پرسش :
ارتباط عید نوروز با عهد و پیمان روز الست چیست؟
شرح پرسش :
پاسخ :
شرح پرسش:
آیا نوروز روز تاج گذارى و به قدرت رسيدن جمشيد، پادشاه ايرانِ باستان است؟ يا اوّلين روز آفرينش و روزى است كه از همه انسانها در روز الست بر يگانگى خداوند و نبوّت پيامبر اسلام (ص) و ولايت امامان معصوم (ع) عهد و پيمان گرفته شد؟
پاسخ:
در واقع ائمه اطهار(علیهم السلام) نوروز را به روزى که خداوند در آن معبود و مسجود شده و دین و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسیر کردهاند.
و این معنا از احادیثى که از امیرالمومنین على(ع) روایت شده است، کاملا به دست مىآید چنانکه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است». [1] چون پیداست که ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.
و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «هر چیزى را براى ما اختیار کنید که در این صورت هر روزتان نوروز است». [2] و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «اگر قدر بدانید هر روزى نوروز است». [3] یعنى اگر معصیت خداوند نکنید و قدر عمر خود را بدانید و هر روزى پیشرفتى داشته باشید، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پیشرفت نداشته باشید و درجا بزنید پیداست که این روز همان روز گذشته مى شود و در این صورت نه نوروز بلکه کهنه روز خواهد بود.
و چنانکه در حدیث آمده است که «هرکس دو روزش باهم مساوى باشد،زیان کرده است». [4]
و بالاخره کلام گهربار على(ع) که فرمود: «هر روزى که در آن معصیت نکنید، آن روز عید است». [5] در مورد نوروز هم همین حکم صادق است.
بنابراین از دیدگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) هر روزى که در آن معصیت خداوند نشود و بلکه در آن روز امر دین خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همین خاطر امام صادق(ع) آن ایام را نوروز مى خواند چون در غدیر خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دین او کامل شد و یا در بیعت دومى با على(ع) [6] و یا در جنگ نهروان که على(ع) پیروز شد در واقع دین خدا پیروز شد و به این سبب خداوند عبادت شد.
و یا روز نزول جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) به این خاطر نوروز است که سرآغاز توحید و عبادت خداوند و دورى از شرک و جهالت است.
و بالاخره اگر روز ظهور مهدى(ع) نوروز نامیده مى شود، به خاطر پیروزى کامل دین و امر خداوند بر شرک و نفاق مى باشد و به همین خاطر روزى تازه و نو نامیده مى شود چون دنیا روزى تازه را شروع مى کند و در تمام این امور که در حدیث ذکر شده، اگر نوروز نامیده مى شود به خاطر این است که دنیا با این اتفاقات مهم روزى جدید و تازه را آغاز مى کند و به همین اعتبار 22 بهمن 57 را هم باید نوروز بنامیم.
بنابراین به این نتیجه مى رسیم که نوروز در احادیث، یک روز خاصى از سال نمى باشد پس احادیث نمى توان براى اثبات مدعاى خود تمسک بجوییم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.
نوروز سند افتخار ایرانیان
اما تحقیق مطلب این است که هر چند در نظر ابتدائى از این احادیث چنین مطلبى استفاده مى شود بخصوص از احادیث امام على(ع). اما با توجه به سوال و جواب راویان این احادیث به نظر مى رسد که مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مى گوید:
«در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم امام سوال مى کرد: «آیا این روز را مى شناسى؟».
معلى: «این روزى است که ایرانیان آن را تعظیم مى کنند و در آن به همدیگر هدیه مى دهند».
امام: «قسم به خانه کعبه که در مکه است، این روز نمى باشد مگر به خاطر یک امر کهن». و یا جملات پایانى حدیث امام(ع) که مى فرمایند:
«هیچ روز نوروزى نمى باشد الا این که ما در آن انتظار فرج را داریم براى این که آن از ایام ما و ایام شیعیان ما است [7] که ایرانیان آن را حفظ کرده اند و شما (اعراب) آن را تباه کرده اید».
همه اینها شاهد بر این مطلب است که از نوروز روز خاصى را اراده کرده اند که همان اول سال ایرانیان باشد و حتى در بعضى از احادیث تصریح شده است که آن نوروز اول سال ایرانیان است.
پیداست آن نوروزى که ایرانیان آن را از قدیم الایام حفظ کرده اند، غیر از همان عید نوروز معروف و مشهور چیز دیگرى نمى باشد.
پس این شبهه که منظور از نوروز در احادیث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بى مورد است.
همین جواب را مى شود در مورد احادیث مروى از على(ع) هم داد چون على(ع) این سخنان را براى کسى که در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بیان داشتند. مطلبى که از این احادیث استفاده مى شود، این است که نوروز در طول اعصار مختلف به وسیله وقوع تحولات بزرگ دینى و اجتماعى در آن همواره روح و حیات تازه اى به خود گرفته است به نحوى که آن تحولات که در نوروز واقع شده اند، شایسته این بوده اند که آن روز را نوروزى دیگر بنامیم.
شاید کسانى که جلوس جمشید به پادشاهى [8] و یا ورود او را به آذربایجان [9] علت پیدایش نوروز مى دانند همین مطلب را در نظر داشته اند یعنى چون تجدید آئین ایزد پرستى در روزگارى که صابئیت حتى پادشاه زمان را هم به پیروى از خود وادار کرده بودند، در نظر مردم بسیار با اهمیت و بزرگ جلوه کرد آن روز را نوروز خواندند.
و همین باعث شد، کسانى که اطلاع دقیقى از تاریخ پیدایش نوروز نداشتند، آن روز را علت پیدایش نوروز بدانند غافل از این که نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنین ایامى به «نوروز» نه این بوده که آنها این امر را منشإ پیدایش نوروز بدانند، بلکه فقط خواسته اند، اهمیت و عظمت آن روز را بیان و معرفى کنند.
بنابراین با کمى دقت به این نتیجه مى رسیم که احادیث، نوروز را به روزى که براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسیر کرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى که در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، یعنى احادیث -همانطور که از مواردى که برشمرده اند، به دست مىآید- به افراد و جزئیات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلکه به تحولات اجتماعى و سیاسى که به تمام انسانها و عقاید آنها حکومت دارد، نظر داشته و نوروز را از این حیث و جهت تعریف و تفسیر مى کند.
نوروز آئینه تمام نماى ولایت على(ع)
اشکال: استظهار مذکور با احادیث مروى از على(ع) مخالف است چون احادیث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور کلى و عام.
جواب: امام على(ع) در زمانى نبوده اند که بتوانند واقعیت مطلب را آن جور که هست، بیان کنند یعنى چنانکه از قرائن به دست مىآید، دشمنان على(ع) و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بوده اند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر این بوده که نوروز را از رسوم مجوسیان و کفار مى دانسته اند، بلکه علت مخالفتشان این بوده است که آنها مى دیده اند.
این روز از قدیم الایام در عالم به نام على(ع) و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده است یعنى مى دیدند که از اول خلقت خداوند سکه این روز را به نام نامى على(ع) و پیروان آن حضرت زده است لذا با این روز مخالفت مى کردند.
دلیل ما همان حدیثى است که «ابن عباس» از پیامبر اکرم(ص) نقل مى کند و همانطور که ملاحظه نمودید، در این حدیث پیامبر اکرم(ص) نوروز را نام و اسم على(ع) مى داند و مى فرماید: در میان ایرانیان اسم على(ع) نوروز است یعنى ایرانیان در زمان هاى گذشته على را به نام نوروز مى شناخته اند. و عید بزرگ خود را متبرک و متصف به نام على(ع) کرده اند هرچند حقیقت و مقصود این عید چیزى غیر از على(ع) و اولاد آن حضرت نمى باشد.
البته ایرانیان این عید را نسل اندر نسل از پیامبران و طبق حدیثى که از امام باقر(ع) نقل خواهیم کرد، از حضرت آدم(ع) به ارث بردهاند.
بنابراین علت مخالفت اهل سنت با عید نورووز کاملا روشن مى شود و آن این که آنها چون از پیامبر اکرم(ص) این حدیث و دهها حدیث مشابه دیگر را درباره نوروز و على(ع) شنیده بودند، با این روز مخالفت مى کردند.
آنها مى دانستند که اگر با نوروز مخالفت و مقابله نکنند، باید مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را که به بهاى دین و آخرت خود به دست آورده اند، از کف بدهند چون مى دیدند حیات و گسترش این عید حیات و گسترش على(ع) و یاران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.
پیداست که این یک پیام بزرگ داشت و آن این که از اول خلقت و آغاز حیات اولاد آدم(ع) على (ع) را به عنوان وصى و کامل کننده دین پیامبر آخرالزمان مى شناختند و به او اعتقاد داشتهاند.
و الا اگر آنها با سنت کنار مخالف بودند در نماز تکتف. [10] نمى کردند.
لذا آنها با نوروزى که به روز میثاق و پیمان به توحید و نبوت و امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده است، مخالف هستند نه با نوروزى که به هر روز پر خیر و سعادت تفسیر شود، بنابراین على(ع) ناچار بود که از تعریف نوروز واقعى دست بردارد و نوروز را جورى تفسیر و تعریف کند که با مذاق آنها سازگار آید.
پس على(ع) در واقع در کلام خودشان تقیه کرده اند و در صدد بیان نوروز واقعى نبوده اند و از جمله دلائلى که دلالت بر تقیه بخصوص در زمان على(ع) مى کند، عبارت از حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضایع کردید».
مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى
مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى آنها هم کاملا آشکار است که ما در اینجا قسمتى از چند کتاب معتبیر فقهى آنها ذکر مى کنیم:
در بدائع الصنائع: ج2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى کراهت دارد چون تشبه به یهود است و همچنین روزه گرفتن در «نیروز» و «مهرجان» بدان این که تشبه به مجوس است».
و در المغنى ج3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نیروز» و روز «مهرجان» به تنهائى کراهت دارد براى انى که آن روزها روزهایى هستند که کفار آنها را بزرگ مى شمارند».
از جمله دلائل دیگر که دلالت مى کند که ائمه اطهار(علیهم السلام) بخصوص على(ع) تقیه مى کردند حدیثى است که قبلا از «سنن بیهقى» نقل کردیم. در پایان این حدیث «ابو اسامه» مى گوید: «على کراهت داشت بگوید نیروز» و به جاى نیروز گفت: «فیروز».
آیا امام نوروز را تفسیر کردند یا تحریف؟
در این جا این سوال پیش مىآید که چرا امام صادق(ع) در هر دو روایت فرمودند: «افسره لک حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لک» و یا «اقوله لک»؟ با توجه به این که امام(ع) در مقام اخبار از گذشته بودند.
به تعبیر دیگر: مى بایست امام(ع) مى فرمودند علت حدوث نوروز را براى تو نقل و یا بیان مى کنم نه این که بفرمایند علت حدوث نوروز را براى تو تفسیر مى کنم و چون کلمه تفسیر ظهور در این دارد که بدون این که به علت پیدایش این روز و یا حتى خود این روز در نظر دیگران کارى داشته باشیم، بیائیم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل کنیم یعنى در واقع بگوئیم نوروزى که آنها مى گویند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نیست، بلکه نوروز این است که من براى تو تفسیر و بیان مى کنم بخصوص با توجه به این که امام(ع) در جواب معلى که گفت: روزى است که عجم از آن تجلیل مى کنند و در آن به همدیگر تبریک مى گویند فرمود: نه این چنین نیست با این که معلى هم مى دانست که نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مى دانست و براى امام(ع) تعریف کرد و اتفاقا تعریف معنى کاملا منطبق بر نوروز بود ولى با این حال امام این تعریف را رد فرمودند و این دلیل بر این است که امام خواسته اند نوروز را که به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعریف و تفسیر کنند؟
جواب: تفسیر به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقیقت و واقعیت چیزى است و گویا معنایى که مجمل است، آن را با یک پرده و پارچه اى پوشانده اند و همین امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مى شود، و تفسیر این است که این پرده کنار زده شده و معنى واقعى آشکار گردد.
نوروز هم گذشت زمان بر آن یک پرده ضخیم و تاریک انداخته که ماهیت و حقیقت واقعى آن را از ما پوشانیده بود، و همین باعث شده که مردم از نوروز و علت حدوثى آن برداشتها و تفسیرهاى مختلف و نادرستى بکنند. ولى در این میان این امام(ع) است که با علم الهى خود از نوروز و علت حدوث آن به درستى خبر مى دهد چون به اعتقاد ما شیعیان امام(ع) چنان که این که از گناه به دور است، همچنین از اشتباه و خطا که ناشى از جهل و غفلت و غیره است، نیز به دور مى باشد. در حدیث، کلمه و یا قرینه اى دال به این که منظور از نوروز غیر از نوروز معروف و مشهور در نزد ایرانیان است وجود ندارد مگر «کلما» که صرف ردع و منع است اما منظور امام این نیست که با این جواب باور ایرانیان در مورد نوروز را رد کند، بلکه مى خواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضیح این که اگر امام تعریف معلى را رد کردند نه به خاطر این بود که تعریف معلى نادرست بود و یا این که امام(ع) مى خواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بیان کند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ایرانیان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلکه اگر امام این تعریف را رد فرمودند به خاطر این بود که این تعریف یک تعریف سطحى و تعریف به رسم و رسوم بود و در این تعریف هیچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حدیث هم بیان داشت که من این روز را نمىشناسم اما ایرانیان چنین برخوردى با این روز دارند و گویا معلى مى خواست از این طریق نوروز را بشناساند که امام معلى را از چنین تعریف منع و بازداشتند و خود در صدد تعریف واقعى آن برآمدند که گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.
حقیقت و جان مایه نوروز
حال امام مى خواهند با این بیان ما را متوجه علت واقعى نوروز بکنند که نوروز یک تحویل سال و یا ابتداى فصل بهار به تنهائى نیست، بلکه اگر نوروز را نوروز مى خوانند این به خاطر وقایع و تحولات بزرگى چون غدیر و ظهور امام زمان در چنین روزى مى باشد و همین تحولات عظیم و بزرگ باعث بزرگى و عظمت این روز شده است و الا همه روزها در این که یک روز هستند، هیچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى این که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را ضایع کردید» و یا آن اولین روز از سال ایرانیان است و یا پس آب پاشیدن در نوروز سنت شرعى گشت همه این عبارات که در احادیث آمده است، دلالت مى کند که منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ایرانیان است نه چیز دیگر.
بنابراین با اطمینان کامل مى توانیم بگوئیم که احادیث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال که همان اول سال ایرانیان باشد، به روزى که امر دین و قدرت خداوند در میان مردم و جامعه ظهور و تبلور یافته و استوار مى شود، تفسیر نمودهاند.
پىنوشتها:
[1]. الفقیه: ج2، ص 300 ح 4074 قال(ع) : «نیروزنا کل یوم».
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. بحارالانوار: ج71، ص 173 ح 5، باب 64.
[5]. بحار: ج91، ص 136، ح 5، باب 5.
[6]. این قسمت در حدیث بحار موجود است ولى در سایر نسخ احادیث موجود نیست.
[7]. این قسمت حدیث در بحار موجود است «لانه من ایامنا و ایام شیعتنا»ج56، ص 91.
[8]. بحارالانوار: ج56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.
[9]. التفهیم لاوائل صناعه التنجیم: ص 253.
[10]. تکتف یعنى دو دست را رویهم بر سینه گذاشتن، عملى است که اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مى گویند بزرگ اهل سنت(عمر) این عمل را از مجوسان ایرانى اقتباس کرد و دستور داد از این پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ایرانیان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.
شرح پرسش:
آیا نوروز روز تاج گذارى و به قدرت رسيدن جمشيد، پادشاه ايرانِ باستان است؟ يا اوّلين روز آفرينش و روزى است كه از همه انسانها در روز الست بر يگانگى خداوند و نبوّت پيامبر اسلام (ص) و ولايت امامان معصوم (ع) عهد و پيمان گرفته شد؟
پاسخ:
در واقع ائمه اطهار(علیهم السلام) نوروز را به روزى که خداوند در آن معبود و مسجود شده و دین و امر خداوند در آن ظاهر و غالب شده، تفسیر کردهاند.
و این معنا از احادیثى که از امیرالمومنین على(ع) روایت شده است، کاملا به دست مىآید چنانکه آن حضرت فرمودند: «هر روز ما نوروز است». [1] چون پیداست که ائمه اطهار(علیهم السلام) همواره به طاعت و پرستش خداوند مشغولند.
و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «هر چیزى را براى ما اختیار کنید که در این صورت هر روزتان نوروز است». [2] و یا در حدیثى دیگر فرمودند: «اگر قدر بدانید هر روزى نوروز است». [3] یعنى اگر معصیت خداوند نکنید و قدر عمر خود را بدانید و هر روزى پیشرفتى داشته باشید، آن روزتان نو و تازه است و الا اگر پیشرفت نداشته باشید و درجا بزنید پیداست که این روز همان روز گذشته مى شود و در این صورت نه نوروز بلکه کهنه روز خواهد بود.
و چنانکه در حدیث آمده است که «هرکس دو روزش باهم مساوى باشد،زیان کرده است». [4]
و بالاخره کلام گهربار على(ع) که فرمود: «هر روزى که در آن معصیت نکنید، آن روز عید است». [5] در مورد نوروز هم همین حکم صادق است.
بنابراین از دیدگاه ائمه اطهار(علیهم السلام) هر روزى که در آن معصیت خداوند نشود و بلکه در آن روز امر دین خداوند ظهور و تبلور داشته باشد آن روز نوروز است و به همین خاطر امام صادق(ع) آن ایام را نوروز مى خواند چون در غدیر خم امر خداوند ظاهر و غالب شد و دین او کامل شد و یا در بیعت دومى با على(ع) [6] و یا در جنگ نهروان که على(ع) پیروز شد در واقع دین خدا پیروز شد و به این سبب خداوند عبادت شد.
و یا روز نزول جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) به این خاطر نوروز است که سرآغاز توحید و عبادت خداوند و دورى از شرک و جهالت است.
و بالاخره اگر روز ظهور مهدى(ع) نوروز نامیده مى شود، به خاطر پیروزى کامل دین و امر خداوند بر شرک و نفاق مى باشد و به همین خاطر روزى تازه و نو نامیده مى شود چون دنیا روزى تازه را شروع مى کند و در تمام این امور که در حدیث ذکر شده، اگر نوروز نامیده مى شود به خاطر این است که دنیا با این اتفاقات مهم روزى جدید و تازه را آغاز مى کند و به همین اعتبار 22 بهمن 57 را هم باید نوروز بنامیم.
بنابراین به این نتیجه مى رسیم که نوروز در احادیث، یک روز خاصى از سال نمى باشد پس احادیث نمى توان براى اثبات مدعاى خود تمسک بجوییم چه مدعاى ما نوروز معروف و مشهور در موقعى خاص از سال است.
نوروز سند افتخار ایرانیان
اما تحقیق مطلب این است که هر چند در نظر ابتدائى از این احادیث چنین مطلبى استفاده مى شود بخصوص از احادیث امام على(ع). اما با توجه به سوال و جواب راویان این احادیث به نظر مى رسد که مقصود از نوروز، همان روز خاص است. مثلا «معلى» مى گوید:
«در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم امام سوال مى کرد: «آیا این روز را مى شناسى؟».
معلى: «این روزى است که ایرانیان آن را تعظیم مى کنند و در آن به همدیگر هدیه مى دهند».
امام: «قسم به خانه کعبه که در مکه است، این روز نمى باشد مگر به خاطر یک امر کهن». و یا جملات پایانى حدیث امام(ع) که مى فرمایند:
«هیچ روز نوروزى نمى باشد الا این که ما در آن انتظار فرج را داریم براى این که آن از ایام ما و ایام شیعیان ما است [7] که ایرانیان آن را حفظ کرده اند و شما (اعراب) آن را تباه کرده اید».
همه اینها شاهد بر این مطلب است که از نوروز روز خاصى را اراده کرده اند که همان اول سال ایرانیان باشد و حتى در بعضى از احادیث تصریح شده است که آن نوروز اول سال ایرانیان است.
پیداست آن نوروزى که ایرانیان آن را از قدیم الایام حفظ کرده اند، غیر از همان عید نوروز معروف و مشهور چیز دیگرى نمى باشد.
پس این شبهه که منظور از نوروز در احادیث، نوروز «وصفى» است، نه نوروز «علمى» بى مورد است.
همین جواب را مى شود در مورد احادیث مروى از على(ع) هم داد چون على(ع) این سخنان را براى کسى که در روز نوروز براى حضرت فالوده برده بود، بیان داشتند. مطلبى که از این احادیث استفاده مى شود، این است که نوروز در طول اعصار مختلف به وسیله وقوع تحولات بزرگ دینى و اجتماعى در آن همواره روح و حیات تازه اى به خود گرفته است به نحوى که آن تحولات که در نوروز واقع شده اند، شایسته این بوده اند که آن روز را نوروزى دیگر بنامیم.
شاید کسانى که جلوس جمشید به پادشاهى [8] و یا ورود او را به آذربایجان [9] علت پیدایش نوروز مى دانند همین مطلب را در نظر داشته اند یعنى چون تجدید آئین ایزد پرستى در روزگارى که صابئیت حتى پادشاه زمان را هم به پیروى از خود وادار کرده بودند، در نظر مردم بسیار با اهمیت و بزرگ جلوه کرد آن روز را نوروز خواندند.
و همین باعث شد، کسانى که اطلاع دقیقى از تاریخ پیدایش نوروز نداشتند، آن روز را علت پیدایش نوروز بدانند غافل از این که نوروز از زمان حضرت آدم(ع) موجود بوده است.
در واقع منظور از خواندن چنین ایامى به «نوروز» نه این بوده که آنها این امر را منشإ پیدایش نوروز بدانند، بلکه فقط خواسته اند، اهمیت و عظمت آن روز را بیان و معرفى کنند.
بنابراین با کمى دقت به این نتیجه مى رسیم که احادیث، نوروز را به روزى که براى تمام انسانها روزى نو و تازه است تفسیر کرده اند نه روزى نو و تازه براى هر فردى که در طول شب و روز فردى مومن و موفقى بوده است، یعنى احادیث -همانطور که از مواردى که برشمرده اند، به دست مىآید- به افراد و جزئیات زندگى روز مره آنها نظرى ندارند، بلکه به تحولات اجتماعى و سیاسى که به تمام انسانها و عقاید آنها حکومت دارد، نظر داشته و نوروز را از این حیث و جهت تعریف و تفسیر مى کند.
نوروز آئینه تمام نماى ولایت على(ع)
اشکال: استظهار مذکور با احادیث مروى از على(ع) مخالف است چون احادیث ظهور در امور جزئى و فردى دارند نه امور کلى و عام.
جواب: امام على(ع) در زمانى نبوده اند که بتوانند واقعیت مطلب را آن جور که هست، بیان کنند یعنى چنانکه از قرائن به دست مىآید، دشمنان على(ع) و اولاد آن حضرت با نوروز مخالف بوده اند و علت مخالفتشان هم با نوروز نه به خاطر این بوده که نوروز را از رسوم مجوسیان و کفار مى دانسته اند، بلکه علت مخالفتشان این بوده است که آنها مى دیده اند.
این روز از قدیم الایام در عالم به نام على(ع) و اولاد آن حضرت معروف و مشهور بوده است یعنى مى دیدند که از اول خلقت خداوند سکه این روز را به نام نامى على(ع) و پیروان آن حضرت زده است لذا با این روز مخالفت مى کردند.
دلیل ما همان حدیثى است که «ابن عباس» از پیامبر اکرم(ص) نقل مى کند و همانطور که ملاحظه نمودید، در این حدیث پیامبر اکرم(ص) نوروز را نام و اسم على(ع) مى داند و مى فرماید: در میان ایرانیان اسم على(ع) نوروز است یعنى ایرانیان در زمان هاى گذشته على را به نام نوروز مى شناخته اند. و عید بزرگ خود را متبرک و متصف به نام على(ع) کرده اند هرچند حقیقت و مقصود این عید چیزى غیر از على(ع) و اولاد آن حضرت نمى باشد.
البته ایرانیان این عید را نسل اندر نسل از پیامبران و طبق حدیثى که از امام باقر(ع) نقل خواهیم کرد، از حضرت آدم(ع) به ارث بردهاند.
بنابراین علت مخالفت اهل سنت با عید نورووز کاملا روشن مى شود و آن این که آنها چون از پیامبر اکرم(ص) این حدیث و دهها حدیث مشابه دیگر را درباره نوروز و على(ع) شنیده بودند، با این روز مخالفت مى کردند.
آنها مى دانستند که اگر با نوروز مخالفت و مقابله نکنند، باید مقام خلافت و سرپرستى مسلمانان را که به بهاى دین و آخرت خود به دست آورده اند، از کف بدهند چون مى دیدند حیات و گسترش این عید حیات و گسترش على(ع) و یاران آن حضرت را به دنبال خواهد داشت.
پیداست که این یک پیام بزرگ داشت و آن این که از اول خلقت و آغاز حیات اولاد آدم(ع) على (ع) را به عنوان وصى و کامل کننده دین پیامبر آخرالزمان مى شناختند و به او اعتقاد داشتهاند.
و الا اگر آنها با سنت کنار مخالف بودند در نماز تکتف. [10] نمى کردند.
لذا آنها با نوروزى که به روز میثاق و پیمان به توحید و نبوت و امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) تفسیر شده است، مخالف هستند نه با نوروزى که به هر روز پر خیر و سعادت تفسیر شود، بنابراین على(ع) ناچار بود که از تعریف نوروز واقعى دست بردارد و نوروز را جورى تفسیر و تعریف کند که با مذاق آنها سازگار آید.
پس على(ع) در واقع در کلام خودشان تقیه کرده اند و در صدد بیان نوروز واقعى نبوده اند و از جمله دلائلى که دلالت بر تقیه بخصوص در زمان على(ع) مى کند، عبارت از حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «شما (اعراب) نوروز را ضایع کردید».
مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى
مخالفت اهل سنت با نوروز در کتب فقهى آنها هم کاملا آشکار است که ما در اینجا قسمتى از چند کتاب معتبیر فقهى آنها ذکر مى کنیم:
در بدائع الصنائع: ج2، ص 79 گفته است: «روزه گرفتن در روز شنبه به تنهائى کراهت دارد چون تشبه به یهود است و همچنین روزه گرفتن در «نیروز» و «مهرجان» بدان این که تشبه به مجوس است».
و در المغنى ج3، ص 99 گفته است: «روزه گرفتن روز «نیروز» و روز «مهرجان» به تنهائى کراهت دارد براى انى که آن روزها روزهایى هستند که کفار آنها را بزرگ مى شمارند».
از جمله دلائل دیگر که دلالت مى کند که ائمه اطهار(علیهم السلام) بخصوص على(ع) تقیه مى کردند حدیثى است که قبلا از «سنن بیهقى» نقل کردیم. در پایان این حدیث «ابو اسامه» مى گوید: «على کراهت داشت بگوید نیروز» و به جاى نیروز گفت: «فیروز».
آیا امام نوروز را تفسیر کردند یا تحریف؟
در این جا این سوال پیش مىآید که چرا امام صادق(ع) در هر دو روایت فرمودند: «افسره لک حتى تفهمه» و نفرمودند: «اخبره لک» و یا «اقوله لک»؟ با توجه به این که امام(ع) در مقام اخبار از گذشته بودند.
به تعبیر دیگر: مى بایست امام(ع) مى فرمودند علت حدوث نوروز را براى تو نقل و یا بیان مى کنم نه این که بفرمایند علت حدوث نوروز را براى تو تفسیر مى کنم و چون کلمه تفسیر ظهور در این دارد که بدون این که به علت پیدایش این روز و یا حتى خود این روز در نظر دیگران کارى داشته باشیم، بیائیم آن را بر محمل مورد نظر خود حمل کنیم یعنى در واقع بگوئیم نوروزى که آنها مى گویند، و به آن اعتقاد دارند، نوروز نیست، بلکه نوروز این است که من براى تو تفسیر و بیان مى کنم بخصوص با توجه به این که امام(ع) در جواب معلى که گفت: روزى است که عجم از آن تجلیل مى کنند و در آن به همدیگر تبریک مى گویند فرمود: نه این چنین نیست با این که معلى هم مى دانست که نوروز در چه موقعى از سال است و رسم و رسوم آن را هم مى دانست و براى امام(ع) تعریف کرد و اتفاقا تعریف معنى کاملا منطبق بر نوروز بود ولى با این حال امام این تعریف را رد فرمودند و این دلیل بر این است که امام خواسته اند نوروز را که به معنى روز نو و تازه است، بنا به نظر و معتقدات خودشان تعریف و تفسیر کنند؟
جواب: تفسیر به معنى پرده برداشتن و ظاهر نمودن حقیقت و واقعیت چیزى است و گویا معنایى که مجمل است، آن را با یک پرده و پارچه اى پوشانده اند و همین امر، سبب اجمال و دورى از معنى واقعى آن مى شود، و تفسیر این است که این پرده کنار زده شده و معنى واقعى آشکار گردد.
نوروز هم گذشت زمان بر آن یک پرده ضخیم و تاریک انداخته که ماهیت و حقیقت واقعى آن را از ما پوشانیده بود، و همین باعث شده که مردم از نوروز و علت حدوثى آن برداشتها و تفسیرهاى مختلف و نادرستى بکنند. ولى در این میان این امام(ع) است که با علم الهى خود از نوروز و علت حدوث آن به درستى خبر مى دهد چون به اعتقاد ما شیعیان امام(ع) چنان که این که از گناه به دور است، همچنین از اشتباه و خطا که ناشى از جهل و غفلت و غیره است، نیز به دور مى باشد. در حدیث، کلمه و یا قرینه اى دال به این که منظور از نوروز غیر از نوروز معروف و مشهور در نزد ایرانیان است وجود ندارد مگر «کلما» که صرف ردع و منع است اما منظور امام این نیست که با این جواب باور ایرانیان در مورد نوروز را رد کند، بلکه مى خواهد از علت واقعى نوروز خبر دهد توضیح این که اگر امام تعریف معلى را رد کردند نه به خاطر این بود که تعریف معلى نادرست بود و یا این که امام(ع) مى خواست نوروز مورد اعتقاد و منظور خود را بیان کند ولى معلى از نوروز مورد اعتقاد ایرانیان خبرداد و امام هم رد فرمود، بلکه اگر امام این تعریف را رد فرمودند به خاطر این بود که این تعریف یک تعریف سطحى و تعریف به رسم و رسوم بود و در این تعریف هیچ اشاره به علت وجودى نوروز نشده است و خود معلى در صدر حدیث هم بیان داشت که من این روز را نمىشناسم اما ایرانیان چنین برخوردى با این روز دارند و گویا معلى مى خواست از این طریق نوروز را بشناساند که امام معلى را از چنین تعریف منع و بازداشتند و خود در صدد تعریف واقعى آن برآمدند که گذشت زمان باعث فراموشى علت واقعى نوروز و مراسم آن شده است.
حقیقت و جان مایه نوروز
حال امام مى خواهند با این بیان ما را متوجه علت واقعى نوروز بکنند که نوروز یک تحویل سال و یا ابتداى فصل بهار به تنهائى نیست، بلکه اگر نوروز را نوروز مى خوانند این به خاطر وقایع و تحولات بزرگى چون غدیر و ظهور امام زمان در چنین روزى مى باشد و همین تحولات عظیم و بزرگ باعث بزرگى و عظمت این روز شده است و الا همه روزها در این که یک روز هستند، هیچ فرقى باهم ندارند و عباراتى چون «براى این که نوروز از ایام ماست، ایرانیان آن را حفظ کردند و شما آن را ضایع کردید» و یا آن اولین روز از سال ایرانیان است و یا پس آب پاشیدن در نوروز سنت شرعى گشت همه این عبارات که در احادیث آمده است، دلالت مى کند که منظور از نوروز همان نوروز مورد اعتقاد ایرانیان است نه چیز دیگر.
بنابراین با اطمینان کامل مى توانیم بگوئیم که احادیث، نوروز را به عنوان روزى خاص از سال که همان اول سال ایرانیان باشد، به روزى که امر دین و قدرت خداوند در میان مردم و جامعه ظهور و تبلور یافته و استوار مى شود، تفسیر نمودهاند.
پىنوشتها:
[1]. الفقیه: ج2، ص 300 ح 4074 قال(ع) : «نیروزنا کل یوم».
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. بحارالانوار: ج71، ص 173 ح 5، باب 64.
[5]. بحار: ج91، ص 136، ح 5، باب 5.
[6]. این قسمت در حدیث بحار موجود است ولى در سایر نسخ احادیث موجود نیست.
[7]. این قسمت حدیث در بحار موجود است «لانه من ایامنا و ایام شیعتنا»ج56، ص 91.
[8]. بحارالانوار: ج56، ص 141، المحاسن و الاضداد، ص 27.
[9]. التفهیم لاوائل صناعه التنجیم: ص 253.
[10]. تکتف یعنى دو دست را رویهم بر سینه گذاشتن، عملى است که اهل سنت هنگام نماز به آن معتقدند. مى گویند بزرگ اهل سنت(عمر) این عمل را از مجوسان ایرانى اقتباس کرد و دستور داد از این پس همه مسلمانان هنگام نماز، به عنوان خضوع در برابر خدا (همچون خضوع ایرانیان در برابر پادشاه) به آن ملزم شوند.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}