پرسش :

منظور از تأويل قرآن در آيه ى 7 سوره ى آل عمران چيست؟ آيا معنا و مصداق آيات است يا چيز ديگرى؟


شرح پرسش :
پاسخ :
جواب حجت الاسلام على اكبر بابايى:
برخى از مفسران معروف، تأويل قرآنى را كه اين آيه خبر داده است، مفاهيم و معانى الفاظ و مصاديق خارجى معانى و مفاهيم ندانسته اند؛ آن را حقيقت متعاليه ى قرآن در لوح محفوظ دانسته اند كه همه ى آيات قرآن به آن مستند است؛ ليكن به نظر مى رسد كه سياق آيه ى كريمه، اين ديدگاه را تأييد نمى كند. اين آيه ى كريمه با لحن نكوهش خبر داده است:
افرادى كه در دل هايشان كژى و انحراف است، آيات متشابه قرآن را براى طلب فتنه و طلب تأويل آن دنبال مى كنند؛ حال آن كه تأويل آن را هيچ كس جز خدا و راسخان در علم نمى داند.
سياق آيه ظهور دارد كه همان تأويلى را كه افراد منحرف در طلب آن بوده اند، هيچ كس جز راسخان در علم نمى دانند و بديهى است كه افراد منحرف در صدد فهم حقيقت متعاليه ى قرآن در لوح محفوظ نبوده اند؛ در طلب معنا و مقصود آيات متشابه بوده اند. روايت معتبرى هم كه در شأن نزول اين آيه ى كريمه رسيده است، همين استظهار را تأييد، بلكه تثبيت مى كند؛ زيرا گوياى آن است كه حُيَىّ و ابوياسر، فرزندان اخطب، و جمعى ديگر از يهود، به زعم باطل خود، طبق حساب حروف ابجد، از حروف مقطعه ى قرآن مدت ملك حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) و اجل امت آن حضرت را پيش بينى مى كردند و مقصود از حروف مقطعه را تعيين مدت ملك و اجل امت آن حضرت قرار مى دادند، كه اين آيه در مذمت آنان نازل شد.[1] از نزول آيه در مذمت آنان و تطبيق آيه با كار آنان، به دست مى آيد كه حروف مقطعه از آيات متشابه است و معنا و مقصود از آن، تأويل آن و از مصاديق تأويلى است كه در اين آيه براى قرآن ذكر شده است. پس تأويل در اين آيه معنا و مقصود آيات است، نه حقيقت متعاليه ى قرآن در لوح محفوظ.
شاهد ديگر، روايت اسماعيل بن جابر است و آن چنين است:
عن الصادِق عليه السلام (حينما سألوه عن تفسير المحكم من كتاب اللّه) فقال امّا المحكم الذى لم ينسخه شيئى فقوله عز و جل (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْك الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ...)و انّما هلك الناس فى المتشابه لانهم لم يقفوا على معناه و لم يعرفوا حقيقته فوضعوا له تأويلا من عند انفسهم بآرائهم و استغنوا بذلك عن مسئلة الاوصياء و نبذوا قول رسول الله(صلى الله عليه وآله)وراء ظهورهم.[2]
منظور از حقيقت در اين روايت، مصداق است؛ به قرينه ى اين كه در رديف معنا قرار گرفته و متعلق معرفت، كه معمولا در شناخت شخصى به كار مى رود، واقع شده، است؛ بنابراين از اين روايت استفاده مى شود كه متشابه تأويلى دارد و آن همان معنا و حقيقت و مصداق مقصود از آن است و براى آگاهى از آن بايد به اوصيا(عليهم السلام) مراجعه نمود و از آنان سؤال كرد؛ ولى مردم، آنان كه اوصيا را نشناخته و يا در برابر آنان استكبار ورزيدند، با آراى خود تأويلى براى آن وضع كردند و خود را از پرسش اوصيا (عليهم السلام) بى نياز دانستند و در نتيجه هلاك شدند. بنا بر اين، هم سياق آيه ى كريمه و هم روايات مربوطه، به اين آيه دلالت دارد كه منظور از تأويل قرآن در اين آيه ى كريمه، معنا و مصداق پنهان آيات كريمه است.
منبع: باطن و تأويل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام على اكبر بابايى و دكتر محمد كاظم شاكر، نشر مركز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علميه (1381).