پرسش :

چگونه حج تجسّم و تجلي توحيد است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
هر عبادتي، خلوص در آن اعتبار شده و مدنظر قرار مي‎گيرد: «ألا لِلّه الدّينُ الخالص» زمر/3 اما تجلّي اين خلوص در برخي از عبادات نمايانتر و طرد شرك در آن قويتر و آشكارتر است. از جملة اين عبادات حج است كه توحيد در آن تجسم يافته و از آغاز تا انجامش نمونه‎اي از توحيد و طرد شرك است، و از همين رو ترك حج، كفر قلمداد شده است: «ولِلّه عَلي النّاسِ حِجُّ البيت مَن استطاع إليه سبيلاً و مَن كَفَرَ فإنَّ الله غَنيٌّ عَنِ العالمين» آل عمران/97. پس حج ايمان و توحيد، و ترك آن كفر عملي است.
معناي تجلّي توحيد در حج اين است كه توحيد چون در درجات خود تنزل كند و در چشم اندازها و مظاهر خويش جلوه‎گر شود، به حج مبدل مي‎گردد و اگر حج به سوي خداي سبحان صعود كرده، در معارج راه ترقي طي كند، به خداوند عرش مي‎رسد، يا به توحيد مبدل مي‎شود؛ يعني تبديل به عقيده‎اي مي‎شود كه چيزي آن را آلوده نمي‎كند و يقيني مي‎شود كه شك و گمان بر آن دست نمي‎سايد، چنانكه امام صادق(ع) فرمود: به عرش مي‎پيوست چنان كه ميان او و خدا حجابي نمي‎بود: «... حتي يلصق بالعرش، ما بينه و بين الله حجاب» (وسائل الشيعه 9/422) .
از امام صادق(ع) در دعاي سفر حج، روايت شده است كه پس از اداي كلمات فرج فرمود: «... بسم الله دخلت، بسم الله خرجت و في سبيل الله... » تا آنكه فرمود: «فإنّما أنا عبدك و بك و لك» (وسائل الشيعه 8/279).
كسي كه به زبان دعا آگاهي و احاطه دارد تفاوت ميان اين سخن آن حضرت كه فرمود: «فإنّما أنا عبدك و بك و لك» را با ديگر ادعيه و اوراد، به خوبي درمي‎يابد. چون هدف مهم در اين نيايش ويژه، ذات خداي سبحان و لقاي اوست، نه اسمي از اسماي حسناي حضرتش.
بر اساس اين روايت، حج سير به سوي خدا و رفتن براي ديدار او و تلاش براي نزديكي به خدايي است كه در عين علو و والايي، نزديك و در عين نزديكي بس والا و بالاست: «في علوه دان و في دنوه عال» (بحار 87/189) و نيل به جوار كسي است كه از رگ گردن به آدمي نزديكتر است: «أقربُ اِلَيه مِن حَبل الوَريد» ق/16 و روشن است كه بنده جز با توحيد دايم و ناب و طرد شرك جلي و خفي به مولايش تقرب نمي‎جويد.
شاهد ديگر، سخن پيغمبر گرامي(ص) است كه در سفر حج پس از حمل جهاز بر راحله‎اش فرمود: اين حجي است كه در آن نه ريايي است و نه سمعه‎اي: «هذه حجة لارياء فيها و لاسُمعة» سپس فرمود: هر كس توشة حج فراهم آورد و در توشه‎اش چيز حرامي باشد، خداوند حج او را نخواهد پذيرفت: «من تجهز و في جهازه عَلَم حرام لم يقبل الله منه الحج» (وسائل الشيعه 8/103).
مطلب مزبور را از كلام ديگر آن حضرت نيز، كه فرمود: حجر الأسود به منزلة دست راست خدا در زمين براي ميثاق است، مي‎توان استفاده كرد: «استلموا الركن فإنه يمين الله في خلقه يصافح بها خلقه مصافحة العبد أو الرجل، يشهد لمن استلمه بالموافاة» (كافي 4/406 و وسائل الشيعه 9/400 ـ 407).
با تدبر در اين بيانها روشن مي‎شود كه حج نمونه‎اي از توحيد جامع است و در اين فرمودة الهي متجلّي است: «تَعالَوا إلي كلمةٍ سواءٍ بيننا و بينكم أن لانعبد إلّا الله و لانشرك به شيئاً ولايتّخذ بَعضُنا بَعضاً أرباباً مِن دوُن الله» آل عمران/64.
حاصل آن كه: حج توحيد ممثل است و توحيد همان فطرتي است كه خداوند انسانها را بر آن سرشته است و دگرگوني براي آن نيست.
eporsesh.com