پرسش :

چرا خداوند پيامبر خود را در عرب ها قرار داد و يا شايد انتخاب كرد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
ابتدا يادآور مى شويم كه تنها ايشان از نژاد عرب نبودند، بلكه پيامبران ديگرى نيز پيش از ايشان از همين نژاد بوده اند؛ مانند: هود، صالح، شعيب و اسماعيل(عليهم السلام). همان گونه كه تعدادى از پيامبران سريانى بوده اند؛ مانند: آدم، شيث، ادريس، نوح و ابراهيم(عليهم السلام). و تعدادى نيز عبرانى بوده اند; مانند: اسحاق، يعقوب، موسى، داود و عيسى(عليهم السلام)1.
پيامبران، هر يك در زمان و منطقه ى خاصى به دنيا آمده و در ميان نژاد خاصى زندگى مى كردند و از ميان همان نژاد به پيامبرى برانگيخته مى شدند; پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز در ميان عرب ها به دنيا آمد و در خانواده هاى عرب زندگى كرد; از اين رو طبيعى است كه از ميان نژاد خود (عرب) به پيامبرى بر انگيخته شود.
به بيان ديگر، سرزمين مكه و به ويژه كعبه مورد توجه همه ى پيامبران از آدم(عليه السلام) تا خاتم(صلى الله عليه وآله) بوده است. همه ى آن ها به طواف خانه ى خدا و انجام مناسك حج مأمور بوده اند2. اين سرزمين مقدس پيامبران بسيارى را به خود ديده است; البته در هر زمانى در اين منطقه زبانى خاص رواج داشته; زمانى زبان سريانى و عبرى و زمانى هم زبان عربى. در عصر ظهور پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)، عرب ها در اين منطقه زندگى مى كردند، در چنين شرايطى برانگيخته شدن پيامبر از خاستگاه نبوت، يعنى سرزمين مكه، ملازم با انتخاب وى از نژاد عرب ساكن در اين منطقه است; چرا كه خداوند حكيم هر پيامبرى را به زبان قومش فرستاده است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ)؛3 و ما هيچ پيامبرى را از جز به زبان قومش نفرستاديم تا ]حقايق را[ براى آنان بيان كند.
در نتيجه مى توان يكى از علت هاى انتخاب ايشان از نژاد عرب را اهميت برانگيخته شدن ايشان از سرزمين وحى و نبوت، يعنى مكه، دانست; سرزمينى سوق الجيشى و مناسب براى پيدايش و گسترش اسلام در سراسر جهان.
پاسخى ديگر
زبان عربى كامل ترين زبانى است كه مى تواند فرهنگ ناب اسلام و معارف آسمانى را با شيوه اى معجزه آسا در هر عصر و مكان در اختيار همگان قرار دهد; از اين رو بايد زبان رسمى پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) ـ كه برترين پيامبران است ـ بايد برترين زبان ها، يعنى عربى، باشد و تحقق اين هدف جز با مبعوث شدن ايشان از ميان نژاد عرب معقول نيست; چرا كه خداوند حكيم هر پيامبرى را به زبان قومش برانگيخته است; از اين رو خداوند سبحان دايره ى انتخاب خود را مرحله بر مرحله تنگ تر كرد تا عصاره ى جهان هستى و نقطه ى پرگار فيوضات الهى، يعنى حضرت ختمى مرتبت(صلى الله عليه وآله)، به منصه ى ظهور برسد، آن گونه كه از جميع مخلوقات، آدم را و از فرزندان آدم، عرب را و از عرب قبيله ى قريش و از آنان، بنى هاشم و سرانجام از ميان بنى هاشم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را برگزيد.
يك نكته ى مهم
با دقت و تأمل در آيات و روايات، استفاده مى شود كه "عرب" نژاد خاصى نبوده و به افرادى خاص از منطقه ى معينى اختصاص ندارد. توصيف "قرآن" در آيات متعدد به "عربى بودن" اين كتاب آسمانى، به عربى بودن زبان آن اشاره ندارد; زيرا اين موضوع آشكار و محسوس بوده و نيازى به تذكر و فرو فرستادن چندين آيه ندارد4; بنابراين، مراد از اين وصف، استوارى و آشكار بودن معانى و گويايى و رسا بودن كلمات و آيات قرآن است.
در كتاب هاى لغت نيز به سخنانى كه گويا و روشن باشد، عربى گفته مى شود و در مقابل، به كسى كه مبهم و نامفهوم سخن بگويد، عجم مى گويند، گرچه به زبان عربى سخن بگويد5.
در روايات معصومين(عليهم السلام) نيز دايره ى عرب بودن گسترده تر از نژاد و قبيله ى خاصى است. در برخى از روايات تصريح شده كه هر كه به زبان عربى سخن بگويد، عرب است. امام صادق(عليه السلام) در بيان اهميت عمل صالح در قيامت و ملاك نبودن عربيت براى نجات انسان، از جد بزرگوارش پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روايت مى كند: "اى مردم! به درستى كه عربيت، پدرى كه شما را به وجود آورده باشد، نيست، بلكه آن زبان گويا است، پس هر كس كه به آن سخن بگويد، عرب است."6
و يا در روايات ديگر آمده است: "هر مؤمنى عرب است; چرا كه پيامبر او عرب است7" و نيز آمده است: "هر كس كه مسلمان و در ميان مسلمانان به دنيا بيايد، عرب است8."
با توجه به اين نكته، برترى نژاد عرب كه در احاديث اسلامى آمده: "خلق الله الخلق و اختار العرب"9 و يا "فلم يرجنس اشهر من جنس العرب";10 برترى قوم و قبيله ى خاصى نيست، بلكه برترى كسانى است كه به اين لغت سخن مى گويند (گرچه به مقدار نماز خواندن و تلاوت قرآن)، و دين آنان برترين و كامل ترين اديان و پيامبر آنان اشرف مخلوقات است، و روشن است كه برترى از آن پيروان فرهنگ هاى راستين و رهبران بزرگ الهى است، نه كسانى كه پيرو فرهنگ ها و آيين هاى فاسد و يا ناقص و ابتدايى هستند.
بنابراين، امتياز و برترى از آن، نورانيت و شفافيت است، حال چه در ذات انسان و چه در مقام فعل و بيان حقايق و معارف الهى. "عربيت" نيز عنوان و نمايه ى فرهنگ برتر و استوارى معانى و فصيح بودن سخن هر انسانى است. هر كس كه به زبان عربى سخن بگويد (حداقل نماز بخواند و قرآن تلاوت كند) و پيامبر او حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله باشد عرب است، گرچه در هندوچين زندگى كند11; لذا اين عنوان، بر خلاف برداشت و تصور ابتدايى، به قوم و قبيله ى خاصى اختصاص ندارد، و اساساً تاريخ پيدايش عرب ها بر روى زمين ـ با استفاده از تاريخ و روايات ـ به زمان حضرت اسماعيل و يا فرزندش ـ حضرت قيدار ـ بازمى گردد. علامه ى مجلسى از حضرت قيدار به "جد عرب ها" نام مى برد12، و اين در صورتى است كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه جد حضرت قيدار مى باشد، سريانى است نه عرب، و يا حضرت اسحاق كه برادر حضرت اسماعيل مى باشد، عبرانى است.
مى بينيم كه دو برادر، يكى عرب و ديگرى عبرانى مى باشد، و اين شاهدى است بر اين كه عرب بودن، نژاد خاصى نمى خواهد و نياز به قبيله و قوم خاصى ندارد، بلكه هر كس كه به زبان عربى سخن بگويد، عرب است; از اين رو بسيارى از اقوام، در مناطق مختلف جهان، مانند مصر (شمال آفريقا) و عراق و شامات و... به دليل پذيرفتن زبان عربى و سخن گفتن به آن، به مرور زمان جزو عرب ها محسوب شده اند، گرچه در ابتدا به زبان ديگرى سخن مى گفتند و از عرب ها به شمار نمى رفتند و اين ويژگى را مى توان از امتيازهاى "عربيت اصيل" دانست كه بدون هيچ گونه تعصب و تنگ نظرى، دامان خود را به سوى هر انسان حقيقت جويى گشوده، قابليت گسترش و نفوذ در اعماق جان تمام انسان ها را، از هر قوم و ملتى، دارد; البته بر اساس تقسيم اقوام و نژادها در طول تاريخ، نژادى هم به نام نژاد عرب مطرح بوده و تنها به افراد و اقوام خاصى، عرب گفته اند; اما بايد دانست كه به هر حال نژاد عرب به صرف عرب بودن هيچ گونه برترى بر ديگران ندارند (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ);13 برترين شما نزد خداوند پرهيزگارترين شماست، گرچه آنان از بهترين زبان (عربى) برخوردارند; زيرا:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست *** در باغ، لاله رويد و در شوره زار خس
عرب ها از وسيله ى خوبى (زبان) براى ارتباط با ديگران برخوردارند; اما اگر اين وسيله در راستاى كمال به كار گرفته نشود، هيچ سودى براى آنان نخواهد داشت; البته بعيد نيست كه بگوييم نژاد عرب نيز، به ويژه در عصر ظهور اسلام، به طور كلى داراى امتيازهايى بوده اند كه ديگر نژادها از آن برخوردار نبودند، و اين موضوع، كاملا طبيعى است كه در هر عصرى، برخى از نژادها و اقوام نسبت به ديگران از اميتازاهايى برخوردار باشند; چرا كه عامل هاى گوناگونى مى تواند اين تفاوت را ميان نژادها به وجود آورد; از جمله: بروز و ظهور پيامبران، دانشمندان و تمدن ها در منطقه ى خاصى از جهان و عامل هايى ديگر; براى مثال در مقايسه ميان عرب هاى زمان جاهليت و مجوسى ها ـ كه از نژادهاى مختلفى بودند ـ امام صادق(عليه السلام)در روايتى مى فرمايد: "عرب ها نسبت به مجوسى ها به دين حنيف ]و صحيح[ نزديك تر بودند; زيرا مجوسى ها تمام پيامبران و كتاب ها و دستورهاى آنان را انكار كردند و يكى از پادشاهان مجوس سيصد پيامبر را كشت; عرب ها برخلاف مجوسى ها غسل جنابت انجام مى دادند; مجوسى ها مرده هاى خود را بدون غسل و كفن در بيابان و صحرا رها مى كردند;14 اما عرب ها، افزون بر غسل و كفن، مرده ها را در خاك پنهان كرده و لحد نيز بر روى آن ها مى گذاشتند; مجوسى ها با مادر و دختر و خواهر خود ازدواج مى كردند، در حالى كه عرب ها چنين عملى را حرام مى دانستند; مجوس، خانه خدا ]كعبه[ را خانه ى شيطان مى ناميدند، اما عرب ها، افزون بر بزرگداشت آن، اعمال حج را نيز به جا مى آوردند و آن را "خانه خدا" مى ناميدند و تورات و انجيل را نيز قبول داشتند... و خلاصه اين كه: عرب ها در تمام مسائل از مجوسى ها به دين و آيين پيامبران نزديك تر بودند15."
ناگفته نماند كه بسيارى از عرب هاى پيش از اسلام، يهودى و بسيارى ديگر، مسيحى بودند و قبايل ديگر نيز، همان گونه كه در روايت آمده; به پيامبران الهى اعتراف داشتند.
بنابراين، چنين نژادى به حتم از مجوسى ها كه در آن زمان بخش عمده اى از كره ى زمين را فراگرفته بودند، بهترند; ديگر نژادها از چين و هندو و روم و غيره هم از مجوس بهتر نبودند; از اين رو فرمودند: "لم نجد فى الخلق اشهر جنس من العرب;16 ما در ميان بندگان، مشهورتر از جنس عرب نيافتيم" و بر همين اساس، خداوند آخرين پيامبر خود را از بهترين جامعه و نژاد آن دوران برگزيد. حضرت فرمود: "جنس محمد هو جنس العرب";17 جنس محمد(صلى الله عليه وآله) جنس عرب است."
اما همان گونه كه گفتيم، عرب بودن نمى تواند به تنهايى عامل برترى و نجات انسان باشد، جز آن كه از اين وسيله بتوان براى رسيدن به كمال هاى انسانى كه همانا پذيرفتن دين و آيين اسلام و عمل به آن است، بهره جست، در غير اين صورت عرب ها هيچ گونه امتيازى بر ديگران نخواهند داشت.
منبعى براى آگاهى بيشتر:
1. درسنامه ى علوم قرآنى، حسين جوان آراسته.
پي نوشت ها:
1. بحار الانوار، ج11، ص42، و ج12، ص385.
2. ر.ك: الحج و العمرة فى الكتاب و السنة، ص277 (الانبياء و حج البيت).
3. ابراهيم، 4.
4. تعبير به "قرآن عربى" هفت مورد، تعبير به "لسان عربى" سه مورد و تعبير به "حكم عربى" يك مورد آمده است: "وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا" رعد، 37. و بقيه ى آيات سوره هاى:
يوسف، 2، زخرف، 3، نحل، 103، شعراء، 195، احقاف، 12، طه، 113، زمر، 28، فصلت، 3.
5. ر.ك: مفردات راغب، واژه "عجم".
6. بحار الانوار، ج7، ص239 و ج67، ص278 (... يا ايها الناس! ان العربية ليست بأب والد، و إنما هو لسان ناطق، فمن تكلم به فهو عربى...).
7. همان، ج67، ص172.
8. همان، ص179. و نيز فرمودند: "نحن قريش و شيعتنا العرب" همان، ص176 و 61.
9. همان، ج25، ص248. و نيز "اختار من ولد آدم العرب"، و همان، ج37، ص52.
10. همان، ج48، ص200.
11. علامه مجلسى نيز به اين نكته تصريح مى كند: "ان العربية أىِ العربية الممدوحة إنما هى باللسان، بأن يقر بالحق و يلحق بالرسول و اهل بيته و ان كان من العجم لا يكون آباؤه من العرب" بحارالانوار، ج64، ص175ـ176.
12. ر.ك: همان، ج15، ص208. گفتنى است كه قبر حضرت قيدار (جد عرب ها) در يكى از شهرهاى ايران (زنجان) مى باشد.
13. اين حقيقت در بسيارى از روايات نيز آمده است; مانند "ليس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى"، بحار الانوار، ج767 ص350.
14. ر.ك: موسوعة الاديان فى العالم، ج17 ص266.
15. بحار الانوار، ج14، ص462.
16. بحار الانوار، ج72، ص150.
17. همان، ج25، ص143.
www.morsalat.com