پرسش :

شبهه: بعضي افراد اين گونه ادعا كرده‎اند كه استفاده‌ي مكرر از لباس‎هايي با رنگ تيره و سياه (مثل مقنعه و چادر مشكي) مي‎تواند به افسردگي بينجامد.[1] آيا ادعاي مذكور صحيح است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
از دو كلمه‌ي «مكرر» و «مي‎تواند» فهيمده مي‎شود كه ايشان دو مطلب را قبول دارد.
مطلب اول: ادعا كننده‌ي محترم قبول دارد كه اگر استفاده از پوشش و لباس سياه، مثل چادر مشكي، به طور مكرر و دايمي نباشد، بلكه فقط در بيرون از منزل و در مواجهه با نامحرم باشد، باعث افسردگي نخواهد بود.
مطلب دوم: از كلمه‎ي «مي‎تواند» مي‎فهميم ادعا كننده‎ي محترم قبول دارند كه حتي استفاده مكرر و دايمي از لباس سياه فقط، به طور احتمالي ممكن است به افسردگي منجر شود؛ يعني اين گونه نيست كه بين پوشش مكرر و دايمي لباس تيره و مشكي و افسردگي رابطه‌ي قطعي و لزومي باشد.
بنابراين، مدعاي ايشان مبين يك رابطه‌ي احتمالي بين استفاده‌ي مكرر از لباس سياه و افسردگي است؛ ولي همين رابطه‌ي احتمالي نيز نادرست است؛ زيرا:
اولاً، ادعا كننده‌ي محترم، حتي براي اثبات همين رابطه‌ي احتمالي نيز دليل و مدرك ارائه نكرده است؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، همين رابطه‌ي احتمالي و بدون دليل و مدرك گوينده‌ي محترم نيز نادرست است؛ زيرا يكي از روان‎پزشكان معتقد است «اين حرف كه پوشش تيره بانوان يا آقايان در جامعه دليل افسردگي است كاملاً سخن غلطي است و هيچ پايه‎ي علمي ندارد»؛[2] هم‎چنين بر اساس نتايج مشورت‌هاي علمي كه نگارنده با بعضي از روان‌شناسان و روان‌پزشكان انجام داده، ممكن است افسردگي بعضي از افراد، علت تمايل آنها به پوشش سياه باشد، ولي پوشش سياه افراد علت ايجاد افسردگي آنها نيست؛[3] و بين اين دو نكته تفاوت بسيار ظريفي است و خلط بين آن دو باعث اظهار نظر نادرست ادعا كننده‌ي محترم گرديده است.
اگر ادعا شود كه همين تمايل احتمالي بعضي افراد افسرده به پوشش سياه نيز مبين نوعي رابطه‌ي اجمالي بين افسردگي و پوشش تيره و مشكي است، بايد گفت:
اولاً، رابطه‌ي فوق نيز، مانند رابطه‌ي قبلي، احتمالي و بدون ارائه‌ي دليل و مدرك است و در نتيجه فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، بر فرض كه رابطه‌ي احتمالي مذكور، با پژوهش‎هاي ميداني تأييد شود، باز هم نتيجه‌ي اين پژوهش‎ها قطعي و قابل اعتماد نخواهد بود؛ زيرا كنترل تمامي عوامل و علايم تأثيرگذار در نتايج پژوهش‎هاي ميداني بسيار مشكل است.
توضيح مختصر اين‎كه، افسردگي از بيماري‌هاي روحي و رواني بسيار پيچيده‌اي است كه داراي عوامل و علايم و تظاهرات رفتاري مختلف و حتي متضاد است؛ مثلاً بعضي افراد افسرده ممكن است به بي‎اشتهايي و عده‌اي ديگر به پرخوري متمايل شوند. در خصوص پوشش نيز ممكن است بعضي از افراد افسرده، به پوشيدن لباس تيره و عده‌اي نيز به لباس‌هايي با رنگ غير تيره تمايل پيدا كنند؛ بنابراين، حتي استناد به پژوهش‎هاي ميداني نيز اثبات كننده‌ي مدعاي مذكور نخواهد بود.
پس استفاده از چادر مشكي برخلاف ادعاهاي به ظاهر علمي بعضي از افراد، نه تنها عارضه‌ي منفي ندارد، بلكه با فلسفه‌ي حجاب و پوشش زنان در مقابل نامحرم، يعني عدم تهييج و تحريك و ايجاد آرامش رواني در جامعه نيز سازگار است. امروزه در روان‌شناسي رنگ‌ها، اين كه رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و باعث تحريك و جلب توجه نمي‎شود، يك واقعيت مسلم است. در كتاب روان‎شناسي رنگ‌ها درباره‌ي رنگ سياه گفته شده است كه «سياه نمايانگر مرز مطلق است»؛[4] بنابراين، فردي كه در مقابل نامحرم و در بيرون منزل، از حجاب مشكي استفاده مي‌كند با اين كار، مرز مطلق و كاملي بين خود و افراد نامحرم ايجاد مي‌نمايد. وقتي كه خانمي در بيرون منزل چادر مشكي به سر مي‌كند، مي‌خواهد نشان دهد كه نامحرم حق ندارد به اين حريم نزديك شود؛ زيرا اين حريم، حريم حيا و عفت است، نه جاي بي‌حيايي و هرزگي و هوس‎‎بازي؛ او با حجاب مشكي خود مي‌خواهد نگاه تيز هرزگي و ابتذال را بشكند و نگذارد نامحرمي در حريم عفت و پاكي و نجابت او وارد شود و حرمت او را از بين ببرد.
هم‌چنين در روان‌شناسي رنگ‌ها آمده است كه سياه به معناي «نه» بوده و نقطه‌ي مقابل «بله» يعني رنگ سفيد است؛[5] بنابراين، وقتي بانوان در مقابل نامحرم از حجاب مشكي استفاده مي‌كنند، در واقع مي‌خواهند به او «نه» بگويند؛ و در مقابل، آنهايي كه لباس سفيد مي‌پوشند، در واقع راه نگاه‌ها را به سوي خود باز مي‌گذارند و آنهايي كه لباس‌هاي رنگارنگ و جذاب مي‌پوشند خواسته يا ناخواسته خود را در معرض نگاه‌هاي هرزه و آلوده قرار مي‌دهند. از نظر رواني نيز وقتي انسان پارچه‌ي مشكي را مي‌بيند، ديگر چندان رغبتي براي نگاه كردن ندارد و خودبه‌خود نظر را برمي‌گرداند؛ و در مقابل، نگاه به رنگ‌هاي روشن چشم را باز مي‌كند و براي ديدن و استمرار آن رغبت ايجاد مي‌كند؛ و استفاده‌ي بانوان از لباس‌هاي رنگارنگ نيز باعث جلب توجّه مردان نامحرم مي‌گردد.
در حديثي نقل شده است:
حضرت موسي(علیه السلام) در يكي از مجالس خود نشسته بود كه ناگهان ابليس در حالي كه كلاه رنگين بر سر داشت وارد شد؛ وقتي به حضرت موسي(علیه السلام) نزديك شد، كلاه رنگين خود را برداشت و به حضرت موسي(علیه السلام) سلام كرد. حضرت موسي(علیه السلام) پرسيد: تو كيستي؟ گفت: من ابليس هستم. حضرت موسي(علیه السلام) گفت: خدا تو را هلاك كند، براي چه نزد من آمده‌اي؟ ابليس گفت: به خاطر مقام و منزلت تو در نزد خدا، آمدم سلامي به تو بگويم. آن حضرت سؤال كرد: آنچه بر سر داري (كلاه رنگارنگ) براي چيست؟ ابليس در پاسخ گفت: به وسيله‌ي آن قلوب فرزند آدم را مي‌ربايم.[6]
بدون ترديد، همان‌گونه كه دنيا، در شكل كلاه رنگارنگ ابليس، باعث فريفته شدن عده‌ي فراواني مي‌گردد، مظاهر رنگين دنيا، مثل لباس‌هاي رنگارنگ در اندام زنان و دختران جوان نيز، باعث فريفتگي مردان و جوانان مي‌گردد و هيچ انسان منصفي در اين مطلب ترديد ندارد.
با توجّه به آنچه در مباحث قبل گذشت كه رنگ حجاب قرآني (خمار و جلباب) نيز - آن‌گونه كه از شواهد لغوي، حديثي و تاريخي استنباط مي‌گردد ـ مشكي بوده است؛ و با عنايت به آنچه بيان شد كه از نظر روان‎شناسي، رنگ مشكي رنگي صامت و غير فعال است و اين ويژگي در تأمين فلسفه‎ي حجاب بانوان نقش بسيار مؤثري دارد. بايد به نگاه روان‌شناسانه‎ي عميقِ وحي قرآني و به انتخاب زنان مسلمان و ايراني آفرين گفت كه در زماني كه هنوز روان‌شناسي در غرب از مادر علم متولد نشده بود، مادران و بانوان مسلمان و ايراني به بركت تقواي الهي و نورانيت تعاليم دين مبين اسلام، روان‌شناسانه‌تر از دانشمندان امروزي، چادر مشكي را براي حجاب بيرون از منزل خويش انتخاب نموده‌اند.[7]
پی نوشتها:
[1] . ر.ك: عليرضا امير پور، روزنامه‌ي ايران، 3 مهر ماه 79، ص 4، و مجله‎ي زنان شماره‌ي 22، بهمن و اسفند ماه 73، ص 4؛ بر خلاف ايشان كه خيلي با احتياط اظهار نظر كرده‎اند، مجله‌ي زنان طي مصاحبه‎اي با مردم كوچه و بازار، با روش تبليغ تلقيني و القايي، به طور صريح، ولي بدون ارائه‌ي هيچ دليل و مدرك معتبري اين فكر را ترويج نموده است كه سياه‎پوشي باعث افسردگي است.
برخلاف مجله‌ي زنان در روزنامه‌ي آفتاب، در تاريخ 24 شهريور 1380، ص 6، آمده است: «ثابت شده است كه رنگ سياه ناخواسته روحيه‌ي افسردگي و نااميدي را در افراد تشديد مي‎كند». خوشبختانه ايشان نيز همانند روزنامه‌ي ايران، مقداري با احتياط اظهار نظر كرده است؛ چون از واژه‌ي «تشديد» به خوبي آشكار مي‎گردد ‎كه ايشان نيز قبول دارند پوشش سياه، سبب ايجاد افسردگي نيست، بلكه فقط ممكن است بعضي از افرادي كه در اثر عوامل ديگر دچار افسردگي شده‎اند، استفاده از لباس مشكي باعث تشديد افسردگي آنها گردد؛ البته دو نكته درباره‌ي اين ادعا به نظر مي‎رسد. نكته‌ي اول اين كه، ايشان ادعا نموده‎اند براي استفاده از لباس‎هاي رنگ سياه چنين اثري ثابت شده است، اما متأسفانه همانند همه‌ي افرادي كه چنين ادعاهايي مي‎كنند، هيچ سند و مدركي از كارشناسان قابل اعتماد و پژوهش‎هاي قابل اطمينان ارائه نداده‎اند. نكته دوم اين كه، اگر روان‌شناسان متخصص و متعهد درباره‌ي فردي كه دچار افسردگي است تشخيص دادند كه پوشش سياه در مورد اين فرد خاص باعث تشديد افسردگي او مي‎گردد، در چنين موردي عقل و شرع به هيچ ة ت وجه او را ملزم به استفاده از لباس مشكي نمي‎كنند؛ كما اين كه درباره‌ي افرادي كه دچار افسردگي نمي‎باشند نيز چنين الزامي وجود ندارد. آنچه كه مطرح است اين است كه براساس يافته‎هاي روان‌شناسي رنگ‎ها، چون رنگ مشكي، رنگ صامت و غير فعال است، استفاده‌ي زنان از اين رنگ در مقابل نامحرم، باعث آرامش روحي و رواني افراد جامعه مي‎گردد و به همين دليل استفاده از چادر و پوشش مشكي براي بانوان در خارج از منزل و در مقابل نامحرم رجحان و مطلوبيت دارد.
[2] . دكتر برهاني (متخصص اعصاب و روان)، هفته‎نامه‎ي 19 دي (قم) ‌شماره‎ي 155، 28/5/81، ص9.
[3] . يكي از قراين و شواهدي كه مؤيد اين ادعاست كه پوشش سياه علت ايجاد افسردگي نيست اين است كه بسياري از بانوان روان‎پزشك و روان‎شناس نيز از پوشش‎هاي مشكي استفاده مي‎كنند.
[4] . دكتر ماكس لوشر، «روان‎شناسي رنگ‌ها»، ترجمه‌ي ويدا ابي‌زاده، ص 97.
[5] . همان.
[6]. فيض كاشاني، المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، ج 5، ص 177.
[7]. حجت‌الله رحماني، «اعجاز رنگ سياه، چرا چادر مشكي؟» نشريه‌ي فيضيه، ص 3، دوشنبه 7 آذر 1379 (با دخل و تصرّف).
منبع: حجاب‎شناسي (چالش‎ها و كاوش‎هاي جديد)، حسين مهدي‎زاده، مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ي علميه(1381).