پرسش :

معرفت پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله) راجع به مسئله معاد در چه مرتبه اي است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
همان طور که بينش توحيدي درجاتي دارد و معرفت توحيدي پيامبر عظيم الشأن(ص) در بالاترين درجه توحيد است، معاد شناسي هم درجاتي دارد و معرفت آن حضرت راجع به معاد در برترين درجة آن جاي گرفته است. علت اين امر آن است که چون هر فيضي که از جانب خدا مي رسد با حفظ درجات است، همچنين هر فيضي که به جانب او رجوع مي کند با ترتيب درجات است، نخستين فيض که در قوس نزول از خداي سبحان نشأت گرفته وجود مبارک رسول خدا و ائمه دين(ع) هستند که در آن مقام رفع نور واحدند؛ چنان که فرمود: «اوّل ما خلق الله نوري» (بحارالانوار 1/97.)، باز در قوس صعود اوّلين فيضي که به لقاء الله بار مي يابد وجود مستفيض حضرت ختمي مرتبت(ص) است. از اين رو فرمود: «أنا أوّل وافد علي العزيز الجبّار» (اصول کافي 2/600، ح 4.) البته منظور، تقدّم رتبي است، نه تقدّم زماني و تاريخي.
مي توان گفت کلام مزبور ريشه و پايه قاعدة «الواحد لا يصدر عنه إلاّ واحد والواحد لا يرجع إليه إلاّ واحد» است. غايه الامر اين وحدت، در قاعده، از نوع وحدت عددي، صنفي، نوعي و جنسي و مانند آن نيست، بلکه وحدت اطلاقي تبعي يا عرضي است که مظهر وحدت اطلاقي اصيل و ذاتي خدا به شمار مي رود (ر.ک اسفار 2/332) بنابراين، فيض منبسط ربوبي که متصف به امکان فقري است از نور واحد انسان کامل آغاز و به همان نور واحد پايان مي پذيرد. از اين رو انسان کامل مظهر کامل توحيد و معاد است؛ در حالي که ديگران چنين نيستند؛ گروهي بر اساس ترس از دوزخ و مواقف هولناک به ياد قيامت هستند، دسته اي بر پايه رغبت به نعمت‎هاي بهشت به ياد قيامت بوده، تعدادي هم براي لقاء الله. اما انسان کامل چون پيشوايان دين(ص) همة مراحل را داراست. از اين رو با حفظ مراتب و در طول يکديگر به ياد همة آنهاست؛ يعني هم ترس از جهنم، هم شوق بهشت و هم لقاء الله و رضوان الله: «وفي الاخرة عذاب شَديد ومَغفرة مِن الله ورِضوان» حديد/20؛ [يعني در آخرت عذاب سخت جهنم، آمرزش، رضوان و خشنودي خدا موجود است.] انسان‎هاي کامل مي گويند: «وهبني صبرتُ علي حرّ نارک فکيف أصبر عن النّظر إلي کرامتک» (مفاتيح الجنان، دعاي کميل)؛ [گيرم که بتوانم در برابر عذاب آتش جهنم شکيبا باشم، ولي با عذاب فراق چه سازم؟] «إنّا نخاف من ربّنا يوماً عبوساً قَمطريراً» انسان/10؛ [ما از قهر پروردگار خود به روزي که از رنج و سختي آن، رخسار خلق درهم و غمگين است مي ترسيم.
شناختي که بر اساس ترس از قيامت يا بر پايه رغبت به بهشت باشد، شناختي متوسّط و نفساني است. از اين رو درخواست‎هاي زاهدانه يا راغبانه در پي دارد. امّا کساني که خدا را به عظمت شناخته اند شناخت آنان از مبدأ و معاد، عقلي است و ترس از هجران و فراق و شوق به وصال مقوّم حقيقت آنان گشته و خوف آنان عقلي است؛ آن سان که فرشتگان از خوف خدا تسبيح گوي اويند: «ويُسَبّح الرّعدُ بحمده والملئکة من خيفته» رعد/13؛ [رعد و همة فرشتگان از بيم قهر خدا به تسبيح و ستايش او مشغولند.] همچنين آية «وَلِمن خاف مَقام ربّه جَنّتان» الرحمن/46 و آية «وأمّا من خاف مقام ربّه ونهي النّفسَ عن الهوي فإنّ الجنّة هي المأوي» نازعات/40ـ41 ناظر به خوف عقلاني است. بنابراين، رسول گرامي اسلام(ص) به عنوان انسان کامل، معلّم فرشتگان و اسوة جهان هستي، همة مراتب ترس از خدا اعم از وهمي، خيالي و عقلي را داراست، بلکه بيشتر از ديگران نيز داراست.
گروهي از اهل سنت نقل کرده اند: بيم دهنده ترين آيه از قرآن مجيد آيه اي است که به حساب و کتاب عمل انسان در روز قيامت مربوط است: «فَمَن يَعمَل مِثقال ذَرَّة خَيراً يَرهُ ومَن يَعمَل مِثقال ذَرَّة شَرّاً يَرهُ» زلزله/7ـ8.
گفتني است، صرف داشتن وصف خوف از دوزخ يا شوق بهشت نقص نيست، بلکه توقف در اين مرحله و جمود بر آن، نقص است، نه سير از نقص به کمال و از فقر به جانب غنا تا رسيدن به مرحله لقاء الله سير صعودي ادامه يابد و در اين راه از هر وسيله استمداد شود مانند آنچه هنگام تغذّي گفته مي شود: «قوّ علي خدمتک جوارحي واشْدُدْ علي العزيمة جوانحي» (مفاتيح الجنان، دعاي کميل)؛ زيرا بر اساس حرکت جوهري، غذا به صورت کمال علمي و عملي ظهور مي کند؛ انديشه ورزي و فرهيختگي به خوف از هجران خدا و اميد به لقاي او مي انجامد. از اين رو حضرت رسول(ص) چون در اوج معرفت پروردگار است، بيش از ديگران از معاد هراسناک و به ياد قيامت است؛ زيرا صحنه معاد واقعاً سنگين است و درجه سنگيني آن از تصوّر بشر عادي خارج است: «إنّ هؤلاء يحبّون العاجلة و يَذرون وَراءهم يوماً ثقيلاً» انسان/27؛ [اين مردم غافل همه دنياي نقد عاجل را دوست مي دارند و روز سخت سنگين قيامت را به کلّي از ياد مي برند.] صعوبت تحمل قيامت تنها براي انسان نيست، بلکه آسمان و زمين قدرت آن را ندارد که حقيقت قيامت را تحملّ کند: «ثقلت في السّموات والأرض» اعراف/187 تحمّل اين بار گران تنها در عهدة انسان کامل است.
شيخ بزرگوار، مفيد(ره) نقل کرده است: وقتي پيامبر(ص) از قيامت خبر مي داد، مانند کسي که از تهاجم ناگهاني سپاه نيرومند، مسلح و بد انديش دشمن گزارش دهد، با حالتي جدّي و احساس خطر خبر مي داد: «کانّه منذر جيش جرّار» (امالي مفيد/233) و گونه‎هاي مبارکش سرخ مي گشت: «تحمارّ وجنتاه». در حقيقت آن حضرت آتش دوزخ را از نزديک مشاهده مي کرد. بديهي است کسي که آتش دوزخ را بالعيان مشاهده کند جداً از آن پرهيز دارد. وجود عيني آتش بسي مؤثّرتر از وجود علمي آن است: «ليست الرّويّة کالمعاينة مع الابصار» (نهج البلاغه، حکمت 281) کسي که آتش قيامت را نبيند سخن او از معاد به منزله اعلام خطر نيست. بر خلاف درد آشناي معاد، که هم علمش نسبت به اصل معاد شهودي است و هم خود آتش را مي بيند و گزارش او دردمندانه و شاهدانه است. از اين رو رسول گرامي(ص) از خداوند مسألت مي داشت: خداوندا ترسي در دل ما قرار ده تا مانع از معصيت و نافرماني تو شود؛ «اللّهم اقسم لنا من خشيتک ما يحول بيننا و بين معصيتک» (مفاتيح الجنان، دعاي نيمه شعبان.) نمي توان گفت: همة اين مناجات‎ها، تضرع‎ها و به ياد قيامت بودن‎ها جنبة آموزش به ديگران دارد و از باب «إيّاک أعني واسمعي يا جارة» (بحار 17/47) است، بلکه آنان اين لابه‎ها را درجات نردبان ترقي مي شمرند که توقّف در منطق آنان زيان آور است و کسي که دو روز او مساوي باشد مغبون است. بنابراين، خشيت از خدا کمال و ترس از غير خدا نقص است؛ چنان که منافقان نادان از مؤمنان بيشتر از خدا ترس داشتند: «لانتم أشدّ رَهبة في صدورهم من الله ذلک بأنّهم قوم لا يفقهون» حشر/13؛ [اين مردم منافق در دلشان از شما بيشتر ترس دارند تا از خدا؛ زيرا اينان مردمي هستند که هيچ شعوري ندارند.]
شناخت و معرفت پيامبر(ص) به قبر و قيامت به قدري شهودي و عياني بود که مي فرمود: اگر خوف آن نبود که مرده هايتان را دفن نکنيد (از ترس عذاب قبر) از خدا مي خواستم تا صداي عذاب قبر را که مي شنوم به گوش شما نيز برساند: «فلولا آن تدافنوا لدعوت الله أن يُسمعکم من عذاب القبر الّذي أسمع منه» (علم اليقين 2/1076) اگر شما مانند پيامبر عذاب مرده‎ها را در قبر مشاهده مي کرديد، هرگز آنها را دفن نمي کرديد. اگر کسي شعله گور را ببيند قطعاً از آن مي ترسد و مرده را به گودال جهنّم نمي فرستد؛ آن گونه که اگر کسي بهشت را ببيند به اشتياق آن جان در اندامش قرار نمي گيرد و پيامبر(ص) شخصيتي است که هر دو جريان را در معراج مشاهده کرد، بلکه هر لحظه از زندگي پيامبر(ص) يک معراج بود. از اين رو بخشي از تربيت پيامبر بر پايه انذار بود: «… شاهداً و مبشّراً ونذيراً» احزاب/46
eporsesh.com