پرسش :
جربزه و جهل را توضیح داده و راه درمان آن را هم بیان نمایید.
شرح پرسش :
پاسخ :
جربزه در لغت به معناى شهامت و زيركى است، ولى در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از: افراط در فكر و تعقل، و خروج از حد اعتدال، به طورى كه ذهن انسان در يك جا تمركز پيدا نكند و هميشه ابداع شبهه نموده و در امور دقيقه برخلاف واقع، بسيار دقت و تأمل كند. مبتلاى به جربزه در امور عقليه، چه بسا به فساد عقيده و الحاد مى رسد و گاهى منكر تمام حقايق موجودات مى شود، مثل سوفسطاييه كه مى گويند: هيچ چيز در عالم، حقيقت و واقعيت ندارد و هر چه هست، خيال ما است و بس.
و در امور شرعيه، منجر به وسواس و دودلى مى شود.
براى درمان آن، بايد با رجوع به اعتقاد و استدلال علما و دانشمندان كه درك و فكر آنها از ما بهتر و سليقه ى ايشان كامل تر و برتر است، نفس خود را وادار بر طريقت و روش آنها نمايد، تا كم كم ثبات و اطمينان حاصل شود.
اما جهل و كودنى كه ناشى از تفريط در قوّه ى عاقله است، عبارت است از به كار نبستن اين قوّه، و تدبر و تفكر نكردن، با توجه به اين كه مى داند جاهل است (كه اين جهل، جهل بسيط ناميده مى شود) و اين جهل در ابتداى كار بد نيست و رذيله به حساب نمى آيد، چون ياد گرفتن و علم، متوقف بر آن است، ولى اگر خداى ناكرده ثبات و دوام يابد، از رذايل مهلكه مى شود.
راه علاج آن، اين است كه، انسان متذكّر نقص و قبح آن شود و توجه نمايد كه انسان جاهل، فقط به صورتْ انسان و در واقع حيوان است. شرافت و فضيلت انسان بر ساير حيوانات به سبب همين ادراك كليات و علم است؛ زيرا حيوانات نيز، شهوت و غضب و صدا و ساير قواى جسمى را دارند.
هم چنين در رواياتى كه در مذمت جاهل وارد شده دقت نمايد؛ چنان كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد:
انّ الله عزّوجلّ يعذب ستّة بستّة العرب بالعصبيه و الدهاقين بالكبر و الامراء بالجور و الفقهاء بالحسد و التجار بالخيانة و اهل الرستاق بالجهل؛[1] خداوند شش گروه را به جهت شش صفت كيفر مى دهد: عرب را به نژادپرستى و خان ها را به تكبّر و حاكمان را به ستم و فقها را به حسد و بازرگانان را به خيانت و اهل روستا را به جهل و نادانى.
پی نوشت:
[1]. تحف العقول مترجم، ص 221.
منبع: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه
جربزه در لغت به معناى شهامت و زيركى است، ولى در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از: افراط در فكر و تعقل، و خروج از حد اعتدال، به طورى كه ذهن انسان در يك جا تمركز پيدا نكند و هميشه ابداع شبهه نموده و در امور دقيقه برخلاف واقع، بسيار دقت و تأمل كند. مبتلاى به جربزه در امور عقليه، چه بسا به فساد عقيده و الحاد مى رسد و گاهى منكر تمام حقايق موجودات مى شود، مثل سوفسطاييه كه مى گويند: هيچ چيز در عالم، حقيقت و واقعيت ندارد و هر چه هست، خيال ما است و بس.
و در امور شرعيه، منجر به وسواس و دودلى مى شود.
براى درمان آن، بايد با رجوع به اعتقاد و استدلال علما و دانشمندان كه درك و فكر آنها از ما بهتر و سليقه ى ايشان كامل تر و برتر است، نفس خود را وادار بر طريقت و روش آنها نمايد، تا كم كم ثبات و اطمينان حاصل شود.
اما جهل و كودنى كه ناشى از تفريط در قوّه ى عاقله است، عبارت است از به كار نبستن اين قوّه، و تدبر و تفكر نكردن، با توجه به اين كه مى داند جاهل است (كه اين جهل، جهل بسيط ناميده مى شود) و اين جهل در ابتداى كار بد نيست و رذيله به حساب نمى آيد، چون ياد گرفتن و علم، متوقف بر آن است، ولى اگر خداى ناكرده ثبات و دوام يابد، از رذايل مهلكه مى شود.
راه علاج آن، اين است كه، انسان متذكّر نقص و قبح آن شود و توجه نمايد كه انسان جاهل، فقط به صورتْ انسان و در واقع حيوان است. شرافت و فضيلت انسان بر ساير حيوانات به سبب همين ادراك كليات و علم است؛ زيرا حيوانات نيز، شهوت و غضب و صدا و ساير قواى جسمى را دارند.
هم چنين در رواياتى كه در مذمت جاهل وارد شده دقت نمايد؛ چنان كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد:
انّ الله عزّوجلّ يعذب ستّة بستّة العرب بالعصبيه و الدهاقين بالكبر و الامراء بالجور و الفقهاء بالحسد و التجار بالخيانة و اهل الرستاق بالجهل؛[1] خداوند شش گروه را به جهت شش صفت كيفر مى دهد: عرب را به نژادپرستى و خان ها را به تكبّر و حاكمان را به ستم و فقها را به حسد و بازرگانان را به خيانت و اهل روستا را به جهل و نادانى.
پی نوشت:
[1]. تحف العقول مترجم، ص 221.
منبع: سيد محمد على جزايرى (آل غفور)،دروس اخلاق اسلامى، مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}