پرسش :

دليل حلال بودن ازدواج موقت را بنويسيد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
ازدواج موقت عبارت است از اين كه زن خودش را به ازدواج مردي درآورد (در صورتي كه بين او و زوجش مانعي از خويشاوندي و سببي و رضاعي يا محصن بودن يا در عدّه بودن يا موانع ديگر شرعي وجود نداشته باشد) به مهريه معيني تا زمان مشخصي كه بين اين دو رضايت و اتفاق نظر وجود داشته باشد.{1}
سرخسي، از عالمان حنفي، در تعريف نكاح متعه مي‏گويد: «تفسير المتعه: ان يقول الامرأْ اتمتع بك كذا من المدّْ بكذا من البدل»؛ توضيح و تفسير متعه آن است كه مردي به زن چنين بگويد: تو را در فلان زمان در مقابل فلان بدل (از مال و عمل) متعه نمودم.{2}
دليل اول مشروعيت نكاح موقّت، آيه «فما استمتعتم من منهنّ فاتوهنّ اجورهن فريضْ ولا جناح عليكم فيما تارضيتم به من بعد الفريضه ان الله كان عليما حكيماً»{3}
مفسّران و فقيهان مذاهب اسلامي تصريح كرده‏اند كه آيه فوق درباره نكاح متعه است؛ از جمله:
1. فخررازي در تفسير خود مي‏نويسد: مراد از اين آيه، بنابر قولي، حكم متعه است.
وي سپس عقد متعه را تعريف نموده و بعد از آن اجماع و اتفاق بر مباح بودن عقد متعه را در صدر اسلام نقل مي‏نمايد.
2. بيضاوي در تفسير خود مي‏نويسد: آيه دلالت بر مشروعيت متعه مي‏كند. وي معتقد است كه اين آيه با اخبار نبوي نسخ شده است.{4}
3. طبري در تفسير خود، از ابن عباس، ابن ابي كعب، حكم، سعيد بن جبير، مجاهد، قتادْ، شعبه، ابي ثابت، نزول آيه را مورد عقد متعه نقل مي‏نمايد.{56}
4. قرطبي در خود مي‏نويسد: جمهور مفسران بر اين هستند كه اين آيه در مورد ازدواج موقت نازل شده است.{6}
دليل دوم مشروعيت عقد نكاح است.
رواياتي است كه از شيعه و اهل‏سنّت در اين باب نقل شده است.
مرحوم شيخ حر عاملي در كتاب وسائل الشيعه، 134 حديث و در 46 باب براي نكاح متعه نقل نموده است.
به عنوان نمونه دو روايت را نقل مي‏كنيم:
«عن ابي عبدالله(ع) قال: المتعْ نزل بها القرآن و جرت بها السنْ من رسول الله(ص).{7}
امام صادق(ع) فرمود: آيه در مورد متعه نازل شده و سنت پيامبر بر آن جاري شده است.
«عن ابي عبدالله(ع) قال، ان الله تبارك و تعالي حرّم عي شيعتنا المسكر من كل شراب و عوّضهم من ذلك المتعه».
امام صادق فرمود: خداوند تبارك و تعالي براي شيعيان ما شراب مسكر را حرام ساخته و در مقابل آن متعه را براي آنان قرار داده است.{8}
در منابع حديثي اهل‏سنّت، روايات متعددي در جواز و حليت متعه وارد شده است كه به ذكر دو مورد اكتفا مي‏كنيم:
«حدثنا الحسن الحلواني حدثنا عبدالرزاق اخبرنا ابن جريح قال: قال عطأ: قدم جابر بن عبدالله معتمراً فجئناه في منزله فسأله القوم عن اشيأ ثم ذكروا المتعه فقال: نعم استمتعنا علي عهده رسول الله و ابي بكر و عمر».
ابن جريح از عطا نقل مي‏كند كه او گفت: جابر بن عبدالله از عمره برگشته بود و ما هم براي ديدنش به منزلش آمديم. مردم از او سؤالاتي پرسيدند و آن گاه متعه را مطرح كردند. جابر گفت: بله، ما در زمان رسول خدا و ابوبكر و عمر، متعه مي‏كرديم.{9}
«عمران بن الحسين قال: ان الله انزل في المتعْ آيْ و ما نسخها بآيْ اخري و امرنا رسول الله9 بالمتعْ و ما نهانا عنها ثم قال رجل برأيه».{10}
عمران بن حصين مي‏گويد: خداوند درباره متعه آيه‏اي نازل كرده كه آن را به آيه‏اي ديگر نسخ نكرده است و پيامبر ما را به متعه امر مي‏نمود و ما را از آن نهي نكرد. آن گاه مردي به رأي و نظرش آن را نهي كرده است.
برخي از عالمان اهل‏سنّت معتقدند كه خليفه دوم نكاح متعه را تحريم كرده است. لذا آيه متعه نسخ شده است.
در پاسخ بايد گفت: خليفه دوم ادعاي نسخ نكرده است؛ بلكه صريح كلام او نهي از متعه بود. اگر سخن او نسخ بود بايد نسخ را به پيامبر نسبت مي‏داد. در حديثي كه در منابع شيعه نقل شده عمر تصريح كرده كه او متعه را تحريم نكرده، بلكه از آن نهي نموده است:
«عن المفضل قال: سمعت اباعبدالله(ع) يقول :بلغ عمر ان اهل العراق يزعمون: ان عمر حرّم المتعْ فارسل اليهم فلاناً - سمّاه - فقال اخبرهم انّي لم احرمها و ليس لعمران يحرّم ما احلّ الله و لكن عمر قد نهي عنها»
مفضّل مي‏گويد: شنيدم كه امام صادق(ع) فرمود: به عمر خبر دادند كه اهل عراق مي‏پندارند كه او متعه را حرام ساخته است. عمر شخصي را به سوي آنان فرستاد كه به آنان خبر بدهد كه من متعه را حرام نكردم و اصلاً براي عمر جايز نيست حرام كند آن چه را كه خدا حلال كرده است، لكن عمر از متعه نهي كرده است.{11}
دليل سوم، سيره اصحاب است. بسياري از اصحاب اعتقاد به حليّت داشتند و عملاً آن را انجام مي‏دادند.
علامه اميني حدود بيست نفر از اصحاب و تابعين را نام مي‏برد كه اعتقاد به بقاي حليت متعه داشته‏اند كه نام‏هاي برخي از آنان عبارت است از:
1. اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع)؛
2. ابن عباس پسر عموي پيامبر؛
3. جابر بن عبدالله انصاري؛
4. عبدالله بن عمر عدوي؛
5. معاويْ بن ابي سفيان؛
6. زبير بن عوام قرشي؛
7. ابن بن كعب انصاري؛
8. خالد بن مهاجر مخزومي.
با توجه به آن چه گفته شد، مي‏توان نتيجه گرفت كه نكاح موقت در عصر پيامبر اكرم(ص) مشروعيت داشت و عمل بسياري از صحابه در زمان رسول اكرم(ص) و بعد از رحلت ايشان تا اواسط خلافت عمر، مؤيدي بر مشروعيت آن است. ازدواج موقت راهي صحيح براي ارضاي غرايز جنسي عقلايي و منطقي آن است كه غرايز را از طريق مشروع و معقول اشباع كنيم و از آنها در مسير سازندگي بهره برداري كنيم.
پی نوشتها:
[1]. الاعتصام بالكتاب و السنْ، جعفر سبحاني، ص 115، مؤسسه الامام الصادق(ع)، قم، اول، 1414 ه’ق’.
[2]. المبسوط، شمس الدين سرخسي، ج 5، ص 152، دارالفكر، بيروت، 1409 ه’ق’.
[3]. سوره نسأ، آيه 24.
[4]. تفسير بيضاوي، ج 1، ص 269.
[5]. تفسير طبري، ج 5، ص 9.
[6]. تفسير قرطبي، ج 5، ص 130.
[7]. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 21، ص 6، ابواب المتعه.
[8]. همان.
[9]. باب نكاح متعه، مسلم الصحيح، ج 9، ص 183، داراحيأ التراث العربي، بيروت، چاپ سوم.
[10]. فخر الدين رازي، محمد بن عمر، التفسير الكبير، ج 10، ص 53.
[11]. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، باب احكام المتعْ، ج 41، ص 319.
eporsesh.com