پرسش :
الگوي توسعه در كشورهاي غربي، چه عواقب و پيامدهاي منفي و مثبتي را به همراه داشته است؟
شرح پرسش :
پاسخ :
پيامدهاي مثبتِ تقويتِ زمينههاي فرهنگيِ مناسب در جوامع غربي، همراه با تلاش و كوشش خستگيناپذير عموم مردم و تحمّل سختيها و رياضتهاي اقتصادي، سرانجام ميوهي شيرين توسعه را براي مردم آن سامان به ارمغان آورد و با رسيدن به اين هدف، انسان در دنياي پيشرفتهي صنعتي، با تصرف و تغيير امكانات و منابع بالقوهي موجود در طبيعت، از آنها در جهت افزايش سطح رفاه و آسايش خود استفاده نمود.
بشر باكشف بسياري از اسرار و قوانين حاكم بر جهان آفرينش، به چگونگي پيدايش بسياري از وقايع و حوادث طبيعي پي برد و در برخي موارد با پيشبينيهاي خود، راههاي مقابله يا پيشگيري از آنها را به دست آورد، در نتيجه از وحشت و هراس او در برابر حوادث طبيعي كاسته شد و موجب امنيّت و مصونيّت نسبي او گرديد. انسان با پيشرفت علوم پزشكي، بسياري از امراض و راههاي درمان آنها را شناخت و با به كارگيري استعداد و قوّهي ابتكار و خلاقيّت خود به موفقيّتهاي چشمگيري در زمينهي ابزار توليد به سبك نوين نايل آمد. انسان با استفاده از تكنولوژي مدرن و با روشهاي آسانتر و هزينهي كمتر، همراه با صرفهجويي در وقت، سطح توليد را افزايش داد؛ و با مدرنيزه شدن كشاورزي، افزايش زمينهاي زير كشت و بهرهوري، توليد مواد غذايي به حدّ وفور رسيد؛ و به اين وسيله، سستي نظريهي اقتصاددانان بدبيني، چون مالتوس كه روند رشد سريع جمعيّت را موجب كمبود مواد غذايي، قحطي و سرانجام نابودي بشر ميدانستند، آشكار شد و مشكل جامعهي بشري از اين ناحيه، تا حدّ زيادي برطرف شد.
به طور خلاصه اهمّ پيامدهاي مثبت توسعه در جهان غرب عبارت است از:
1. تسلط نسبي بر طبيعت و استفاده از منابع موجود در جهت رفع نيازهاي مادّي؛
2. صرفهجويي در وقت و نيروي بدني انسان، با استفاده از ماشينآلات و تكنولوژي مدرن؛
3. افزايش رفاه و آسايش در زندگي مادّي و آساني كارها با ابتكار و ساخت ابزار پيشرفته؛
4. افزايش توليد در تمام زمينهها، به ويژه محصولات كشاورزي و مواد غذايي و رفع نگراني بشر از اين جهت؛
5. شكوفا شدن استعدادها و بكارگيري قوّهي ابتكار و خلاقيّت در زمينهي علوم مختلف، از جمله: در سازماندهي روابط اجتماعي، سياسي و اقتصادي و تشكيل نهادهاي مربوطه و حاكميّت قانون، همراه با مشاركت عمومي در صحنههاي سياسي.
پيامدهاي منفي توسعه با الگوي غرب
توسعه با اين الگو، به معناي جهتگيري كل نظامهاي اقتصادي و اجتماعي اعم از قانونگذاري، اجرايي و غيره، در جهت رشد اقتصادي است؛ لذا هر برنامه و طرحي كه به رشد اقتصادي منجر نشود، بايد حذف گردد؛ در نتيجه اقتصاد، زيربنا و مبناي همهي تحولات و برنامهريزيهاي فرهنگي و اجتماعي ميشود. با اين تفسير از توسعه، مناسبات و روابط، براساس توليد و مصرف، همراه با زندگي ماشيني شكل گرفته است و اين امر، پيامدهاي خاص خود را به دنبال خواهد داشت كه به بيان برخي از آنها ميپردازيم:
1. تنوّعگرايي و لذّتطلبي. بسياري از ملّتها و افراد جامعهي بزرگ انساني، از لفظ توسعهي اقتصادي، رفع فقر، محروميّت، پر كردن شكافهاي ناشي از ظلم و بيعدالتي و رفاه نسبي مردم يك كشور را اراده ميكنند؛ امّا بعضي از مكاتب غرب، با ذكر همين لفظ، مصرف و تمتّع هر چه بيشتر از لذايذ مادّي را هدف نهايي از توسعه يافتگي ميدانند، در حالي كه از ديدگاه اسلام، چنانچه تمتّع و منافع مادّي، هدف زندگي قرار گيرد، انسان را از مقام عالي و شايستهاش، به عنوان يك موجود عاقل و متفكّر، تا درجهي نازل حيواني پايين ميآورد و اگر لذّتطلبي، تنها هدف انسان در زندگي به حساب آيد، تعهّد و پايبندي او نسبت به بنيان خانواده سست ميگردد و مانند انسان غربي، به مفاسد و عواقب سوء آن گرفتار ميشود. چنين تفكري ـ كه در ميان بسياري از مكاتب فكري و فلسفي غرب رواج دارد ـ ريشهي همهي مفاسد اخلاقي و اجتماعي است و اين امر به نوبهي خود، ناشي از مادهگرايي و فراموش كردن حق ميباشد.
به عنوان نمونه، شيوع بيماري ايدز در غرب، به ويژه آمريكا، ناشي از فرهنگ لذتطلبيِ لجامگسيخته و افراطي است، به طوري كه اكثر مبتلايان به آن، همجنسبازان هستند، و علت شيوع اين بيماري و نظاير آن در اين جوامع، تحليل رفتن روابط عاطفي، محور قرار گرفتن پول و منافع شخصي و سست شدن بنيان خانواده است.
2. اسراف و تبذير در مصرف و نقش تبليغات. يكي از مشكلات جوامع پيشرفتهي صنعتي، بعد از رسيدن به توليد انبوه در فرايند توسعهي خود، مصرف كالاهاي توليد شده و تداوم اين روند با توليد بيشتر بود؛ در نتيجه، مصرف بيشتر براي توليد زيادتر در اقتصاد غرب ضرورت يافت؛ زيرا با كاهش مصرف كالاهاي توليد شده، حركت توسعه كند ميشد؛ لذا رقابت در فروش و يافتن بازارهاي مصرفي جديد مطرح گشت. ايجاد جلوههاي فريبنده با تبليغات وسيع در غرب، موجب تمايل مصرفكنندگان به اسراف و تبذير و فراموش كردن نيازهاي واقعي و ارضاي نيازهاي كاذب، همراه با مدگرايي شد؛ به طوري كه امروزه، بعضي از متفكرين و نويسندگان غرب نيز اعتراف دارند كه در مصرف منابع زيرزميني، انرژي و كالاهاي ساخته شده، راه افراط را ميپيمايند.
در كتاب كوچك زيباست، آمده است:
ايالات آمريكا، 42 درصد كبالت، 42 درصد آلومينيوم، 63 درصد گاز طبيعي، 31 درصد گرد پلاتين، 28 درصد آهن، 33 درصد نفت، 38 درصد نيكل و 44 درصد ذغال سنگ كل مصرف جهان را مصرف ميكند، در حالي كه تنها در توليد يك يا دو مورد فوق خودكفا است.[1]
كشورهاي توانگر كه بيست و نه درصد جمعيت جهان را دارا هستند، هشتاد درصد سوخت و منابع مواد خام را مصرف مينمايند؛ لذا برخي از دانشمندان غربي معتقدند كه همهي كشورها هرگز نميتوانند به توسعهي اقتصادي دست يابند. نيمهي تهيدست و فقير، مستقيماً تاوان آن نيمهي سير و پُر است.[2]
3. آلودگي محيط زيست. خداوند متعال نظام طبيعت و اين جهان را به گونهاي آفريده است كه هميشه فضولات، به منزلهي حلقههاي كاملاً ضروري و ارزشمند، چرخههاي حافظ حيات را در كرهي زمين تكميل و تقويت ميكند، كه در اصطلاح، به اين پديده «پس خوراند»[3] ميگويند، به اين معني كه چيزي به عنوان فضولات يا مواد زايد، هرگز به وجود نميآيد؛ مثلاً فضولات حيوانات و برگ درختان، موجب حاصلخيزي لايهي خاك ميگردد؛ ليكن امروزه، زندگي در دنياي پيشرفتهي صنعتي، به فرآوردههايي وابسته است كه در سطحي گسترده، منابع را به صورت موادي در ميآورد، كه برخي از آنها در حيات طبيعي هرگز امكان جذب و پالايش را ندارد و هر روز بر آلودگي محيط زيست ميافزايد. از همه مهمتر، خطر آلودگي مواد راديواكتيو است؛ زيرا درميان همهي تغييراتي كه به دست بشر در طبيعت ايجاد شده است، خطرناكترين و عميقترين تغيير، شكاف هستهي اتم در مقياس وسيع است. يونيزه كردن پرتوهاي يونساز، عامل آلودگي محيط زيست و مخاطرهآميزترين عمل، براي بقاي انسان است.[4]
نتيجه اين كه، از ديدگاه اسلامي نميتوان با الگوي توسعهي غرب و تبعات آن موافقت و از آنها تقليد نمود؛ زيرا لازمهي دستيابي به اين نوع توسعه، زير پا گذاشتن همه چيز براي رسيدن به رشد اقتصادي و توليد بيشتر است، در حالي كه تنها رشد و توسعهاي قابل قبول است كه با تكامل و تعالي روحي انسان هماهنگ و سازگار باشد. (البته بايد با روش صحيح، از علم و تجربهي ديگران استفاده نمود.)
4. توزيع نابرابر درآمدها و تشديد فقر و گرسنگي در جهان سوّم. توسعه و پيشرفت جهان غرب، با هدف حداكثر كردن توليد و سود حاصل از آن و افزايش سطح مصرف، همراه با اسراف و تبذير و فراموش كردن ارزشهاي اخلاقي و انساني، براي كشورهاي توسعه نيافته نتايج تلخي را به دنبال داشته است. يكي از نتايج روند مذكور، گسترش فقر، گرسنگي و نابرابري در ميان جوامع انساني بوده است، به طوريكه هر ساله ميليونها نفر به خاطر گرسنگي يا سوء تغذيه جان سپرده و اكنون جمعيّت كثيري در جهان از اين پديده رنج ميبرند. جهت آگاهي بيشتر آمار زير را مورد توجه قرار ميدهيم:
در سال 1981، پنجاه ميليون نفر بر اثر گرسنگي و سوء تغذيه جان سپردند، در حالي كه اين رقم از تمام كشته شدگان جنگ جهاني دوّم، بيشتر است. در همين سال، جامعهي اقتصادي اروپا، براي جلوگيري از پايين آمدن نرخها تصميم گرفت مازاد مواد غذايي خود را به دريا بريزد.
كارشناسان تخمين زدند كه در سال 2000، حدود يك ميليارد نفر از مردم جهان به گرسنگي و سوء تغذيه مبتلا بودهاند كه يكي از علل مهم اين پديده آن است كه مردم كشورهاي فقير 48 درصد از جمعيّت دنيا را تشكيل ميدهند، ولي فقط 12 درصد از درآمد جهان به آنها تعلق دارد؛[5] و تأسفبار اينكه، جهان پيشرفته و متمدن امروز، از مواد غذايي به عنوان ابزاري در جهت سلطهي سياسي و اقتصادي بر كشورهاي در حال توسعه و فقير استفاده مينمايد. يكي از مقامات پينتاگون ميگويد:
توليدات غذايي را ميتوان به جاي سلاح به كار برد. ما بايد به اين سلاح توجّه كنيم و با در نظر گرفتن موقعيّت كشورهاي فقير، در انديشهي راههاي استفاده از آن باشيم.
حتي گاهي مردم اين كشورها، قرباني داروهاي فاسد و كنترل نشدهي وارداتي از كشورهاي پيشرفته ميشوند، به طوري كه در سال 1982 يك ميليون نفر از مردم كشورهاي جهان سوم، بر اثر استعمال داروهاي فاسد كشورهاي اروپايي، جان خود را از دست دادند.[6]
پی نوشتها:
[1]. مرتضي آويني، توسعه و مباني تمدن غرب، ص 38.
[2]. اي اف شوماخر، كوچك زيباست، ترجمهي علي رامين، ص 93 ـ 97.
[3]. . Feed back.
[4]. مرتضي آويني، پيشين، ص 20ـ 23.
[5] . سيد حسن اسعدي، بحران غذا، ص 17 و 18.
[6] . روزنامهي جمهوي اسلامي،1633.
منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خليليان، نشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (1381).
پيامدهاي مثبتِ تقويتِ زمينههاي فرهنگيِ مناسب در جوامع غربي، همراه با تلاش و كوشش خستگيناپذير عموم مردم و تحمّل سختيها و رياضتهاي اقتصادي، سرانجام ميوهي شيرين توسعه را براي مردم آن سامان به ارمغان آورد و با رسيدن به اين هدف، انسان در دنياي پيشرفتهي صنعتي، با تصرف و تغيير امكانات و منابع بالقوهي موجود در طبيعت، از آنها در جهت افزايش سطح رفاه و آسايش خود استفاده نمود.
بشر باكشف بسياري از اسرار و قوانين حاكم بر جهان آفرينش، به چگونگي پيدايش بسياري از وقايع و حوادث طبيعي پي برد و در برخي موارد با پيشبينيهاي خود، راههاي مقابله يا پيشگيري از آنها را به دست آورد، در نتيجه از وحشت و هراس او در برابر حوادث طبيعي كاسته شد و موجب امنيّت و مصونيّت نسبي او گرديد. انسان با پيشرفت علوم پزشكي، بسياري از امراض و راههاي درمان آنها را شناخت و با به كارگيري استعداد و قوّهي ابتكار و خلاقيّت خود به موفقيّتهاي چشمگيري در زمينهي ابزار توليد به سبك نوين نايل آمد. انسان با استفاده از تكنولوژي مدرن و با روشهاي آسانتر و هزينهي كمتر، همراه با صرفهجويي در وقت، سطح توليد را افزايش داد؛ و با مدرنيزه شدن كشاورزي، افزايش زمينهاي زير كشت و بهرهوري، توليد مواد غذايي به حدّ وفور رسيد؛ و به اين وسيله، سستي نظريهي اقتصاددانان بدبيني، چون مالتوس كه روند رشد سريع جمعيّت را موجب كمبود مواد غذايي، قحطي و سرانجام نابودي بشر ميدانستند، آشكار شد و مشكل جامعهي بشري از اين ناحيه، تا حدّ زيادي برطرف شد.
به طور خلاصه اهمّ پيامدهاي مثبت توسعه در جهان غرب عبارت است از:
1. تسلط نسبي بر طبيعت و استفاده از منابع موجود در جهت رفع نيازهاي مادّي؛
2. صرفهجويي در وقت و نيروي بدني انسان، با استفاده از ماشينآلات و تكنولوژي مدرن؛
3. افزايش رفاه و آسايش در زندگي مادّي و آساني كارها با ابتكار و ساخت ابزار پيشرفته؛
4. افزايش توليد در تمام زمينهها، به ويژه محصولات كشاورزي و مواد غذايي و رفع نگراني بشر از اين جهت؛
5. شكوفا شدن استعدادها و بكارگيري قوّهي ابتكار و خلاقيّت در زمينهي علوم مختلف، از جمله: در سازماندهي روابط اجتماعي، سياسي و اقتصادي و تشكيل نهادهاي مربوطه و حاكميّت قانون، همراه با مشاركت عمومي در صحنههاي سياسي.
پيامدهاي منفي توسعه با الگوي غرب
توسعه با اين الگو، به معناي جهتگيري كل نظامهاي اقتصادي و اجتماعي اعم از قانونگذاري، اجرايي و غيره، در جهت رشد اقتصادي است؛ لذا هر برنامه و طرحي كه به رشد اقتصادي منجر نشود، بايد حذف گردد؛ در نتيجه اقتصاد، زيربنا و مبناي همهي تحولات و برنامهريزيهاي فرهنگي و اجتماعي ميشود. با اين تفسير از توسعه، مناسبات و روابط، براساس توليد و مصرف، همراه با زندگي ماشيني شكل گرفته است و اين امر، پيامدهاي خاص خود را به دنبال خواهد داشت كه به بيان برخي از آنها ميپردازيم:
1. تنوّعگرايي و لذّتطلبي. بسياري از ملّتها و افراد جامعهي بزرگ انساني، از لفظ توسعهي اقتصادي، رفع فقر، محروميّت، پر كردن شكافهاي ناشي از ظلم و بيعدالتي و رفاه نسبي مردم يك كشور را اراده ميكنند؛ امّا بعضي از مكاتب غرب، با ذكر همين لفظ، مصرف و تمتّع هر چه بيشتر از لذايذ مادّي را هدف نهايي از توسعه يافتگي ميدانند، در حالي كه از ديدگاه اسلام، چنانچه تمتّع و منافع مادّي، هدف زندگي قرار گيرد، انسان را از مقام عالي و شايستهاش، به عنوان يك موجود عاقل و متفكّر، تا درجهي نازل حيواني پايين ميآورد و اگر لذّتطلبي، تنها هدف انسان در زندگي به حساب آيد، تعهّد و پايبندي او نسبت به بنيان خانواده سست ميگردد و مانند انسان غربي، به مفاسد و عواقب سوء آن گرفتار ميشود. چنين تفكري ـ كه در ميان بسياري از مكاتب فكري و فلسفي غرب رواج دارد ـ ريشهي همهي مفاسد اخلاقي و اجتماعي است و اين امر به نوبهي خود، ناشي از مادهگرايي و فراموش كردن حق ميباشد.
به عنوان نمونه، شيوع بيماري ايدز در غرب، به ويژه آمريكا، ناشي از فرهنگ لذتطلبيِ لجامگسيخته و افراطي است، به طوري كه اكثر مبتلايان به آن، همجنسبازان هستند، و علت شيوع اين بيماري و نظاير آن در اين جوامع، تحليل رفتن روابط عاطفي، محور قرار گرفتن پول و منافع شخصي و سست شدن بنيان خانواده است.
2. اسراف و تبذير در مصرف و نقش تبليغات. يكي از مشكلات جوامع پيشرفتهي صنعتي، بعد از رسيدن به توليد انبوه در فرايند توسعهي خود، مصرف كالاهاي توليد شده و تداوم اين روند با توليد بيشتر بود؛ در نتيجه، مصرف بيشتر براي توليد زيادتر در اقتصاد غرب ضرورت يافت؛ زيرا با كاهش مصرف كالاهاي توليد شده، حركت توسعه كند ميشد؛ لذا رقابت در فروش و يافتن بازارهاي مصرفي جديد مطرح گشت. ايجاد جلوههاي فريبنده با تبليغات وسيع در غرب، موجب تمايل مصرفكنندگان به اسراف و تبذير و فراموش كردن نيازهاي واقعي و ارضاي نيازهاي كاذب، همراه با مدگرايي شد؛ به طوري كه امروزه، بعضي از متفكرين و نويسندگان غرب نيز اعتراف دارند كه در مصرف منابع زيرزميني، انرژي و كالاهاي ساخته شده، راه افراط را ميپيمايند.
در كتاب كوچك زيباست، آمده است:
ايالات آمريكا، 42 درصد كبالت، 42 درصد آلومينيوم، 63 درصد گاز طبيعي، 31 درصد گرد پلاتين، 28 درصد آهن، 33 درصد نفت، 38 درصد نيكل و 44 درصد ذغال سنگ كل مصرف جهان را مصرف ميكند، در حالي كه تنها در توليد يك يا دو مورد فوق خودكفا است.[1]
كشورهاي توانگر كه بيست و نه درصد جمعيت جهان را دارا هستند، هشتاد درصد سوخت و منابع مواد خام را مصرف مينمايند؛ لذا برخي از دانشمندان غربي معتقدند كه همهي كشورها هرگز نميتوانند به توسعهي اقتصادي دست يابند. نيمهي تهيدست و فقير، مستقيماً تاوان آن نيمهي سير و پُر است.[2]
3. آلودگي محيط زيست. خداوند متعال نظام طبيعت و اين جهان را به گونهاي آفريده است كه هميشه فضولات، به منزلهي حلقههاي كاملاً ضروري و ارزشمند، چرخههاي حافظ حيات را در كرهي زمين تكميل و تقويت ميكند، كه در اصطلاح، به اين پديده «پس خوراند»[3] ميگويند، به اين معني كه چيزي به عنوان فضولات يا مواد زايد، هرگز به وجود نميآيد؛ مثلاً فضولات حيوانات و برگ درختان، موجب حاصلخيزي لايهي خاك ميگردد؛ ليكن امروزه، زندگي در دنياي پيشرفتهي صنعتي، به فرآوردههايي وابسته است كه در سطحي گسترده، منابع را به صورت موادي در ميآورد، كه برخي از آنها در حيات طبيعي هرگز امكان جذب و پالايش را ندارد و هر روز بر آلودگي محيط زيست ميافزايد. از همه مهمتر، خطر آلودگي مواد راديواكتيو است؛ زيرا درميان همهي تغييراتي كه به دست بشر در طبيعت ايجاد شده است، خطرناكترين و عميقترين تغيير، شكاف هستهي اتم در مقياس وسيع است. يونيزه كردن پرتوهاي يونساز، عامل آلودگي محيط زيست و مخاطرهآميزترين عمل، براي بقاي انسان است.[4]
نتيجه اين كه، از ديدگاه اسلامي نميتوان با الگوي توسعهي غرب و تبعات آن موافقت و از آنها تقليد نمود؛ زيرا لازمهي دستيابي به اين نوع توسعه، زير پا گذاشتن همه چيز براي رسيدن به رشد اقتصادي و توليد بيشتر است، در حالي كه تنها رشد و توسعهاي قابل قبول است كه با تكامل و تعالي روحي انسان هماهنگ و سازگار باشد. (البته بايد با روش صحيح، از علم و تجربهي ديگران استفاده نمود.)
4. توزيع نابرابر درآمدها و تشديد فقر و گرسنگي در جهان سوّم. توسعه و پيشرفت جهان غرب، با هدف حداكثر كردن توليد و سود حاصل از آن و افزايش سطح مصرف، همراه با اسراف و تبذير و فراموش كردن ارزشهاي اخلاقي و انساني، براي كشورهاي توسعه نيافته نتايج تلخي را به دنبال داشته است. يكي از نتايج روند مذكور، گسترش فقر، گرسنگي و نابرابري در ميان جوامع انساني بوده است، به طوريكه هر ساله ميليونها نفر به خاطر گرسنگي يا سوء تغذيه جان سپرده و اكنون جمعيّت كثيري در جهان از اين پديده رنج ميبرند. جهت آگاهي بيشتر آمار زير را مورد توجه قرار ميدهيم:
در سال 1981، پنجاه ميليون نفر بر اثر گرسنگي و سوء تغذيه جان سپردند، در حالي كه اين رقم از تمام كشته شدگان جنگ جهاني دوّم، بيشتر است. در همين سال، جامعهي اقتصادي اروپا، براي جلوگيري از پايين آمدن نرخها تصميم گرفت مازاد مواد غذايي خود را به دريا بريزد.
كارشناسان تخمين زدند كه در سال 2000، حدود يك ميليارد نفر از مردم جهان به گرسنگي و سوء تغذيه مبتلا بودهاند كه يكي از علل مهم اين پديده آن است كه مردم كشورهاي فقير 48 درصد از جمعيّت دنيا را تشكيل ميدهند، ولي فقط 12 درصد از درآمد جهان به آنها تعلق دارد؛[5] و تأسفبار اينكه، جهان پيشرفته و متمدن امروز، از مواد غذايي به عنوان ابزاري در جهت سلطهي سياسي و اقتصادي بر كشورهاي در حال توسعه و فقير استفاده مينمايد. يكي از مقامات پينتاگون ميگويد:
توليدات غذايي را ميتوان به جاي سلاح به كار برد. ما بايد به اين سلاح توجّه كنيم و با در نظر گرفتن موقعيّت كشورهاي فقير، در انديشهي راههاي استفاده از آن باشيم.
حتي گاهي مردم اين كشورها، قرباني داروهاي فاسد و كنترل نشدهي وارداتي از كشورهاي پيشرفته ميشوند، به طوري كه در سال 1982 يك ميليون نفر از مردم كشورهاي جهان سوم، بر اثر استعمال داروهاي فاسد كشورهاي اروپايي، جان خود را از دست دادند.[6]
پی نوشتها:
[1]. مرتضي آويني، توسعه و مباني تمدن غرب، ص 38.
[2]. اي اف شوماخر، كوچك زيباست، ترجمهي علي رامين، ص 93 ـ 97.
[3]. . Feed back.
[4]. مرتضي آويني، پيشين، ص 20ـ 23.
[5] . سيد حسن اسعدي، بحران غذا، ص 17 و 18.
[6] . روزنامهي جمهوي اسلامي،1633.
منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خليليان، نشر: مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (1381).
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}