پرسش :
با توجه به اين كه دين خداوند يكى است، چه نيازى به تجديد نبوت ها و تعدد پيامبران است و چرا پس از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)نبوت تجديد نگرديد؟
شرح پرسش :
پاسخ :
همان گونه كه در پرسش آمده است، دين الهى يك حقيقت بيشتر نيست و نبوت، يك فرايند پيوسته است، و اين، نكته اى است كه به روشنى از فرهنگ قرآن استفاده مى شود. از ديدگاه قرآن، دين خدا و اصول مكتب پيامبران ـ از آدم تا خاتم ـ يكى است[1].
تفاوت شرايع آسمانى، تنها در دو چيز بوده است:
1. در يك سلسله مسائل فرعى و وظايف عملى كه بر حسب مقتضيّات زمان و خصوصيّات محيط و ويژگى هاى مردم عصر هر پيامبرى تغيير كرده است. احكام عملى پيامبران، همانند پوشش هاى متفاوت، با شكل هاى گوناگونى است كه يك حقيقت را در بر گرفته و در راستاى يك هدف در دوره هاى مختلف، بروز كرده است.
2. در سطح آموزش و انتقال پيام الهى به مردم، به اين صورت كه پيامبران بعدى، به موازات تكامل بشر، تعليم هاى خويش را كه همه در يك زمينه بوده، در سطح بالاترى القا كرده اند.
به فرمايش استاد شهيد مرتضى مطهرى: تعليمات و معارف اسلام در مورد مبدأ و معاد و جهان، از نظر سطح مسائل، از زمين تا آسمان با معارف و تعليم هاى پيامبران پيشين تفاوت دارد؛ و به بيان ديگر، بشر در برابر تعليم هاى پيامبران، مانند دانش آموزى است كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برده اند[2]. قرآن تصريح مى كند كه پيامبران يك مجموعه ى مرتبط را تشكيل داده و هدف واحدى را دنبال مى كنند. خداوند مى فرمايد: از همه پيامبران بر اين مطلب كه مبشّر و مؤيّد يكديگر باشند، پيمان اكيد و شديد گرفته شده است[3].
اكنون كه روشن شد پيامبران حامل يك پيام و وابسته ى به يك دين هستند و اين دين، به تدريج و بر حسب استعداد جامعه ى انسانى عرضه شده است، مى توان دلايل تعدد پيامبران و تجديد نبوت ها را (البته همه پيامبران، صاحب قانون و شريعت نبوده اند و اغلب براى اجرا و تبليغ شريعت پيامبر پيشين مبعوث شده اند[4]) در موارد ذيل بيان كرد:
1. شرايط و اوضاع و احوال زندگى انسان ها در زمان ها و مكان هاى گوناگون، يكسان نيست و اين اختلاف و تغيير شرايط و به ويژه پيچيده شدن تدريجى روابط اجتماعى، مى تواند در كيفيت و كمّيت احكام و قوانين و مقررات اجتماعى، مؤثر باشد و در پاره اى از موارد، تشريع قوانين جديدى را مى طلبد و اگر اين قوانين، تنها به وسيله يك پيامبر كه هزاران سال پيش مبعوث شده، بيان مى شد، كارى لغو و بيهوده مى بود، همان گونه كه امروزه اگر به خاطر اين كه انسان در ساليان آينده ممكن است به كراتى، به فرض مانند مريخ، راه يابد كه ساكنانى داشته باشد، قوانينى وضع شود كه بر اساس آن قوانين، چگونگى روابط انسان هاى روى زمين با انسان هاى كرات ديگر تعيين شود، جعل اين قوانين لغو و بى فايده خواهد بود؛ به همين جهت صحيح نبود كه ـ براى مثال ـ به حضرت آدم(عليه السلام) احكامى وحى شود كه پس از هزاران سال، بدان نياز است.
افزون بر آن، مردم انگيزه اى براى حفظ احكامى كه به آن ها نيازى نداشته باشند، ندارند و خواه ناخواه، اين قوانين از بين مى رود.
2. در بسيارى از زمان هاى گذشته، امكانات تبليغ و نشر دعوت پيامبران(عليهم السلام) به گونه اى نبود كه يك پيامبر بتواند پيام هاى خود را به همه ى جهانيان ابلاغ كند.
3. تعاليم يك پيامبر در ميان همان مردمى كه آن ها را دريافت مى كردند، به مرور زمان و تحت تأثير عواملى گوناگون، دستخوش تحريف و تبديل (و تفسيرهاى نادرست) قرار مى گرفت و يا به كلى از بين مى رفت؛ از اين رو لازم بود كه پيام الهى به وسيله ى پيامبران بعدى، تجديد شده، تحريف ها و انحراف ها زدوده شود و مردم در مسير صحيح انبياى پيشين قرار گيرند.
بايد توجه داشت كه دلايل ذكر شده براى تجديد نبوّت ها، پس از بعثت پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) منتفى شده و بر اساس دليل هايى كه در كتاب هاى مربوط به اثبات خاتميّت پيامبر اسلام مطرح گرديده است، روشن مى شود كه اولا: در زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)انسان ها به رشد و بلوغ فكرى لازم براى دريافت برنامه اى كلى و فراگير رسيده بودند و ديگر نيازى به بيان احكام، به صورت مرحله اى و در دوره هاى متعدد، وجود نداشت؛
ثانياً: امكانات نشر و تبليغ دين و دعوت پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)، در زمان آن حضرت، به مقدار معقولى وجود داشت؛
ثالثاً: زمان نزول قرآن با دوره اى مقارن بود كه بشريّت مى توانست مواريث علمى و دينى خود را حفظ كند. عموم مسلمانان پس از نزول هر آيه، آن را در دل ها و نوشته ها حفظ مى كردند، به گونه اى كه امكان هر گونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه از بين مى رفت[5]؛ بنابراين، نياز به تجديد نبوت از اين جهت نيز منتفى گرديد، و عرضه ى مكتب به صورت كامل و جامع و مصون از تحريف، بر عهده ى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)گذاشته شد و قرآن، آخرين منشور آسمانى و دستور زندگانى براى انسان ها نازل گشت: (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ)؛ سخن -و پيام -راستين و موزون پروردگارت كامل گشت؛ كسى را توانايى تغيير دادن آن ها نيست.»
شايان ذكر است كه پس از خاتميت نبوّت، علماى امت كارشناسانى هستند كه با استفاده از قرآن و سنّت معصومين(عليهم السلام) (پيامبر و جانشينان ايشان) احكام الهى را براى مردم بيان كرده و به توضيح و تفسير آن ها مى پردازند. علماى شايسته ى امت اسلامى، بسيارى از وظايف پيامبران تبليغى و برخى از وظايف پيامبران تشريعى را ـ بدون آن كه خود تشريع كننده باشند ـ با عمل «اجتهاد» و با وظيفه ى خاص رهبرى و ولايت بر امت، انجام مى دهند؛[6] از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقى است و هر چه بشريّت به سوى تمدن پيش مى رود اين نياز نيز فزونى مى يابد، نياز به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسمانى جديد و پيامبر جديد، براى هميشه منتفى گرديد.
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. خاتميت، استاد جعفر سبحانى؛
2. خاتميت، استاد مرتضى مطهرى؛
3. آموزش عقايد، استاد محمد تقى مصباح يزدى.
پی نوشتها:
[1]. قرآن كريم، تنها دين را يكى مى داند و نام آن را «اسلام» گذاشته است: «ان الدين عندالله الاسلام؛ دين در نزد خدا اسلام است» (آل عمران، 19) به اين معنا كه دين الهى داراى ماهيتى است كه بهترين معرِّف آن لفظ «اسلام» است.
[2]. مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى(3) وحى و نبوت، ص44 ـ 45.
[3]. « وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتاب وَ حِكْمَة ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ ؛ ياد كن هنگامى را كه خداوند از همه ى پيامبران پيمان گرفت، آن گاه كه به شما كتاب و حكمت دادم و سپس فرستاده اى آمد كه آنچه را با شما است، تصديق مى كند، به او ايمان آوريد و او را يارى نماييد. خداوند گفت: آيا اقرار و اعتراف كرديد و اين بار را به دوش گرفتيد؟ همه گفتند: اقرار كرديم؛ خداوند گفت: پس همه گواه باشيد من نيز از گواهانم». (آل عمران،81).
[4]. انعام، 115.
[5]. افزون بر اين، از سوى خداى متعال حفظ و نگهدارى كتاب آسمانى اسلام از تغيير و تحريف، ضمانت شده است و اين امتيازى است كه درباره ى ساير كتاب هاى آسمانى وجود ندارد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ما خود اين كتاب را فرو فرستاديم و البته نگهبان او هستيم.» (حجر، 9).
[6]. آنان با استفاده از اصول و قواعد موجود در قرآن و سنت، پاسخ گوى پرسش هاى جديد و برخاسته از دگرگونى ها و تحولات، در زمينه هاى گوناگون از جمله روابط پيچيده ى جوامع، مى باشند.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).
همان گونه كه در پرسش آمده است، دين الهى يك حقيقت بيشتر نيست و نبوت، يك فرايند پيوسته است، و اين، نكته اى است كه به روشنى از فرهنگ قرآن استفاده مى شود. از ديدگاه قرآن، دين خدا و اصول مكتب پيامبران ـ از آدم تا خاتم ـ يكى است[1].
تفاوت شرايع آسمانى، تنها در دو چيز بوده است:
1. در يك سلسله مسائل فرعى و وظايف عملى كه بر حسب مقتضيّات زمان و خصوصيّات محيط و ويژگى هاى مردم عصر هر پيامبرى تغيير كرده است. احكام عملى پيامبران، همانند پوشش هاى متفاوت، با شكل هاى گوناگونى است كه يك حقيقت را در بر گرفته و در راستاى يك هدف در دوره هاى مختلف، بروز كرده است.
2. در سطح آموزش و انتقال پيام الهى به مردم، به اين صورت كه پيامبران بعدى، به موازات تكامل بشر، تعليم هاى خويش را كه همه در يك زمينه بوده، در سطح بالاترى القا كرده اند.
به فرمايش استاد شهيد مرتضى مطهرى: تعليمات و معارف اسلام در مورد مبدأ و معاد و جهان، از نظر سطح مسائل، از زمين تا آسمان با معارف و تعليم هاى پيامبران پيشين تفاوت دارد؛ و به بيان ديگر، بشر در برابر تعليم هاى پيامبران، مانند دانش آموزى است كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برده اند[2]. قرآن تصريح مى كند كه پيامبران يك مجموعه ى مرتبط را تشكيل داده و هدف واحدى را دنبال مى كنند. خداوند مى فرمايد: از همه پيامبران بر اين مطلب كه مبشّر و مؤيّد يكديگر باشند، پيمان اكيد و شديد گرفته شده است[3].
اكنون كه روشن شد پيامبران حامل يك پيام و وابسته ى به يك دين هستند و اين دين، به تدريج و بر حسب استعداد جامعه ى انسانى عرضه شده است، مى توان دلايل تعدد پيامبران و تجديد نبوت ها را (البته همه پيامبران، صاحب قانون و شريعت نبوده اند و اغلب براى اجرا و تبليغ شريعت پيامبر پيشين مبعوث شده اند[4]) در موارد ذيل بيان كرد:
1. شرايط و اوضاع و احوال زندگى انسان ها در زمان ها و مكان هاى گوناگون، يكسان نيست و اين اختلاف و تغيير شرايط و به ويژه پيچيده شدن تدريجى روابط اجتماعى، مى تواند در كيفيت و كمّيت احكام و قوانين و مقررات اجتماعى، مؤثر باشد و در پاره اى از موارد، تشريع قوانين جديدى را مى طلبد و اگر اين قوانين، تنها به وسيله يك پيامبر كه هزاران سال پيش مبعوث شده، بيان مى شد، كارى لغو و بيهوده مى بود، همان گونه كه امروزه اگر به خاطر اين كه انسان در ساليان آينده ممكن است به كراتى، به فرض مانند مريخ، راه يابد كه ساكنانى داشته باشد، قوانينى وضع شود كه بر اساس آن قوانين، چگونگى روابط انسان هاى روى زمين با انسان هاى كرات ديگر تعيين شود، جعل اين قوانين لغو و بى فايده خواهد بود؛ به همين جهت صحيح نبود كه ـ براى مثال ـ به حضرت آدم(عليه السلام) احكامى وحى شود كه پس از هزاران سال، بدان نياز است.
افزون بر آن، مردم انگيزه اى براى حفظ احكامى كه به آن ها نيازى نداشته باشند، ندارند و خواه ناخواه، اين قوانين از بين مى رود.
2. در بسيارى از زمان هاى گذشته، امكانات تبليغ و نشر دعوت پيامبران(عليهم السلام) به گونه اى نبود كه يك پيامبر بتواند پيام هاى خود را به همه ى جهانيان ابلاغ كند.
3. تعاليم يك پيامبر در ميان همان مردمى كه آن ها را دريافت مى كردند، به مرور زمان و تحت تأثير عواملى گوناگون، دستخوش تحريف و تبديل (و تفسيرهاى نادرست) قرار مى گرفت و يا به كلى از بين مى رفت؛ از اين رو لازم بود كه پيام الهى به وسيله ى پيامبران بعدى، تجديد شده، تحريف ها و انحراف ها زدوده شود و مردم در مسير صحيح انبياى پيشين قرار گيرند.
بايد توجه داشت كه دلايل ذكر شده براى تجديد نبوّت ها، پس از بعثت پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) منتفى شده و بر اساس دليل هايى كه در كتاب هاى مربوط به اثبات خاتميّت پيامبر اسلام مطرح گرديده است، روشن مى شود كه اولا: در زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)انسان ها به رشد و بلوغ فكرى لازم براى دريافت برنامه اى كلى و فراگير رسيده بودند و ديگر نيازى به بيان احكام، به صورت مرحله اى و در دوره هاى متعدد، وجود نداشت؛
ثانياً: امكانات نشر و تبليغ دين و دعوت پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)، در زمان آن حضرت، به مقدار معقولى وجود داشت؛
ثالثاً: زمان نزول قرآن با دوره اى مقارن بود كه بشريّت مى توانست مواريث علمى و دينى خود را حفظ كند. عموم مسلمانان پس از نزول هر آيه، آن را در دل ها و نوشته ها حفظ مى كردند، به گونه اى كه امكان هر گونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه از بين مى رفت[5]؛ بنابراين، نياز به تجديد نبوت از اين جهت نيز منتفى گرديد، و عرضه ى مكتب به صورت كامل و جامع و مصون از تحريف، بر عهده ى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)گذاشته شد و قرآن، آخرين منشور آسمانى و دستور زندگانى براى انسان ها نازل گشت: (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ)؛ سخن -و پيام -راستين و موزون پروردگارت كامل گشت؛ كسى را توانايى تغيير دادن آن ها نيست.»
شايان ذكر است كه پس از خاتميت نبوّت، علماى امت كارشناسانى هستند كه با استفاده از قرآن و سنّت معصومين(عليهم السلام) (پيامبر و جانشينان ايشان) احكام الهى را براى مردم بيان كرده و به توضيح و تفسير آن ها مى پردازند. علماى شايسته ى امت اسلامى، بسيارى از وظايف پيامبران تبليغى و برخى از وظايف پيامبران تشريعى را ـ بدون آن كه خود تشريع كننده باشند ـ با عمل «اجتهاد» و با وظيفه ى خاص رهبرى و ولايت بر امت، انجام مى دهند؛[6] از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقى است و هر چه بشريّت به سوى تمدن پيش مى رود اين نياز نيز فزونى مى يابد، نياز به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسمانى جديد و پيامبر جديد، براى هميشه منتفى گرديد.
منابعى براى آگاهى بيشتر:
1. خاتميت، استاد جعفر سبحانى؛
2. خاتميت، استاد مرتضى مطهرى؛
3. آموزش عقايد، استاد محمد تقى مصباح يزدى.
پی نوشتها:
[1]. قرآن كريم، تنها دين را يكى مى داند و نام آن را «اسلام» گذاشته است: «ان الدين عندالله الاسلام؛ دين در نزد خدا اسلام است» (آل عمران، 19) به اين معنا كه دين الهى داراى ماهيتى است كه بهترين معرِّف آن لفظ «اسلام» است.
[2]. مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى(3) وحى و نبوت، ص44 ـ 45.
[3]. « وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتاب وَ حِكْمَة ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ ؛ ياد كن هنگامى را كه خداوند از همه ى پيامبران پيمان گرفت، آن گاه كه به شما كتاب و حكمت دادم و سپس فرستاده اى آمد كه آنچه را با شما است، تصديق مى كند، به او ايمان آوريد و او را يارى نماييد. خداوند گفت: آيا اقرار و اعتراف كرديد و اين بار را به دوش گرفتيد؟ همه گفتند: اقرار كرديم؛ خداوند گفت: پس همه گواه باشيد من نيز از گواهانم». (آل عمران،81).
[4]. انعام، 115.
[5]. افزون بر اين، از سوى خداى متعال حفظ و نگهدارى كتاب آسمانى اسلام از تغيير و تحريف، ضمانت شده است و اين امتيازى است كه درباره ى ساير كتاب هاى آسمانى وجود ندارد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ما خود اين كتاب را فرو فرستاديم و البته نگهبان او هستيم.» (حجر، 9).
[6]. آنان با استفاده از اصول و قواعد موجود در قرآن و سنت، پاسخ گوى پرسش هاى جديد و برخاسته از دگرگونى ها و تحولات، در زمينه هاى گوناگون از جمله روابط پيچيده ى جوامع، مى باشند.
منبع: پرسش ها و پاسخ هايى پيرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1383).
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}