پرسش :
اثرات ناهماهنگي والدين در شخصيت كودك چيست؟
شرح پرسش :
پاسخ :
پذيرفتن اين مطلب چندان دشوار نيست كه هيچ پدر ومادري با نقشه و برنامه پيشين و از قبل تعيين شده فرزند خود را ناكام و بدبخت نمي كند. همه پدر و مادرها با آرزوي روزي بهتر و سعادتمندتر سر از خواب بر مي دارند و تصميم مي گيرند كه امروز عاقلانه تر و صبورتر با فرزندانشان ارتباط برقرار نمايند. ولي ايراد اساسيدر بي اطلاعي از روشهاي مطلوب در تربيت ماهنگ فرزند نهفته مي باشد.
حال ملاحظه كنيم تاثيرات ناهماهنگي والدين در تربيت فرزندان چگونه تجلي مي يابد؟
1- پدر و مادران ناهماهنگ، احساس گناه و تقصير را در كودكان به وجود مي آورند ومنقضات بعدي به اين احساس دامن مي زند و آن را تقويت مي كند، زيرا آنها (كودكان) تصور مي كنند كه وجود آنها موجب به هم ريختن روابط پدر و مادر شده است. از اينروي با خود مي انديشد اگر ما نبوديم، ايشان هم اختلافي نداشتند.
2- احساس بي اعتمادي به والدين نزد اين گونه فرزندان رشد مي كند به دليل آنكه فرزندان پدر و مادر را قادر به حل مشكلات خودشان نمي بينند، در نتيجه پيامد منطقي كه به وجود مي آيد، تصوير منفي فرزندان از پدر و مادر است و با خود مي انديشند كه پدر و مادر اگر قادر به حل مسايل خود بودند، مي توانستند بر مشكلات ما هم غلبه كنند و حال كه در آن بخش از روابط شكست خورده اند، براي ما هم كاري از پيش نخواهند برد.
3- در خود فرورفتن و به دنياي درون خويش پناه بردن حالت نامطلوب ديگري است كه در اثر مشاهده ناهماهنگي پدر و مادر به وجود مي آيد. كودك سرخورده از محيط خانواده به دنياي درون خويش مي خزد و از ديگران فاصله مي گيرد. چنين حالتي را در اصطلاح «كيست رواني» مي نواميم زيرا كودك پرده ضخيمي به دور خود مي كشد و رابطه ميان خود و جهان خارج را قطع مي نمايد چون شرايط موجود را نامطلوب و موجد ناامني ارزيابي مي كند و اين حالت زمينه انزوا، گوشه گيري و «اوتيسم» (در خود ماندن عاطفي) را فراهم مي نمايد.
4- اثر دراز مدت اينگونه ناهماهنگيها به گونه اي است كه در آينده، يك نوع بي رغبتي و عدم تمايل نسبت به تشكيل خانواده و احراز مقام همسري پدري و مادري به وجود مي آيد و فرد هراسناك از تكرار تجربه نامطبوع و ناموفق پدر و مادر خويش از اقدام به ازدواج به شدت گريزان خواهد بود.
5- تعارض ها و كشمكش هاي دروني در كودك كه بر اثر ناهماهنگي پدر ومادر به وجود مي آيد، به نوعي بحراني در كودك منجر مي شود. كه بر سر تشخيص خير و شر، درست و نادرست احساس درماندگي مينمايد ودر پايان قدرت تشخيص و تمييز ارزشها از ضد ارزشها را از كودك سلب مي كند.
6- برخي اوقات كودكان چنين خانواده هايي به تدريج به يكي از پدر و مادر نزديكتر شده و او را پناهگاه خود قرار مي دهد به ويژه كسي را بر مي گزيندكه تمايلات آني كودك را بيشتر و سريعتر تامين مي كند و پس از انتخاب والد، در سايه حمايت او اعمال نادرست خود را توجيه و مخفي مي كند و در پارهاي از مواقع پدر و مادر را بر عليه يكديگر تحريك مي كند. (1)
پی نوشت:
1- كتاب با فرزند خود چگونه رفتار كنيم نوشته محمدرضا شرفي
www.morsalat.com
پذيرفتن اين مطلب چندان دشوار نيست كه هيچ پدر ومادري با نقشه و برنامه پيشين و از قبل تعيين شده فرزند خود را ناكام و بدبخت نمي كند. همه پدر و مادرها با آرزوي روزي بهتر و سعادتمندتر سر از خواب بر مي دارند و تصميم مي گيرند كه امروز عاقلانه تر و صبورتر با فرزندانشان ارتباط برقرار نمايند. ولي ايراد اساسيدر بي اطلاعي از روشهاي مطلوب در تربيت ماهنگ فرزند نهفته مي باشد.
حال ملاحظه كنيم تاثيرات ناهماهنگي والدين در تربيت فرزندان چگونه تجلي مي يابد؟
1- پدر و مادران ناهماهنگ، احساس گناه و تقصير را در كودكان به وجود مي آورند ومنقضات بعدي به اين احساس دامن مي زند و آن را تقويت مي كند، زيرا آنها (كودكان) تصور مي كنند كه وجود آنها موجب به هم ريختن روابط پدر و مادر شده است. از اينروي با خود مي انديشد اگر ما نبوديم، ايشان هم اختلافي نداشتند.
2- احساس بي اعتمادي به والدين نزد اين گونه فرزندان رشد مي كند به دليل آنكه فرزندان پدر و مادر را قادر به حل مشكلات خودشان نمي بينند، در نتيجه پيامد منطقي كه به وجود مي آيد، تصوير منفي فرزندان از پدر و مادر است و با خود مي انديشند كه پدر و مادر اگر قادر به حل مسايل خود بودند، مي توانستند بر مشكلات ما هم غلبه كنند و حال كه در آن بخش از روابط شكست خورده اند، براي ما هم كاري از پيش نخواهند برد.
3- در خود فرورفتن و به دنياي درون خويش پناه بردن حالت نامطلوب ديگري است كه در اثر مشاهده ناهماهنگي پدر و مادر به وجود مي آيد. كودك سرخورده از محيط خانواده به دنياي درون خويش مي خزد و از ديگران فاصله مي گيرد. چنين حالتي را در اصطلاح «كيست رواني» مي نواميم زيرا كودك پرده ضخيمي به دور خود مي كشد و رابطه ميان خود و جهان خارج را قطع مي نمايد چون شرايط موجود را نامطلوب و موجد ناامني ارزيابي مي كند و اين حالت زمينه انزوا، گوشه گيري و «اوتيسم» (در خود ماندن عاطفي) را فراهم مي نمايد.
4- اثر دراز مدت اينگونه ناهماهنگيها به گونه اي است كه در آينده، يك نوع بي رغبتي و عدم تمايل نسبت به تشكيل خانواده و احراز مقام همسري پدري و مادري به وجود مي آيد و فرد هراسناك از تكرار تجربه نامطبوع و ناموفق پدر و مادر خويش از اقدام به ازدواج به شدت گريزان خواهد بود.
5- تعارض ها و كشمكش هاي دروني در كودك كه بر اثر ناهماهنگي پدر ومادر به وجود مي آيد، به نوعي بحراني در كودك منجر مي شود. كه بر سر تشخيص خير و شر، درست و نادرست احساس درماندگي مينمايد ودر پايان قدرت تشخيص و تمييز ارزشها از ضد ارزشها را از كودك سلب مي كند.
6- برخي اوقات كودكان چنين خانواده هايي به تدريج به يكي از پدر و مادر نزديكتر شده و او را پناهگاه خود قرار مي دهد به ويژه كسي را بر مي گزيندكه تمايلات آني كودك را بيشتر و سريعتر تامين مي كند و پس از انتخاب والد، در سايه حمايت او اعمال نادرست خود را توجيه و مخفي مي كند و در پارهاي از مواقع پدر و مادر را بر عليه يكديگر تحريك مي كند. (1)
پی نوشت:
1- كتاب با فرزند خود چگونه رفتار كنيم نوشته محمدرضا شرفي
www.morsalat.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}