دامنه‌دار مي‌شود.( تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ج 1، ص 62، مؤسسة اعلمي‌. ) نمونه‌هايي از اين دست آيات به قرار زيرند:
الف ـ "وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـَب‌َ تِبْيَـَنًا لِّكُل‌ِّ شَي‌ْءٍ وَ هُدًي وَ رَحْمَة‌ً وَ بُشْرَي‌َ لِلْمُسْلِمِين‌َ ;(نحل‌،89) و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيان گر همه چيز، و ماية هدايت‌، رحمت و بشارت براي مسلمانان است‌."
ب ـ "لاَ رَطْب‌ٍ وَلاَ يَابِس‌ٍ إِلآ فِي كِتَـَب‌ٍ مُّبِين‌ٍ ;(انعام‌،59) هيچ تر و خشكي وجود ندارد، جز اين كه در كتابي آشكار است‌; يعني در علم خدا ثابت است‌."
مفهوم اين آيات شريفه و آيات مشابه آن اين است كه همه چيز در قرآن بيان شده‌; خواه كليّاتي كه بيان كرده‌، يا جزئياتي كه يادگيري آن‌ها را به پيامبر بزرگوار و ساير امامان‌: ارجاع نموده است‌: "مَآ ءَاتَغ‌كُم‌ُ الرَّسُول‌ُ فَخُذُوه‌ُ وَ مَا نَهَغكُم‌ْ عَنْه‌ُ فَانتَهُوا;(حشر،7) آن چه را كه رسول خدا براي شما آورده‌، بگيريد ]و اجرا كنيد[، و از آن چه نهي كرده‌، خودداري نماييد." نيز در آيه ديگري آمده است‌: "إِنَّـآ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَـَب‌َ بِالْحَق‌ِّ لِتَحْكُم‌َ بَيْن‌َ النَّاس‌ِ بِمَآ أَرَغ‌كَ اللَّه‌;(نسأ،105) ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم‌، تا به آن چه خداوند به تو آموخته‌، در ميان مردم قضاوت كني‌."
4. با توجه به آيات فوق‌، اصول كلّي‌ِ مورد نياز انسان براي تكامل و بالندگي انسانيت خود، در قرآن بيان شده است‌; البته چون موضوعاتي مانند تكنولوژي و فن‌آوري‌، در جهت دهي انسانيت او، نقشي ندارد; از اين رو، قرآن بدان نپرداخته است‌. اين دست موضوعات‌، از عهدة حس و عقل بشري بر مي‌آيد; به همين دليل‌، راه‌يابي به ژرفاي آن‌ها، به وحي الهي نياز ندارد.
5. حكمت پايان نبوت‌، بلكه نتيجه آن اين است كه خداوند، به همة نيازهاي تكاملي انسان‌، آگاهي كامل داشته‌; از اين رو، همه آن‌ها را تا پايان عمر بشر، در اين كتاب مقدّس آورده است‌; از اين رو، نمي‌توان مدعي شد كه عقل انسان‌، بر اثر تكامل تدريجي به نقطه‌اي مي‌رسد كه ديگر از وحي بي‌نياز مي‌شود، چرا كه در اصل تكامل تمدن‌ها و عقل انسان‌، هيچ پيوندي با امور ماوراي مادي ندارد، بلكه تنها گوياي تكامل مادي انسان‌هاست‌; در صورتي كه ضرورت نبوت و نياز انسان به وحي‌، آن است كه در اصل عقل بشر نمي‌تواند مطالبي را كه در سعادت انسان نقش اساسي دارد، بفهمد، بلكه ذاتاً، دست او در اين فهم كوتاه است اين قصور ذاتي عقل بشر از ادراك نيازهاي معنوي خود و راه‌كارهاي آن‌، دليل نياز هميشگي او به وحي و نبوت است‌، تا از اين راه نارسايي فوق برطرف شود.( راهنماشناسي‌، مصباح يزدي‌، ص 382، مركز مديريت حوزه علميه قم‌. )
6. خداي متعال كه به همه چيز دانا است و همة دگرگوني‌هاي آينده در زندگي بشر را مي‌دانست‌; از اين رو، دگرگوني‌هاي فوق‌، به گونه‌اي نخواهند بود كه قوانين بنيادي جديدي را ضروري نمايد; بدين ترتيب‌، به آمدن پيامبري جديد و نسخ آموزه‌هاي اسلام‌، نيازي پيش نمي‌آيد. دليل اين ادعا، آن است كه‌: 1. عقل ما قادر نيست كه حكمت‌ها و علل حقيقي قوانين را به دست آورد، تا پس از كشف آن‌ها حكم كند كه تا چه زماني حكمت‌هاي فوق وجود دارند; آن گاه داوري كند كه قوانين اسلام‌، تا چنين زماني مي‌توانند دوام داشته باشند و پس از آن نسخ شوند. 2. ما قدرت پيش‌بيني آينده را نداريم تا بفهميم كه چه زماني اين حكمت‌ها، به بي حكمتي تبديل مي‌شوند يا نمي‌شوند; وقتي كه از راه دليل معتبر فهميديم كه خدا اسلام را آخرين دين‌، و پيامبر اسلام‌را خاتم الانبيأ، و قرآن را آخرين كتاب آسماني قرار داده است‌، و از سوي ديگر، با توجه به حكمت الهي‌، و اين كه كار خدا حكيمانه است‌، كشف مي‌كنيم كه حتماً تا ابد شرايط جديدي پيش نمي‌آيد كه قوانين جديد را ايجاب كرده‌، و سبب نسخ قوانين اسلام شود.( همان‌، ص 387ـ388. )
7. افزون بر سمت و سوي محتواي قرآن كريم‌، به منظور برآوردن نيازهاي تكاملي فردي انسان‌، پرداختن به نيازهاي زندگي اجتماعي بشر نيز، از موضوعاتي است كه در قرآن كريم دنبال شده است‌: ضرورت احترام به حقوق يك ديگر، اصول كلي معاملات‌، حدود، قصاص و... همه‌، از اين دست از جهت‌گيري‌هاي قرآن كريم است‌; براي مثال‌، آن جا كه پس از بيان نمونه‌هايي از حدود الهي‌، مي‌فرمايد: "تِلْكَ حُدُودُ اللَّه‌ِ وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّه‌ِ فَقَدْ ظَـلَم‌َ نَفْسَه‌;(طلاق‌،1) اين حدود خداست‌، و هر كس از حدود الهي تجاوز كند، به خويشتن ستم نموده است‌." حدود الهي‌، احكام ثابت و تغييرناپذيري است كه به طور عمده‌، براي تأمين امنيت جامعه‌، نظم عمومي و حفظ حريم‌هاي دين الهي‌، وضع شده‌اند; حريم‌هايي كه رعايت آن‌ها، همه در پالايش زندگي اجتماعي از انحرافات و آشفتگي‌ها، ضروري است‌.
eporsesh.com