پرسش :

عصمت از گناه از شرايط پيامبري است با اين وجود حضرت آدم چگونه مرتكب گناه گرديد با همسرش از بهشت اخراج شد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
عصمت انبيا همگانى است و حضرت آدم(ع) نيز فاقد آن نبوده است ليكن براى روشن شدن اين مسأله بايد چندنكته را به دقت مورد بررسى قرار داد:
1- عصمت و حدود آن: عصمت به معناى پيراسته بودن از خطا و گناه و نسيان است. البته عصمت داراى مراتبى است و اولين مرتبه آنكه همه انبيا بايد دارا باشند در چهار بعد است:
الف) عصمت در اخذ وحى (يعنى‏آن را همان گونه كه هست دريافت داشتن)
ب) عصمت در حفظ وحى (آن را فراموش نكردن)
ج) عصمت در تبليغ وحى (وحى را همان گونه كه هست ابلاغ كردن و چيزى كم و زياد نكردن)
د) عصمت عمل و اجراى مفاد وحى.
اين چهار مرحله مربوط به وحى رسالى است و شامل مسائل خارج از آن مانند ترك اولى نمى‏شود. البته در مراتب بالاتر عصمت كه در مورد پيامبراكرم(صلي الله عليه واله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) است ترك اولى نيز راه ندارد.
2- نافرمانى آدم(عليه السلام): اوامر و نواهى الهى دو قسمند: الف) مولوى يا قانونى ب) ارشادى.
قسم اول تكليف‏آور است و خداوند جدا خواستار انجام آن مى‏باشد و براى انجامش پاداش و در مقابل ترك آن عذاب قرار داده است. ولى قسم دوم در حقيقت تكليفى از ناحيه پروردگار نيست. بلكه خداوند بدان وسيله آدمى را به حكم عقل يا واقعيتى تكوينى كه نتيجه آن عمل است ارشاد مى‏نمايد مانند طبيبى كه به مريض دستور مى‏دهد فلان غذا رانخور. اين دستور يك تكليف قانونى نيست كه اگر خلاف كند او را به مجازات رسانند. بلكه به اين معناست كه تخلف از آن با بهبودى او ناسازگار است. بهشتى كه آدم در او بوده مرحله ماقبل تكليف و تشريع بوده است ونهى الهى جنبه ارشادى داشته. زيرا آن درخت داراى ويژگى و اثر تكوينى خاصى بوده كه چون از آن خوردند به فرموده قرآن: «فبدتلهما سواتهما» از اين‏رو شرايط زيستى ديگرى براى آنان لازم شد. بنابراين حضرت آدم مرتكب گناه تكليفى نشده ولى در عين حال عمل او متناسب با آن مقام منيع آموزگارى ملائك نبوده است. از اين رو هم از آن مقام بلند تنزل يافت وهم ديگر آن بهشت جاى مناسبى براى او نبود. از همين جا معناى آياتى مثل: «فعصى آدم ربه فغوى» و ... روشن مى‏شود كه اين عصيان نه عصيان به معناى گناه است. بلكه سرپيچى در مقابل نهى ارشادى است كه شايسته جايگاه رفيع او نبوده.
3 توبه آدم: توبه به حسب حال انسان‏ها متفاوت است و همه انبيا و اوليا پيوسته دردرگاه الهى بر توبه و استغفار مشغول بوده‏اند. زيرا:
الف) توبه و انابه فرد از بهترين شيوه‏هاى تواضع دربرابر پروردگار است.
ب ) اولياى خدا حتى كارهاى نيكشان را در مقابل جلالت و عظمت پروردگار صفر و ناچيز و مايه شرمندگىمى‏دانستند و توبه مى‏نمودند.
ج ) توبه مردم عادى از گناه است ولى اوليا و اوصيا از اين كه ذره‏اى از خدا غافل شوند توبه مى‏نمودند.
براى آگاهى بيشتر ر . ك : «رهبران راستين» سيد عبدالكريم هاشمى نژاد.
مسأله هبوط: براى هبوط معانى مختلفى ذكر گرديده از جمله:
1- فرود آمدن كه بيشتر جنبه انتقال مكانى دارد.
2- تنزل كه جهت رتبه‏اى دارد. يعنى از رتبه‏اى والا به مرتبه يا مراتبى پايين تر رسيدن. اين معنا در موارد استعمال آن پيرامون حضرت آدم وحواو شيطان صحيح‏تر به نظر مى‏رسد. چه هر يك از آنان بر اثر تخلفشان تنزل مقام و رتبه يافتندليكن چون تخلف شيطان تخلفى بزرگ‏تر و نشأت گرفته از استكبار بوده و از پس آن در سلك كافران در آمد لاجرم تمام مراتب كمالى را از دست داد و رجيم شد. ولى تخلف آدم نه گناه قانونى بوده و نه برخاسته از استكبار و تعالى. از اين روتنزل او بر حسب ميزان تخلفش بود به ويژه آن كه بر اثر توبه و سپس اعمال صالح در اين دنيا راه رسيدن به مقاماتى برتراز آن را براى خود باز نمود.
www.morsalat.com