پرسش :

چرا تشيع در ميان ايرانيان نفوذ بيشتري يافت؟


شرح پرسش :
پاسخ :
حقيقت اين است كه علت تشيع ايرانيان و علت مسلمان شدنشان يك چيز است: ايراني روح خود را با اسلام سازگار ديد و گم‏گشتة خويش را در اسلام يافت. مردم ايران كه طبعاً مردمي باهوش بودند و بعلاوه سابقة فرهنگ و تمدن داشتند، بيش از هر ملت ديگر نسبت به اسلام شيفتگي نشان دادند و به آن خدمت كردند. مردم ايران بيش از هر ملت ديگر به روح و معني اسلام توجه داشتند. به همين دليل، توجه ايرانيان به خاندان رسالت از هر ملت ديگر بيشتر بود و تشيع در ميان ايرانيان نفوذ بيشتري يافت؛ يعني ايرانيان روح اسلام و معني اسلام را در نزد خاندان رسالت يافتند، فقط خاندان رسالت بودند كه پاسخگوي پرسشها و نيازهاي واقعي روح ايرانيان بودند.
آن چيزي كه بيش از هر چيز ديگر روح تشنة ايراني را به سوي اسلام مي‏كشيد، عدل و مساوات اسلامي بود. ايراني قرنها از اين نظر محروميت كشيده بود و انتظار چنين چيزي را داشت. ايرانيان مي‏ديدند دسته‏اي كه بدون هيچ‏گونه تعصبي عدل و مساوات اسلامي را اجرا مي‏كنند و نسبت به آنها بي‏نهايت حساسيت دارند، خاندان رسالت‏اند. خاندان رسالت پناهگاه عدل اسلامي، مخصوصاً از نظر مسلمانان غيرعرب بودند.
اگر اندكي به تعصبات عربي و تبعيضاتي كه از ناحية برخي خلفا ميان عرب و غيرعرب صورت مي‏گرفت و دفاعي كه علي بن ابيطالب (ع) از مساوات اسلامي و عدم تبعيض ميان عرب و غيرعرب مي‏نمود توجه كنيم، كاملاً اين حقيقت روشن مي‏شود.
در بحار، جلد نهم، باب 124، از كافي نقل مي‏كند كه:
«روزي گروهي از «موالي» آمدند به حضور اميرالمؤمني و از اعراب شكايت كردند و گفتند: رسول خدا هيچ‏گونه تبعيضي ميان عرب و غيرعرب در تقسيم بيت‏المال يا در ازدواج قائل نبود، بيت‏المال را بالسويه تقسيم مي‏كرد و سلمان و بلال و صهيب در عهد رسول با زنان عرب ازدواج كردند ولي امروز اعراب ميان ما و خودشان تفاوت قائلند. علي (ع) رفت و با اعراب در اين زمينه صحبت كرد اما مفيد واقع نشد. فرياد كردند: ممكن نيست، ممكن نيست. علي در حالي كه از اين جريان خشمناك شده بود، آمد ميان موالي و گفت: با كمال تأسف اينان حاضر نيستند با شما روش مساوات پيش گيرند و مانند يك مسلمان متساوي الحقوق رفتار كنند. من به شما توصيه مي‏كنم كه بازرگاني پيشه كنيد، خداوند به شما بركت خواهد داد.»
وقتي كه ميان يك زن عرب و يك زن ايراني اختلاف واقع مي‏شود و كار به آنجا مي‏كشد كه به حضور علي(ع) شرفياب مي‏شوند و علي(ع) ميان آندو هيچ‏گونه تفاوتي قائل نمي‏شود و مورد اعتراض زن عرب واقع مي‏شود، علي(ع) دست مي‏برد و دو مشت خاك از زمين برمي‏دارد و به آن خاكها نظر مي‏افكند و آنگاه مي‏گويد: من هرچه تأمل مي‏كنم، ميان اين دو مشت خاك فرقي نمي‏بينم.
علي با اين تمثيل عملي لطيف، به جملة معروف رسول اكرم اشاره مي‏كند كه فرمود: «كُلُّكُمْ لِادَمَ وَ ادَمُ مِنْ تُرابٍ، لا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلي عَجَمِيٍّ اِلاّ بِالتَّقْوي» (بحار،76/350) [يعني همه از آدم و آدم از خاك است، عرب بر عجم فضيلت ندارد، فضيلت به تقواست نه به نژاد و نسبت و قوميت و مليت]. وقتي كه همه نسب به آدم مي‏برند و آدم خاكي نژاد است. چه جاي ادعاي فضيلت تقدم نژادي است؟
www.eporsesh.com