پرسش :

اگر سرنوشت ما قبلاً تعيين شده، پس بايد يزيد، يزيد باشد؟ آيا انسان مي‌تواند قضا و قدر را تغيير دهد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قدر: يعني اندازه گيري و تعيين حد و حدود چيزي در اصطلاح به اين معنا است كه خدا براي هر چيزي اندازه اي قرار داده و آن را بر اساس اندازه گيري و محاسبه سنجش آفريده است.
قضا، يعني حكم و قطع و حتميت. در آفرينش، پيدايش و ايجاد چيزها، از چندين راه ممكن است انجام گيرد. حال اگر از ميان چندين راه ممكن، علل و اسباب پيدايش يكي از آن ها فراهم شد و تنها همان يكي تحقق يافت، اين مرحله از تحقق را قضا مي نامند.
جبر در اصطلاح فلسفي و كلامي به اين معني است كه بشر در انجام كارهاي خويش اختياري نداشته باشد.
بنابراين سرنوشت و قضا و قدر، به معناي وسيع كلمه شامل همه موجودات جهان اعم از انسان و غير انسان مي شود. پس از بيان معناي قضا و قدر مي گوييم:
ترديدي نيست كه خدا براي هر چيز علت ها واسباب هايي قرار داده كه هستي و مشخصات آن، بستگي به آن ها دارد. اين طور نيست كه هر چه در جهان پديد مي آيد، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقي و بي حساب باشد. اگر مي بينيم باران يا برف مي بارد، يك سلسله عوامل ويژه اي در اين كار دخالت دارد تا ابر پديد آيد و در منطقه اي خاص تشكيل باران و برف دهد. هرگز چنين كاري بي علل و اسباب انجام نمي پذيرد.
همچنين كارهاي بشر از روي تصادف و اتفاق سر نمي زند، بلكه نخست چيزي تصور مي كند، سپس به آن مي انديشد و پس از آن كه فايدة واقعي يا پنداري آن را پذيرفت، براي انجام آن مي كوشد. پس انجام هر كار در جهان علت و سببي دارد و اين نظامي است تخلف ناپذير و خداوند چنين مقرر كرده است.
بديهي است اين عقيده با اصل آزادي و اختيار منافاتي ندارد، زيرا اختيار و آزادي انسان، يكي از اسباب و علل جهان است كه بشر با استفاده از آن كارهايي در حدود توانايي انجام مي دهد و اگر نخواهد انجام نمي دهد.
بنابراين سعادت و شقاوت هر كس كاملاً به خواست خودش بستگي دارد. به عبارت ديگر: خداوند همه چيز را بر اساس قضا و قدر و با اساب و علل خود اداره مي كند. يكي از اين اسباب و علل، اختيار انسان است و خداوند در قضا و قدر تعيين كرده كه انسان با اختيار خود كاري را انجام داده يا آن را ترك كند. پس هم قضا و قدر است و هم اختيار.
اگر يزيد انسان فاسق شد، خودش خواست و راه فساد را پيش گرفت. اگر "حُربن يزيد رياحي" كه اوّل جزء لشكر "عمر بن سعد" بود، توبه كرد و به شهادت رسيد و عاقبت به خير شد، با خواست خودش اين كار را كرد.
پس اين كه مي گوييم سرنوشت هر كس تعيين شده، بدين معنا است كه خدا خواسته هر كس با اختيار خودش كارهايش را انجام دهد. مختار بودن انسان را هر كس با وجدان خودش درك مي كند.
آيا شما بين حركت دست تان و حركت خون در رگ هاي تان فرق نمي بيند؟ حركت دست در اختيار شما است، ولي حركت خون مربوط به اختيار شما نمي باشد. آيا بين طپش قلب و غذا خوردن فرق قابل نيستند؟ مسلّماً فرق قائليد.
براي اطلاع بيشتر به كتاب انسان و سرنوشت شهيد مطهري مراجعه فرماييد.
eporsesh.com