پرسش :

برخي با مطرح كردنِ تفكرِ عدمِ سازشِ علم با دين،جدايي دين از سياست (سكولاريزم) را، راه دست‌يابي به توسعه مي‌دانند؛ علّت پيدايش اين تفكّر چيست و چه ارتباطي با توسعه دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
جامعه‌ي غرب در مسير توسعه، اهتمام به علم و دانش و ايجاد نگرش علمي در افراد جامعه را، امري لازم و ضروري تشخيص داد و در راه صنعتي شدن خود، از دست‌آوردهاي علمي كاملاً بهره گرفت؛ ولي در اين راستا، همواره گروهي از غربي‌ها، آگاهانه يا ناخودآگاه سعي نمودند كه علم و دين را مخالف يكديگر جلوه دهند، به طوري كه اين تفكّر در ميان برخي از روشن‌فكران مسلمان دل‌باخته‌ي تمدن غرب نيز پيدا شده است و بعضي از آنها فكر كرده‌اند كه دين با علم سازگار نيست و پيروي از يكي، مستلزم ترك ديگري است.
شهيد مطهري در اين باره مي‌نويسد:
دو گروه هميشه سعي كرده‌اند كه دين و علم را مخالف يكديگر جلوه دهند؛ يكي، طبقه‌ي متظاهر به دين، ولي جاهل، كه نان دين‌داري مردم را خورده‌اند و از جهالت آنها استفاده كرده‌اند، اين دسته براي نگه‌داشتن مردم در جهل و پرده‌پوشي روي عيب خودشان، مردم را از علم، به عنوان اين كه با دين سازگار نيست، مي‌ترسانيده‌اند؛ گروه دوم، طبقه‌ي تحصيل‌كرده و دانش‌آموخته‌اي هستند كه، پشت به تعهدات انساني و اخلاقي كرده‌اند؛ اين طبقه براي توجيه لاابالي‌گري‌هاي خود، به علم تكيه كرده و آن را مانع نزديك شدن به دين مي‌دانند. طبقه‌ي سومي هم هميشه بوده‎ا‌ند كه از هر دو موهبت، بهره برده و هيچ گونه تنافي و تناقضي احساس نمي‌كرده‌اند.[1]
اكنون جامعه‌ي صنعتي غرب با وجود پيش‌رفت‌هاي چشم‌گير علمي، احساس نياز شديدي به معنويات و مسائل اخلاقي مي‌نمايد و بسياري از گرفتاري‌ها و مشكلات اجتماعي خويش را ناشي از ناديده گرفتن و يا در حاشيه قرار دادن ابعاد روحي و اخلاقي انسان مي‌داند. حال جاي اين بحث و تحقيق وجود دارد كه اين جامعه، از نظر تاريخي، با چه وضعيّت و شرايطي مواجه گرديد، كه در مقطع خاصي دين و دين‌داري را مانع پيش‌رفت و ترقّي قلمداد كرده و به آن بي‌اعتنايي نشان داده است. به اين منظور واژه‌ي سكولاريزم را معني، و ريشه‌ي تاريخي گرايش به اين ايده را به طور خلاصه بيان مي‌كنيم، تا علت جدايي جوامع غربي از مذهب و نيز تفكر عدم سازگاري دين با دانش و پيش‌رفت و زمان شروع پديده‌ي دين‎زدايي از جامعه مشخص گردد.
تعريف سكولاريزم
سكولاريزم به مفهوم جدايي دين از نظام سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه مي‌باشد؛ و جامعه‌ي سكولار بر جامعه‌اي اطلاق مي‌شود كه دين تعيين كننده‌ي ارزش‌ها، روش‌ها و نظام اجتماعي آنان نبوده، بر ارگان‌هاي آن حاكم نباشد؛ و سكولاريزاسيون به مفهوم سكولار كردن جامعه، صرفاً به هر روندي گفته مي‌شود كه دين‌زدايي جامعه را در پيش گيرد؛ و اين ديد به حدّي در اروپا گسترده و رايج است كه نمي‌توان گروه خاصي را سكولار ‌ناميد؛ زيرا تقريباً همه سكولارند و شايد در طيّ صدسال گذشته، تمام يا اكثر جريانات ضد اسلاميِ صاحب نفوذ، دراين جهت اشتراك داشته باشند.[2]
ريشه‌ي تاريخي سكولاريزم
يكي از ريشه‌هاي پيدايش چنين بينشي نسبت به دين، وضعيّت كليسا در قرون وسطي بود، پدران روحاني كليسا، در اين دوران، فرصت خوبي براي ترويج خرافات و محتويات آيين تحريف شده‌ي مسيحيّت و خريد و فروش بهشت و جهنّم و بخشش گناه پيدا كرده و در كمال قدرت و بي‌پروايي، سرگرم كار خود بودند؛ در حالي كه اگر كليسا در حدّ توان خود درست عمل مي‌كرد و يك نظريه و تعريف صحيح از دين ارائه مي‌داد و توجه به امور دنيا را به طور مطلق، نامقّدس نمي‌شمرد، شايد نامي از سكولاريزم پديدار نمي‌گشت و دين با چنين واكنشي روبه‌رو نمي‌شد.
براساس قانون تكامل و حس كنجكاوي نهفته در بشر، اسرار عالم يكي پس از ديگري كشف گرديد و مردان متفكري در گوشه و كنار، برخلاف تعليمات كليسا، به اظهارنظرهاي علمي پرداختند؛ ولي در مقابل، كليسا بر تعليمات تحريف شده‌ي مسحيّت اصرار ورزيده، به مقابله با وضع موجود پرداخت و در اين راستا به فكر تشكيل محكمه‌ي تفتيش عقايد افتاد.
محكمه‌ي تفتيش عقايد يا سازمان انگيزيسيون كه از سال 1233 ميلادي، به دست «گريكوار نهم» تشكيل شد و بقاياي آن تا قرن نوزدهم ادامه داشت، خفقان شديدي در افكار عمومي پديد آورده بود؛ و هرگاه احتمال مي‌داد كه كسي برخلاف نظر كليسا، جمله‌اي بر زبان جاري كرده يا عقيده‌اي ابراز داشته است او را به بدترين وجه، مورد شكنجه و آزار قرار مي‌داد و به اين وسيله افكار را شديداً كنترل و از پيش‌رفتِ علم و دانش، جلوگيري مي‌نمود.[3] بنابراين، بسيار طبيعي بود كه پس از پيروزي دانش بر كليسا، اين فكر براي عموم مردم آن سامان پيدا شود كه دين، طرف‌دار جهالت و اوهام است و سازش ميان آن دو به هيچ وجه ممكن نيست.
از اين رو، دين مخالف دانش معرفي گرديد، تا جايي كه، بين دين واقعي (اسلام) با دين تحريف شده‌اي چون مسيحيّت، هيچ تفاوتي قايل نشده، همه را به عنوان مخالف و معارض با دانش، معرفي كردند؛ حتي برخي از روشن‌فكران مسلمان نيز بدون توجّه به ريشه‌ي تاريخي پيدايش سكولاريزم و نيز تفاوت فاحش تعاليم انسان‌ساز و الهي اسلام با آيين تحريف شده‌ي مسيحيّت، سكولاريزم را در ايران اسلامي و درمقابل نظام مقدس جمهوري اسلامي تبليغ نموده، از روي جهالت و ناداني، يا آگاهانه و به قصد تضعيف حكومت اسلامي، نغمه‌ي جدايي دين از سياست سر مي‌دهند؛ در حالي‌كه ما مي‌دانيم ـ برخلاف روش علم‌ستيز كليسا در غرب ـ اولين آياتي كه بر پيامبر اكرم(ص) نازل شد، درباره‌ي خواندن و تعليم و تعلّم بود[4] و قرآن كريم، مقامي بس ارجمند براي اهل ايمان و دانشمندان قايل است.[5]
در سخنان پيشوايان معصوم(ع) علم به عنوان چراغ روشنگر عقل،[6] گم‌شده‌ي فرد با ايمان،[7] بهترين وسيله‌ي هدايت،[8] سرچشمه‌ي تمام خوبي‌ها،[9] بهترين ميراث پدران براي فرزندان،[10] وسيله‌ي اطاعت و بندگي خداوند متعال و معرفت نسبت به او[11] و به عنوان يك فريضه و تكليف الهي براي همگان[12] معرفي شده است، تا جايي كه يك ساعت مذاكره و مباحثه‌ي علمي، برتر از يك شب نماز و عبادت،[13] و مركب قلم عالمان و دانشمندان، برتر از خون شهدا،[14] و عالمي كه اسلام و جامعه‌ي اسلامي از علم او بهره برد، برتر از هفتاد هزار عابد است.[15]
بنابراين، اسلام با اهتمام به كسب علم و دانش و مقام و منزلت دانشمندان، درصدد تقويت نگرش علمي همراه با ايمان، در جامعه‌ي اسلامي بوده و ساعتي تفكّر را بالاتر از شصت سال عبادت مي‌داند[16] و افراد را از دنباله‌روي هرگونه خرافه‌‌اي برحذر مي‌دارد.
پی نوشتها:
[1]. مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص 241.
[2]. غلامعلي حداد عادل، «سكولاريزم و دينداري»، مجله‌ي طب و تزكيه، شماره‌ي 11 و 10، ص 109، 112
[3]. زين‌العابدين قرباني، تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، ص 24.
[4]. سوره‌ي علق (98)، آيات 5 ـ 1.
[5]. سوره‌ي مجادله (58)،‌ آيه‌ي 11.
[6]. محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ح 1334؛ العلم مصباح العقل، امام علي(ع).
[7]. همان، ح 13350: العلم ضالّة المؤمن. امام علي(ع).
[8]. همان، ح ‌13343: العلم افضل هداية. امام علي(ع).
[9]. همان، ح 13376: العلم رأس الخير كلّه و الجهل رأس الشركلّه. رسول اكرم(ص).
[10]. همان، ح 13334: انّ خير ماورّث الاباء لابنائهم الادب لا المال فان المال يذهب و الادب يبقي قال مسعدة يعني بالادب. امام صادق(ع) .
[11]. همان، ح 13383: ... بالعلم يطاع الله و يعبدو بالعلم يعرف الله و يوحد...
[12]. بحارالانوار، ج 1، ص 177: طلب العلم فريضة علي كل مسلمِ و مسلمة.
[13]. محمدي ري‌شهري، همان، ح 1318: تذكر العلم ساعة خير من قيام ليلة. امام باقر(ع).
[14]. همان، ح 13402: اذا كان يوم القيامة رفعت الموازين فتوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فيرجّح مداد العلماء علي دماء الشهداء. امام صادق(ع).
[15]. همان، ح 1318: عالم ينتفع بعلمه افضل من عبادة سبعين الف عابد. امام باقر(ع).
[16]. بحارالانوار، ج 69، ص 293، ح 23.
منبع: اسلام و توسعه، محمد جمال خليليان، نشر: مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ علميه (1381).