پرسش :
در رابطه با چگونگي عزيمت حضرت زينب (سلام الله علیها) به سوريه و رحلت ايشان در آنجا توضيحاتي ارائه نمایید.
شرح پرسش :
پاسخ :
با توجه به سوال اینگونه بر می آید که برای پرسشگر محترم به دلائلی ثابت شده است که حضرت زینب به سوریه سفرنموده و در آنجا رحلت فرمودند . در مورد سفر و عزیمت ایشان اقوال متفاوت وجود دارد که درپاسخ به سوال باید گفت:
بعضي مينويسند، علت اين كه زينب(سلام الله علیها) به مصر يا شام آمده و در آنجا از دنيا رفته و اينك بارگاهي در شام و مصر به عنوان بارگاه زينب(سلام الله علیها) وجود دارد اين بوده است كه زينب(سلام الله علیها) را به دستور يزيد به مصر يا شام تبعيد كردهاند، چرا كه به عينه ميديدند اگر او در مدينه بماند سرزمين حجاز را بر ضد دستگاه يزيد ميشوراند، زيرا زينب(سلام الله علیها) در مدينه همواره رسواگر حكومت يزيد است و مردم را بر ضد او ميشوراند و هدف شهيدان كربلا را بيان ميكند. از اين رو، يزيد براي فرماندار مدينه نوشت سكونت و ماندن زينب(سلام الله علیها) در مدينه و مكه ممنوع است. اما حتي تبعيد نيز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با اين كه در مصر يا در شام تحت نظر بود پيام شهيدان را به مردم ميرساند و بر ضد طاغوت سخن ميگفت. تا اين كه در سال 62 هجرت در شب يكشنبه، چهاردهم رجب، يعني 18 ماه پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) به لقاءالله پيوست.(1)
مصعب بن عبدالله گويد: حضرت زينب(سلام الله علیها) دختر علي(علیه السلام) در مدينه مردم را براي قيام و خونخواهي حسين(علیه السلام) گرد ميآورد. چون عبدالله بن زبير در مكه قيام كرد، و مردم را براي انتقام خون حسين(علیه السلام) و بركناري يزيد از حكومت تهييج نمود، و خبر به اهل مدينه رسيد، زينب(سلام الله علیها) براي مردم سخنراني نمود و آنها را براي خونخواهي برانگيخت. چون خبر به عمرو بن سعيد (والي مدينه) رسيد، براي يزيد نامهاي نوشت و او را مطلع كرد. يزيد در جواب نامه نوشت كه بين زينب و مردم جدايي بينداز، لذا دستور تبعيد از مدينه و سكونت در هر جا كه بخواهند صادر شد.و آن حضرت قصد سفر نمود و كساني كه از بنيهاشم قصد همراهي حضرت را داشتند به قصد مصر حركت كردند، و هنوز چند روزي از رجب باقي مانده بود.(2)
محدث نوري گويد: علت مسافرت حضرت زينب(سلام الله علیها) از مدينه به شام، اين بود كه قحطي شديدي در حجاز و مدينه پديد آمد. عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زينب(سلام الله علیها) تصميم گرفت به شام سفر كند، و پس از نابودي قحطي، به حجاز بازگردد. او به سوي شام حركت نمود، و زينب(سلام الله علیها)در اين سفر همراه شوهرش بود. آنها به شام آمدند، و در آنجا اقامت نمودند، و پس از مدتي حضرت زينب(سلام الله علیها) بيمار شد و بر اثر آن از دنيا رفت. و پيكر مطهرش در همانجا كه ملك عبدالله بود و هماكنون بارگاه حضرت زينب(سلام الله علیها) در آن قرار دارد، به خاك سپرده شد. (3)
مرحوم سيد حسن صدر در كتاب «نزهه اهل الحرمين» مينويسد: زينب كبري دختر اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه كنيه او امكلثوم بود قبر شريفش در نزديكي همسرش عبداللهبنجعفر خارج دمشق در شام معروف است. ايشان زماني كه قحطي شده بود به همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملك بن مروان به سوي شام آمدند، چه اين كه براي عبدالله قريهها و مزارع خارج شام بود. پس جناب زينب(سلام الله علیها) در آنجا از دنيا رفتند و در بعضي از قريهها دفن شدند. و تحقيق در علت دفن آن مخدره در آنجا همين است، و مطالب ديگري كه ميگويند غلط و بياصل ميباشد. پس آن را غنيمت بشمار كه جماعتي به اشتباه افتادهاند. (4)
همانطور که می بینید در علت سفر قولی به دستور یزید مبنی بر تبعید ایشان دلالت دارد و قول دیگری علت سفر را قحطی ذکر می کند.
البته گفته شده ماخذ قول باينكه ایشان در شام مدفون است از صاحب كامل بهائي است كه حضرت زينب در شام وفات كرد و سبب آنرا بعضي چنين نقل كردهاند كه در مدينه غلا و قحطي روي داد و بحر الجود عبدالله بن جعفر كه عادت به بذل و عطا كرده بود و چيزي ديگر در دست او نمانده بود ناچار آنمخدره را برداشته بطرف شام رفته چه در آنجا علاقه زراعتي داشته .(5)
اين قول به ذهن نزديكتر است الا آنكه دليل تاريخي ندارد و در كتب تاريخ و انساب و سير و تراجم آثار صحيحي ندارد. (6)
و در مورد علت رحلت گفته شده حضرت زينب(سلام الله علیها) پس از ورود به شام گرفتار تب وصل خانوادهاش ميگردد و هر لحظه مريضي او شدت پيدا ميكند، تا اين كه نيمه ظهر به همسر خويش عبدالله ميگويد: بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده. عبدالله ميگويد: او را در حياط جاي دادم كه متوجه شدم چيزي را روي سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفي ميزند. به او نزديك شدم ديدم پيراهني را كه يادگار از كربلاست، يعني پيراهن حسين(علیه السلام) را، كه خونين و پاره پاره است، بر روي سينه نهاده و مدام ميگويد: «حسين، حسين، حسين! ...» لحظاتي بعد او وارد بر حريم اهل بيت النبوه گشت و كارنامه عمرش به خير و سعادت ختم گرديد.(7)
پی نوشتها:
1- علی نجاتی(سیرجانی) / قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) / موسسه فرهنگی انتشاراتی نقش / چاپ اول ،1383 / ص 648
2- همان، ص 650
3- همان، ص 649
4- همان، ص651
5- شیخ ذبیح الله محلاتی / ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه (ج3) / ناشر: دارالکتب الاسلامیه /چاپ : ----- / ص 37
6- همان، ص37
7- قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) ، ص 651
porseman.org
با توجه به سوال اینگونه بر می آید که برای پرسشگر محترم به دلائلی ثابت شده است که حضرت زینب به سوریه سفرنموده و در آنجا رحلت فرمودند . در مورد سفر و عزیمت ایشان اقوال متفاوت وجود دارد که درپاسخ به سوال باید گفت:
بعضي مينويسند، علت اين كه زينب(سلام الله علیها) به مصر يا شام آمده و در آنجا از دنيا رفته و اينك بارگاهي در شام و مصر به عنوان بارگاه زينب(سلام الله علیها) وجود دارد اين بوده است كه زينب(سلام الله علیها) را به دستور يزيد به مصر يا شام تبعيد كردهاند، چرا كه به عينه ميديدند اگر او در مدينه بماند سرزمين حجاز را بر ضد دستگاه يزيد ميشوراند، زيرا زينب(سلام الله علیها) در مدينه همواره رسواگر حكومت يزيد است و مردم را بر ضد او ميشوراند و هدف شهيدان كربلا را بيان ميكند. از اين رو، يزيد براي فرماندار مدينه نوشت سكونت و ماندن زينب(سلام الله علیها) در مدينه و مكه ممنوع است. اما حتي تبعيد نيز آن حضرت را از ادامه راه باز نداشت، و با اين كه در مصر يا در شام تحت نظر بود پيام شهيدان را به مردم ميرساند و بر ضد طاغوت سخن ميگفت. تا اين كه در سال 62 هجرت در شب يكشنبه، چهاردهم رجب، يعني 18 ماه پس از شهادت امام حسين(علیه السلام) به لقاءالله پيوست.(1)
مصعب بن عبدالله گويد: حضرت زينب(سلام الله علیها) دختر علي(علیه السلام) در مدينه مردم را براي قيام و خونخواهي حسين(علیه السلام) گرد ميآورد. چون عبدالله بن زبير در مكه قيام كرد، و مردم را براي انتقام خون حسين(علیه السلام) و بركناري يزيد از حكومت تهييج نمود، و خبر به اهل مدينه رسيد، زينب(سلام الله علیها) براي مردم سخنراني نمود و آنها را براي خونخواهي برانگيخت. چون خبر به عمرو بن سعيد (والي مدينه) رسيد، براي يزيد نامهاي نوشت و او را مطلع كرد. يزيد در جواب نامه نوشت كه بين زينب و مردم جدايي بينداز، لذا دستور تبعيد از مدينه و سكونت در هر جا كه بخواهند صادر شد.و آن حضرت قصد سفر نمود و كساني كه از بنيهاشم قصد همراهي حضرت را داشتند به قصد مصر حركت كردند، و هنوز چند روزي از رجب باقي مانده بود.(2)
محدث نوري گويد: علت مسافرت حضرت زينب(سلام الله علیها) از مدينه به شام، اين بود كه قحطي شديدي در حجاز و مدينه پديد آمد. عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زينب(سلام الله علیها) تصميم گرفت به شام سفر كند، و پس از نابودي قحطي، به حجاز بازگردد. او به سوي شام حركت نمود، و زينب(سلام الله علیها)در اين سفر همراه شوهرش بود. آنها به شام آمدند، و در آنجا اقامت نمودند، و پس از مدتي حضرت زينب(سلام الله علیها) بيمار شد و بر اثر آن از دنيا رفت. و پيكر مطهرش در همانجا كه ملك عبدالله بود و هماكنون بارگاه حضرت زينب(سلام الله علیها) در آن قرار دارد، به خاك سپرده شد. (3)
مرحوم سيد حسن صدر در كتاب «نزهه اهل الحرمين» مينويسد: زينب كبري دختر اميرالمؤمنين(علیه السلام) كه كنيه او امكلثوم بود قبر شريفش در نزديكي همسرش عبداللهبنجعفر خارج دمشق در شام معروف است. ايشان زماني كه قحطي شده بود به همراه همسرش عبدالله در زمان عبدالملك بن مروان به سوي شام آمدند، چه اين كه براي عبدالله قريهها و مزارع خارج شام بود. پس جناب زينب(سلام الله علیها) در آنجا از دنيا رفتند و در بعضي از قريهها دفن شدند. و تحقيق در علت دفن آن مخدره در آنجا همين است، و مطالب ديگري كه ميگويند غلط و بياصل ميباشد. پس آن را غنيمت بشمار كه جماعتي به اشتباه افتادهاند. (4)
همانطور که می بینید در علت سفر قولی به دستور یزید مبنی بر تبعید ایشان دلالت دارد و قول دیگری علت سفر را قحطی ذکر می کند.
البته گفته شده ماخذ قول باينكه ایشان در شام مدفون است از صاحب كامل بهائي است كه حضرت زينب در شام وفات كرد و سبب آنرا بعضي چنين نقل كردهاند كه در مدينه غلا و قحطي روي داد و بحر الجود عبدالله بن جعفر كه عادت به بذل و عطا كرده بود و چيزي ديگر در دست او نمانده بود ناچار آنمخدره را برداشته بطرف شام رفته چه در آنجا علاقه زراعتي داشته .(5)
اين قول به ذهن نزديكتر است الا آنكه دليل تاريخي ندارد و در كتب تاريخ و انساب و سير و تراجم آثار صحيحي ندارد. (6)
و در مورد علت رحلت گفته شده حضرت زينب(سلام الله علیها) پس از ورود به شام گرفتار تب وصل خانوادهاش ميگردد و هر لحظه مريضي او شدت پيدا ميكند، تا اين كه نيمه ظهر به همسر خويش عبدالله ميگويد: بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده. عبدالله ميگويد: او را در حياط جاي دادم كه متوجه شدم چيزي را روي سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفي ميزند. به او نزديك شدم ديدم پيراهني را كه يادگار از كربلاست، يعني پيراهن حسين(علیه السلام) را، كه خونين و پاره پاره است، بر روي سينه نهاده و مدام ميگويد: «حسين، حسين، حسين! ...» لحظاتي بعد او وارد بر حريم اهل بيت النبوه گشت و كارنامه عمرش به خير و سعادت ختم گرديد.(7)
پی نوشتها:
1- علی نجاتی(سیرجانی) / قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) / موسسه فرهنگی انتشاراتی نقش / چاپ اول ،1383 / ص 648
2- همان، ص 650
3- همان، ص 649
4- همان، ص651
5- شیخ ذبیح الله محلاتی / ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه (ج3) / ناشر: دارالکتب الاسلامیه /چاپ : ----- / ص 37
6- همان، ص37
7- قطعه ای از بهشت(جامع ترین تاریخ واقعه کربلا) (ج2) ، ص 651
porseman.org
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}