پرسش :

عنوان شيعه از چه زماني پيدا شد از چه زماني و در دوران خلافت چه كسي و بر سر چه موضوعي، ميان شيعه و سني اختلاف افتاده است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
آغاز پيدايش شيعه كه براي اولين بار به شيعه علي(ع) معروف شدند، همان زمان حيات پيامبر اكرم(ص) بايد دانست. نخستين نامي كه در زمان رسول خدا(ص) شكل گرفت شيعه بود و كساني چون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با اين اسم مشهور شدند.(1)
رسول اكرم در روايت‏هاي متواتر كه سني و شيعه نقل كرده‏اند، تصريح فرموده است كه علي(ع) در قول و فعل خود، از خطا و معصيت مصون و نسبت به معارف و شرايع اسلام، داناترين مردم است؛ چنان‏كه رسول خدا(ص) مي‏فرمايد: «حكمت ده قسمت شده نه جز آن بهره علي و يك جز آن در ميان تمام مردم قسمت شده است».(2)
علي(ع) ويژگي‏هاي منحصر به فردي داشت و خدمات گرانبهايي را براي اسلام انجام داد، همانند خوابيدن در بستر پيامبر(ص) در شب هجرت و فتوحاتي كه در جنگ‏هاي احد و خندق و خيبر... به دست وي صورت گرفت و از همه مهم‏تر جريان غديرخم كه رسول اكرم(ص) در آنجا علي(ع) را به ولايت عامه مردم معرفي كرد،(3) و او را مانند خود مولي قرار داد. بديهي است اين چنين امتيازات و فضايلي سبب شد كه عده‏اي از ياران پيامبر(ص) كه دوستداران فضيلت بودند علي(ع) را از عمق قلب دوست بدارند.
گذشته از همه نام «شيعه علي» و «شيعه اهل‏بيت» در سخنان پيامبر اكرم(ص) بسيار ديده مي‏شود.(4) چنان‏كه جابر مي‏گويد: نزد پيامبر اكرم(ص) بوديم كه علي(ع) از دور نمايان شد، پيامبر(ص) فرمود: «سوگند به كسي كه جانم در دست اوست اين شخص و شيعيانش در قيامت رستگار خواهند بود».(5)
ابن عباس مي‏گويد: «وقتي آيه (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّه) نازل شد پيامبر(ص) به علي فرمود: مصداق اين آيه تو و شيعيانت مي‏باشيد كه در روز قيامت خشنود خواهيد بود و خدا هم از شما راضي است».(6)
اين گونه سفارشات و توصيف‏هاي پيامبر سبب شد اقليتي همانند خاندان بني هاشم و هواداران علي(ع) همانند زبير و سلمان و مقداد و ابوذر و عمار... دور علي(ع) گرد آيند و به عنوان شيعه علي معروف شوند، اما بر خلاف نظر اين دسته، گروهي پس از رحلت پيامبر(ص) تمامي ويژگي‏هاي علي(ع) را ناديده گرفتند و منصب خلافت و ولايت او را نپذيرفتند.
در واقع سفارش‏هاي پيامبر(ص) نسبت به علي و شيعيان او و انتقاد آنان نسبت به جريان سقيفه بود كه اقليتي را از اكثريت جدا نمود و پيروان علي(ع) را به همين نام «شيعه علي» به مردم شناسانيد.
گرچه علي(ع) به منظور رعايت مصالح اسلام در آن شرايط حساس دست به قيام خونين نزد، ولي شيعيان او همانند سلمان و عمار و ابوذر و ديگران از جهت عقيده تسليم اكثريت نشدند و امام و مرجعيت علمي را حق مسلم علي(ع) دانستند.
جمال‏الدين زرندي از ابن عباس روايت كرده كه چون آيه هفت از سوره بيّنه نازل شد، پيامبر(ص) به علي فرمود: «آنان تو و شيعيانت هستيد، تو و شيعيانت در قيامت خرسند و خوشحال برانگيخته مي‏شويد و خداي متعال از شما خشنود است و دشمنان شما بد حال و در حالي كه دست‏هايشان بر گردنشان بسته است وارد محشر مي‏شوند».(7)
ابن حجر اين آيات را از آياتي كه درباره خاندان پيامبر(ص) نازل شده شمرده است.(8)
ابن حجر در ذيل آيه مودت در صواعق حديثي به اين عبارت آورده است كه روزي پيامبر اكرم(ص) با قيافه بشاش و خرم پيش اصحاب آمد، عبدالرحمن ابن عوف پرسيد: يا رسول الله شما را مسرور مي‏بينم، فرمود: بشارتي تازه از پيشگاه الهي در مورد پسر عمم علي و دخترم فاطمه رسيده كه خداوند فاطمه را به علي تزويج نموده است، تو به خزانه‏دار بهشت فرمود كه درخت طوبي را به احتزار آورد، بر درخت طوبي به شماره شيعيان و دوستداران اهل‏بيت من برگ‏هايي سبز شد و در سايه آن فرشتگان را آفريد و به دست هر كدام برگي از آن درخت كه به صورت براتي است داد. هنگامي كه قيامت بر پا شود فرشتگان در ميان انبوه مردم ندا مي‏كنند و به هر كدام از دوستان اهل‏بيتم براتي داده مي‏شود كه آزادي وي از آتش در آن نوشته شده و پسر عمو و دخترم آزادي بخش امت من از آتش دوزخ‏اند.(9)
بنابراين لقب يا نام شيعه به روي پيروان اهل‏بيت توسط شخص رسول اكرم(ص) بنيان نهاده شده است و بارها رسول اكرم در حضور اصحاب علي(ع) و شيعيان و پيروان، او را به بهشت و امدادهاي الهي در قيامت نويد مي‏دادند. جهت تحقيق بيشتر مراجعه شود به كتاب گران‏سنگ «اصل الشيعه و اصولها» مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطا؛، احاديث فراواني را از كتب اهل‏سنت نقل كرده كه انتخاب نام «شيعه» براي دوستان علي(ع) توسط شخص پيامبر(ص) بوده است.
در دوران خلافت عثمان «اصلاح شيعه» را هم در مورد پيروان علي(ع) و هم در مورد پيروان عثمان استعمال مي‏كردند، بدين معني كه دوستداران علي(ع) همانند سلمان و مقداد و عمار و اباذر و ابو دافع و ابو فندر، ابي بن كعب و اسود بن عبس و ابو فضاله انصاري به نام شيعيان علي و پيروان حضرت لقب يافته بودند و طرفداران عثمان همانند معاويه و مروان بن حكم... به نام شيعيان عثمان معروف گرديده بودند.
علي(ع) در عهد ابوبكر و عمر به خاطر مصالح امت اسلام اعتراض نكرد، بلكه در مسايل مذهبي و مشكلات قضايي راهگشايي مي‏كرد، قضاوت‏هاي علي(ع) در عهد ابوبكر و عمر هماره كارگشاي خليفه اول و دوم بود،(10) همواره اين عمر بود كه مي‏گفت: «لا اَباني الله لمعظلْ ليس لَها اَبوالحسن»;(11) او همچنين مي‏گفت: «أطال الله بقاؤك يا علي».(12)
اميرالمؤمنين علي(ع) در عهد عثمان نيز از اين سيره خارج نگشت و همواره در كارهاي علمي و مشكلات قضايي راهنما و كارگشاي او بود.(13) جز اينكه عثمان با علي(ع) برخورد عاقلانه‏اي نداشت و چون قضاوت‏هاي علي(ع) را دخالت در كار شخصي خود مي‏پنداشت، حتي المقدور رأي علي را با مشاجره و اعتراض رد مي‏كرد.
چنان‏كه در جريان عو عبيدالله بن عمر، را علي(ع) به عثمان گفت: تو نمي‏تواني او را عفو كني زيرا اين مرد حرمت اسلام و قانون خدا را زير پا نهاده و از جمله در جريان سفر حج در خلافت عثمان، عثمان گفت بايد حج و عمره را از هم تفريق كنند و علي(ع) فرمود: مردم بايد به نيت عمره تمتع عازم مكه شوند.
در مجموع بعد از پيامبر(ص) مسلمين به دو دسته تقسيم شدند: دسته‏اي شيعه و پيروان علي و دسته‏اي به نام اهل‏سنت و جماعت كه اطاعت خلفا را واجب مي‏دانند خلافتي كه از دوران ابوبكر شروع گرديده و با آخري خليفه عثماني در تركيه ختم مي‏گردد مكتب را «اهل سنت و جماعت» مي‏نامند.
شروع اين نامگذاري به طور رسمي از سال 41 هجري آغاز شد، بعد از آنكه امام حسن(ع) از روي ناچاري با معاويه صلح نمود و تمام مردم بر بيعت با معاويه تجمع نمودند. چنان‏كه ابن كثير در تاريخ خود مي‏گويد: «و سمي هذا العام عام الجماعْ لاجتماع الكلمْ فيه علي امير واحد»;(14) يعني نام اهل‏سنت و جماعت در دوران خلافت معاويه و در سال 41 هجري رسماً شيوع يافت چون تمام مردم بر حكومت معاويه تجمع كردند.
پی نوشتها:
1. حاضر العالم الاسلامي، ج 1، ص 188 و شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 5 – 4
2. البدايه و النهايه، ج 7، ص 359
3. الغدير ده‏ها حديث را از منابع شيعه و سني نقل فرموده‏اند.
4. چنان‏چه مرحوم كاشف الغطا چندين حديث را در اين‏باره در كتاب اصل الشيعه و اصول‏ها ذكر كرده‏اند.
5. شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 7
6. غايْ المرام، ص 326؛ الدر المنثور، ج 1، ص 376
7. ترجمه فصول المهمّه، سيدشرف‏الدين، ص 74
8. صواعق المحرقه، ص 96
9. در راه تفاهم، ترجمه الفصول المهمه، ص 80
10. سيره علوي، محمدباقر بهبودي، ص 51 – 50
11. به جلد ششم الغدير مراجعه شود
12. اوليات عمر، تاريخ الخلفأ، ص 137
13. ارشاد مفيد، ص 101 و نص و اجتهاد، ص 309
14. تاريخ ابن كثير، ط مطبعْ اسعادْ بحصر، ج 8، ص 21
www.eporsesh.com