پرسش :
اینکه در حدیث آمده: اگر امام نباشد زمين اهلش را در خود فرو میبرد، با غیبت امام سازگاری ندارد!
شرح پرسش :
طبق نظر شيعيان كه معتقدند: مهدى، امام دوازدهم و حجت خداست و نيز بنابر روايت: «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها»، چگونه ممكن است كه زمين از حجت خداوند، بيش از هزار سال خالى بماند! اگر مهدى وجود دارد ولى غائب است، اين وجود چه اثرى دارد و اگر وجود ندارد پس روايت فوق صحيح نيست.
طبق نظر شيعيان كه معتقدند: مهدى، امام دوازدهم و حجت خداست و نيز بنابر روايت: «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها»، چگونه ممكن است كه زمين از حجت خداوند، بيش از هزار سال خالى بماند! اگر مهدى وجود دارد ولى غائب است، اين وجود چه اثرى دارد و اگر وجود ندارد پس روايت فوق صحيح نيست.
پاسخ :
پاسخ اجمالى:
فايده وجود امام منحصر به ظهور او و اين كه ظاهراً در كارها تصرف كند نيست. بلكه همان گونه كه پيامبر ااکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: مانند خورشيد پشت ابر مردم از امام غايب بهرهمند مى شوند. اشعه معنوى وجود امام، هنگامى كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است از جمله: 1- حفظ نظام عالم و جلوگيرى از انقراض نوع بشر، 2- اميدبخشى به منتظران ظهور، 3- پاسدارى از دين خدا و 4- حل مشكلات ضرورى مردم با دخالت پنهانى.
پاسخ تفصیلى:
اولا روايت فوق روايت صحيحى است و در كتب شيعه و سنى با مضامين مختلفى وارد گرديده است به عنوان نمونه:
1- سبط بن جورى از علماى اهل سنت در تذكرة الخواص نقل مىكند: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «ستارگان امان اهل آسمانند، اگر نابود شوند اهل آسمان نيز نابود مى گردند. اهلبيت من امان ساكنين زمين مىباشند، پس اگر اهلبيت من وجود نداشته باشند اهل زمين نيز هلاک مى گردند.»(1)
2- ابو حمزه مىگويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا زمين بدون وجود امام باقى مىماند؟ حضرت فرمودند: «اگر زمين بى امام گردد فرو خواهد رفت.»(2)
حال اين امام يا ظاهر است و يا غايب است و پنهان. همان طور كه امام الحرمين جوينى در فرائد السمطين و علامه قندوزى حنفى در ينابيع المودة در ضمن نقل حديث مفصلى از امام سجاد عليه السلام به اين مطلب اشاره نمودهاند، آنجا كه فرمود: «ولو لا ما على الارض منا لساخت باهلها، ثمّ قال: ولم تخل منذ خلق اللّه آدم من حجة الله فيها اما ظاهر مشهور او غائب مستور و لا تخلوا الى ان تقوم الساعة من حجة ولو لا ذلك لم يعبد اللّه...»(3) يعنى اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مى برد و آن گاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچ گاه زمين از حجتى خالى نبوده است، ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهور و گاهى غايب و مستور بوده است. تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود.
دليل عقلى نيز بر لزوم وجود امام در هر عصرى دلالت مىكند به اين بيان كه:
خداى متعال انسان را براى تكامل اختيارى آفريده است. تكامل اختيارى در گرو شناخت صحيح راجع به سعادت و شقاوت دنيا و آخرت است. عقل انسان براى چنين شناختى كفايت نمىكند. پس حكمت خداى متعال اقتضا دارد براى اين كه نقض غرض از خلقت انسان پيش نيايد، خداوند راه ديگرى (وحى) در اختيار انسان قرار دهد تا از آن راه به سعادت دنيا و آخرت پى ببرد و بتواند كمال اختيارى پيدا كند. بنابراين وجود نبوت، ضرورى است. دين اسلام خاتم اديان و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خاتم پيامبران است و قرآن و سنت بر اين مطلب تصريح دارند به حكم خاتميت، اسلام دينى همگانى و جاودانى است. زيرا اگر همگانى نبود و مخصوص عدهاى بود ديگران نيازمند دين ديگرى بودند و بايد براى آنان پيامبر جديدى به همراه دين جديد مبعوث مىشد و اين خلاف فرض ختم اديان بودن اسلام و خاتم نبوت بودن پيامبر است.
و نيز به حكم خاتميت، اسلام در معرض تحريف و تغيير واقع نمىشود، چرا كه اگر اين دين كه بنا بر فرض، آخرين دين است، دستخوش تغيير گردد حقايق لازم براى شناخت راه صحيح و كمال از دست مىرود و حجت بر مردم تمام نمىشود و نيازمند پيامبر جديدى مىشويم. بنابراين دين اسلام و كتاب آسمانىاش مصون از تحريف و تغيير هستند. خداى متعال بقاء و حفظ قرآن كريم را ضمانت كرده است و فرموده: «انّا نحن نزّلنا الذكر و انا له لحافظون(4)؛ ما قرآن را نازل كرديم، و ما بهطور قطع نگهدار آنيم.»
با اين كه قرآن بدون تحريف باقى مانده و تمام حقايق لازم براى هدايت بشر در آن هست، اما اين حقايق را بهصورت اجمالى و كلى در خود دارد و تفاصيل مطالب در آن يافت نمىشود. مثلا در قرآن تأكيد فراوانى بر اقامه نماز شده، ولى هيچ جاى قرآن، كيفيت نماز خواندن، تعداد ركعات، زمان نماز، شرائط نماز و ديگر تفاصيل مربوط به نماز، بيان نشده است. تفاصيل اين كليات و ايضاح ابهامات قرآن بهعهده پيامبر صلى الله عليه و آله است ولذا بيانات پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مورد حاجت شديد مردم است، ولى چون اين بيانات ضمانت بقاء و مصونيت ندارد و گاهى در آنها تحريف سهوى رخ مىدهد. مثلا ناقلين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دچار فراموشى مىشوند و گاهى توسط بعضى افراد مغرض ممكن است تحريف عمدى صورت گيرد. پس نيازمند افراد مبيّن (به كسر ياء) هستيم اينان همان امامان هستند، اگر اينان منصوب نشوند، ختم نبوت مقتضى نقض غرض از نبوت مىگردد.(5)
حاصل آن كه:
از دليل عقلى مذكور و احاديثى كه در اين موضوع وارد شده استفاده مىكنيم: مادامى كه نوع انسان روى زمين باقى باشد، بايد همواره در بين آنها فرد كامل معصومى وجود داشته باشد كه تمام كمالاتى كه براى آن نوع امكان دارد در او به فعليت رسيده، علماً و عملا هدايت افراد را عهده دار باشد و چنين فرد ممتازى امام و پيشرو انسانيت خواهد بود. آن وجود مقدس در راه كمالات و مقامات انسانى صعود مىكند و بقيه افراد نوع بشر را به سوى آن كمالات و مقامات، دعوت مىنمايد و به واسطه وى همواره بين عالم انسانى رابطه و اتصال برقرار است. اگر چنين فرد ممتاز و كاملى در بين مردم وجود نداشته باشد لازم مىآيد كه نوع انسان بدون غايت و منقطع گردد و نوع بدون اتصال و غايت، انقراض برايش ضرورى است. بنابراين هيچ عصر و زمانى از جمله عصر ما از وجود امام خالى نخواهد بود و چون در عصر ما امام ظاهرى وجود ندارد بايد گفت در حالت غيبت و اختفاء زندگى مىكند.(6)
اما فايده امام غايب و ناپيدا چيست؟ آيا وجود و عدم او برابر نيست؟
در پاسخ به اين سؤال يادآورى مىكنيم كه اين سؤال تازگى نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روايات اسلامى برمىآيد كه حتى پيش از تولد حضرت مهدى علیه السلام نيز اين سؤال مطرح بوده و هنگامى كه پيامبر اسلام و ائمه پيشين، از حضرت مهدى علیه السلام و غيبت طولانى آن حضرت سخن به ميان مىآوردند با چنين سوالى روبرو مىشدند و به آن پاسخ مىگفتند. به عنوان نمونه، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت، از وجود قائم فايده مىبرد؟ فرمودند: «بلى. سوگند به پروردگارم كه مرا به پيامبرى برانگيخت در دوران غيبتش از او نفع مىبرند و از نور ولايتش بهره مىگيرند همان گونه كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها...»(7)
اشعه معنوى وجود امام، هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است كه با وجود متوقف شدن كلاس تعليم و تربيت و رهبرى مستقيم، فلسفه وجودى او را آشكار مىسازد. اينک برخى از اين فوائد و آثار را به اختصار بررسى مىكنيم.
1- جان جهان:
طبق براهينى كه در كتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثى كه در موضوع امامت وارد شده وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد كامل انسانيت و رابطه ميان عالم مادى و عالم ربوبى است. اگر امام روى زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا به حد كمال شناخته و عبادت نخواهد شد. اگر امام نباشد رابطه بين عالم مادى و دستگاه آفرينش منقطع مىگردد. اشراقات و افاضات عوالم غيبى اولا بر آينه پاک قلب امام و سپس بهوسيله او بر دلهاى ساير افراد نازل مىگردد. امام، قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است و معلوم است كه حضور و غيبت او در تحقيق اين آثار تفاوتى ندارد،(8) در اين زمينه توجه شما را به روايتى كه شيخ حموينى در فرائد السمطين نقل نموده است جلب مىنمایيم:
امام سجاد عليه السلام فرمودند: ما پيشواى مسلمين و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنين و رهبر نيكان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند، بهواسطه ما است كه آسمان بر زمين فرود نمىآيد مگر وقتى كه خدا بخواهد، بهواسطه ما باران رحمت حق نازل و بركات زمين خارج مىشود. اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مىبرد و آن گاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچ گاه زمين از حجتى خالى نبوده است ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهود و گاهى غايب و مستور مىباشد، تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمىشود.
2- اميد بخشى:
فايده ديگر وجود امام غايب اين است كه خود اين موضوع كه امام حىّ و زنده داريم و ملجأ و پناهگاه و حافظ شريعت است، مايه اميدوارى و آرامش بخش دلهاى مسلمين و منتظران آن حضرت است، و اين اميدوارى يكى از بزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت در هدف مىباشد. هر گروهى كه يأس و نااميدى خانه دلشان را تاريک نموده باشد و چراغ اميد و آرزو در آن نتابد، هرگز روى موفقيت را نخواهد ديد. آرى اوضاع آشفته و اسف بار جهان و سيل بنيان كن ماديّت و كسادى بازار علوم و معارف و محروميت طبقه ضعيف و توسعه فنون استعمار و جنگهاى سرد و گرم و مسابقات تسليحاتى، روشنفكران و خيرخواهان بشر را مضطرب كرده است بهطورى كه ممكن است گاهى در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد نمايند. تنها روزنه اميدى كه براى بشر مفتوح است همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهى است.
انتظار فرج است كه قلبهاى مأيوس و لرزان را آرامش بخشيده، مرهم دلهاى زخم دار طبقه محروم مىگردد. نويدهاى مسرّت بخش حكومت توحيد است كه عقايد مؤمنين را نگهدارى نموده و در دين پايدارشان مىكند. ايمان به غلبه حق است كه خيرخواهان بشر را به فعاليت و كوشش وادار مىكند از اين جهت در روايات اهلبيت عليهم السلام انتظار فرج، از بهترين عبادات و در رديف شهادت در راه حق شمرده شده است.(9)
3- پاسدارى از آیين خدا:
يكى ديگر از آثار وجود امام عصر اين است كه آن حضرت با بصيرت و بينايى كامل در حل و فصل امور ضرورى مردم و دفاع از حوزه مقدسه اسلام كوشش مىنمايد، از مشكلات مسلمين گره گشايى مىكند، از گرفتاران دادرسى مىكند، اجتماعاتى كه به منظور برهم زدن اساس اسلام تأسيس شود، متفرق مى سازد.
حاصل آن كه:
فايده وجود امام منحصر به ظهور و قيام او در آخرالزمان و اينكه ظاهراً در كارها تصرف و دخالت داشته باشد نيست، بلكه اشعه معنوى وجود امام هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است. از جلمه: 1- حفظ نظام عالم و جلوگيرى از انقراض نوع بشر، 2- اميد بخشى به منتظران ظهور، 3- پاسدارى از آیين خدا و حل مسائل و مشكلات ضرورى مردم.
پینوشتها:
[1]ـ سبط بن جوزى، تذكرة الخواص الامه (ط س 1285) ص 182.
[2]ـ كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 334 (ط اسلاميه، 1381).
[3]ـ جوينى، فرائد السمطين (بيروت، مؤسسه المحمود، 1400 ه.ق) ج 1، ص 45، ج 11 ؛ ينابيع المودة، قندوزى حنفى، ج 2، ص 217.
[4]ـ حجر: 9.
[5]ـ استاد مصباح يزدى، اصول عقايد، ج 2، راهنماشناسى (مركز مديريت حوزه علميه قم، چاپ اول، 1367 ه.ش)، صص 422 ـ 430.
[6]ـ ابراهيم امينى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373)، صص 73 ـ 76.
[7]ـ فاضل قندوزى، ينابيع المودة، ج 3، ص 308. و نيز روايتى به اين مضمون در فرائد السمطين جوينى، ج 1، ص 45، ح 11 آمده است.
[8]ـ دادگستر جهان، همان، ص 154.
[9]ـ دادگستر جهان همان، صص 157 ـ 158 ؛ لطف اللّه صافى، امامت و مهدويت (انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، چاپ سوم، 1378)، صص 155 ـ 156.
پاسخ اجمالى:
فايده وجود امام منحصر به ظهور او و اين كه ظاهراً در كارها تصرف كند نيست. بلكه همان گونه كه پيامبر ااکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: مانند خورشيد پشت ابر مردم از امام غايب بهرهمند مى شوند. اشعه معنوى وجود امام، هنگامى كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است از جمله: 1- حفظ نظام عالم و جلوگيرى از انقراض نوع بشر، 2- اميدبخشى به منتظران ظهور، 3- پاسدارى از دين خدا و 4- حل مشكلات ضرورى مردم با دخالت پنهانى.
پاسخ تفصیلى:
اولا روايت فوق روايت صحيحى است و در كتب شيعه و سنى با مضامين مختلفى وارد گرديده است به عنوان نمونه:
1- سبط بن جورى از علماى اهل سنت در تذكرة الخواص نقل مىكند: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «ستارگان امان اهل آسمانند، اگر نابود شوند اهل آسمان نيز نابود مى گردند. اهلبيت من امان ساكنين زمين مىباشند، پس اگر اهلبيت من وجود نداشته باشند اهل زمين نيز هلاک مى گردند.»(1)
2- ابو حمزه مىگويد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: آيا زمين بدون وجود امام باقى مىماند؟ حضرت فرمودند: «اگر زمين بى امام گردد فرو خواهد رفت.»(2)
حال اين امام يا ظاهر است و يا غايب است و پنهان. همان طور كه امام الحرمين جوينى در فرائد السمطين و علامه قندوزى حنفى در ينابيع المودة در ضمن نقل حديث مفصلى از امام سجاد عليه السلام به اين مطلب اشاره نمودهاند، آنجا كه فرمود: «ولو لا ما على الارض منا لساخت باهلها، ثمّ قال: ولم تخل منذ خلق اللّه آدم من حجة الله فيها اما ظاهر مشهور او غائب مستور و لا تخلوا الى ان تقوم الساعة من حجة ولو لا ذلك لم يعبد اللّه...»(3) يعنى اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مى برد و آن گاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچ گاه زمين از حجتى خالى نبوده است، ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهور و گاهى غايب و مستور بوده است. تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود.
دليل عقلى نيز بر لزوم وجود امام در هر عصرى دلالت مىكند به اين بيان كه:
خداى متعال انسان را براى تكامل اختيارى آفريده است. تكامل اختيارى در گرو شناخت صحيح راجع به سعادت و شقاوت دنيا و آخرت است. عقل انسان براى چنين شناختى كفايت نمىكند. پس حكمت خداى متعال اقتضا دارد براى اين كه نقض غرض از خلقت انسان پيش نيايد، خداوند راه ديگرى (وحى) در اختيار انسان قرار دهد تا از آن راه به سعادت دنيا و آخرت پى ببرد و بتواند كمال اختيارى پيدا كند. بنابراين وجود نبوت، ضرورى است. دين اسلام خاتم اديان و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خاتم پيامبران است و قرآن و سنت بر اين مطلب تصريح دارند به حكم خاتميت، اسلام دينى همگانى و جاودانى است. زيرا اگر همگانى نبود و مخصوص عدهاى بود ديگران نيازمند دين ديگرى بودند و بايد براى آنان پيامبر جديدى به همراه دين جديد مبعوث مىشد و اين خلاف فرض ختم اديان بودن اسلام و خاتم نبوت بودن پيامبر است.
و نيز به حكم خاتميت، اسلام در معرض تحريف و تغيير واقع نمىشود، چرا كه اگر اين دين كه بنا بر فرض، آخرين دين است، دستخوش تغيير گردد حقايق لازم براى شناخت راه صحيح و كمال از دست مىرود و حجت بر مردم تمام نمىشود و نيازمند پيامبر جديدى مىشويم. بنابراين دين اسلام و كتاب آسمانىاش مصون از تحريف و تغيير هستند. خداى متعال بقاء و حفظ قرآن كريم را ضمانت كرده است و فرموده: «انّا نحن نزّلنا الذكر و انا له لحافظون(4)؛ ما قرآن را نازل كرديم، و ما بهطور قطع نگهدار آنيم.»
با اين كه قرآن بدون تحريف باقى مانده و تمام حقايق لازم براى هدايت بشر در آن هست، اما اين حقايق را بهصورت اجمالى و كلى در خود دارد و تفاصيل مطالب در آن يافت نمىشود. مثلا در قرآن تأكيد فراوانى بر اقامه نماز شده، ولى هيچ جاى قرآن، كيفيت نماز خواندن، تعداد ركعات، زمان نماز، شرائط نماز و ديگر تفاصيل مربوط به نماز، بيان نشده است. تفاصيل اين كليات و ايضاح ابهامات قرآن بهعهده پيامبر صلى الله عليه و آله است ولذا بيانات پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مورد حاجت شديد مردم است، ولى چون اين بيانات ضمانت بقاء و مصونيت ندارد و گاهى در آنها تحريف سهوى رخ مىدهد. مثلا ناقلين كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دچار فراموشى مىشوند و گاهى توسط بعضى افراد مغرض ممكن است تحريف عمدى صورت گيرد. پس نيازمند افراد مبيّن (به كسر ياء) هستيم اينان همان امامان هستند، اگر اينان منصوب نشوند، ختم نبوت مقتضى نقض غرض از نبوت مىگردد.(5)
حاصل آن كه:
از دليل عقلى مذكور و احاديثى كه در اين موضوع وارد شده استفاده مىكنيم: مادامى كه نوع انسان روى زمين باقى باشد، بايد همواره در بين آنها فرد كامل معصومى وجود داشته باشد كه تمام كمالاتى كه براى آن نوع امكان دارد در او به فعليت رسيده، علماً و عملا هدايت افراد را عهده دار باشد و چنين فرد ممتازى امام و پيشرو انسانيت خواهد بود. آن وجود مقدس در راه كمالات و مقامات انسانى صعود مىكند و بقيه افراد نوع بشر را به سوى آن كمالات و مقامات، دعوت مىنمايد و به واسطه وى همواره بين عالم انسانى رابطه و اتصال برقرار است. اگر چنين فرد ممتاز و كاملى در بين مردم وجود نداشته باشد لازم مىآيد كه نوع انسان بدون غايت و منقطع گردد و نوع بدون اتصال و غايت، انقراض برايش ضرورى است. بنابراين هيچ عصر و زمانى از جمله عصر ما از وجود امام خالى نخواهد بود و چون در عصر ما امام ظاهرى وجود ندارد بايد گفت در حالت غيبت و اختفاء زندگى مىكند.(6)
اما فايده امام غايب و ناپيدا چيست؟ آيا وجود و عدم او برابر نيست؟
در پاسخ به اين سؤال يادآورى مىكنيم كه اين سؤال تازگى نداشته و تنها در عصر ما مطرح نشده است، بلكه از روايات اسلامى برمىآيد كه حتى پيش از تولد حضرت مهدى علیه السلام نيز اين سؤال مطرح بوده و هنگامى كه پيامبر اسلام و ائمه پيشين، از حضرت مهدى علیه السلام و غيبت طولانى آن حضرت سخن به ميان مىآوردند با چنين سوالى روبرو مىشدند و به آن پاسخ مىگفتند. به عنوان نمونه، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در پاسخ اين پرسش كه آيا شيعه در زمان غيبت، از وجود قائم فايده مىبرد؟ فرمودند: «بلى. سوگند به پروردگارم كه مرا به پيامبرى برانگيخت در دوران غيبتش از او نفع مىبرند و از نور ولايتش بهره مىگيرند همان گونه كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن در پشت ابرها...»(7)
اشعه معنوى وجود امام، هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است كه با وجود متوقف شدن كلاس تعليم و تربيت و رهبرى مستقيم، فلسفه وجودى او را آشكار مىسازد. اينک برخى از اين فوائد و آثار را به اختصار بررسى مىكنيم.
1- جان جهان:
طبق براهينى كه در كتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثى كه در موضوع امامت وارد شده وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد كامل انسانيت و رابطه ميان عالم مادى و عالم ربوبى است. اگر امام روى زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا به حد كمال شناخته و عبادت نخواهد شد. اگر امام نباشد رابطه بين عالم مادى و دستگاه آفرينش منقطع مىگردد. اشراقات و افاضات عوالم غيبى اولا بر آينه پاک قلب امام و سپس بهوسيله او بر دلهاى ساير افراد نازل مىگردد. امام، قلب عالم وجود و رهبر و مربى نوع انسان است و معلوم است كه حضور و غيبت او در تحقيق اين آثار تفاوتى ندارد،(8) در اين زمينه توجه شما را به روايتى كه شيخ حموينى در فرائد السمطين نقل نموده است جلب مىنمایيم:
امام سجاد عليه السلام فرمودند: ما پيشواى مسلمين و حجت بر اهل عالم و سادات مؤمنين و رهبر نيكان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند، بهواسطه ما است كه آسمان بر زمين فرود نمىآيد مگر وقتى كه خدا بخواهد، بهواسطه ما باران رحمت حق نازل و بركات زمين خارج مىشود. اگر ما روى زمين نبوديم اهلش را فرو مىبرد و آن گاه فرمود: از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچ گاه زمين از حجتى خالى نبوده است ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهود و گاهى غايب و مستور مىباشد، تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمىشود.
2- اميد بخشى:
فايده ديگر وجود امام غايب اين است كه خود اين موضوع كه امام حىّ و زنده داريم و ملجأ و پناهگاه و حافظ شريعت است، مايه اميدوارى و آرامش بخش دلهاى مسلمين و منتظران آن حضرت است، و اين اميدوارى يكى از بزرگترين اسباب موفقيت و پيشرفت در هدف مىباشد. هر گروهى كه يأس و نااميدى خانه دلشان را تاريک نموده باشد و چراغ اميد و آرزو در آن نتابد، هرگز روى موفقيت را نخواهد ديد. آرى اوضاع آشفته و اسف بار جهان و سيل بنيان كن ماديّت و كسادى بازار علوم و معارف و محروميت طبقه ضعيف و توسعه فنون استعمار و جنگهاى سرد و گرم و مسابقات تسليحاتى، روشنفكران و خيرخواهان بشر را مضطرب كرده است بهطورى كه ممكن است گاهى در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد نمايند. تنها روزنه اميدى كه براى بشر مفتوح است همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهى است.
انتظار فرج است كه قلبهاى مأيوس و لرزان را آرامش بخشيده، مرهم دلهاى زخم دار طبقه محروم مىگردد. نويدهاى مسرّت بخش حكومت توحيد است كه عقايد مؤمنين را نگهدارى نموده و در دين پايدارشان مىكند. ايمان به غلبه حق است كه خيرخواهان بشر را به فعاليت و كوشش وادار مىكند از اين جهت در روايات اهلبيت عليهم السلام انتظار فرج، از بهترين عبادات و در رديف شهادت در راه حق شمرده شده است.(9)
3- پاسدارى از آیين خدا:
يكى ديگر از آثار وجود امام عصر اين است كه آن حضرت با بصيرت و بينايى كامل در حل و فصل امور ضرورى مردم و دفاع از حوزه مقدسه اسلام كوشش مىنمايد، از مشكلات مسلمين گره گشايى مىكند، از گرفتاران دادرسى مىكند، اجتماعاتى كه به منظور برهم زدن اساس اسلام تأسيس شود، متفرق مى سازد.
حاصل آن كه:
فايده وجود امام منحصر به ظهور و قيام او در آخرالزمان و اينكه ظاهراً در كارها تصرف و دخالت داشته باشد نيست، بلكه اشعه معنوى وجود امام هنگامى هم كه در پشت ابرهاى غيبت پنهان است داراى آثار گوناگونى است. از جلمه: 1- حفظ نظام عالم و جلوگيرى از انقراض نوع بشر، 2- اميد بخشى به منتظران ظهور، 3- پاسدارى از آیين خدا و حل مسائل و مشكلات ضرورى مردم.
پینوشتها:
[1]ـ سبط بن جوزى، تذكرة الخواص الامه (ط س 1285) ص 182.
[2]ـ كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 334 (ط اسلاميه، 1381).
[3]ـ جوينى، فرائد السمطين (بيروت، مؤسسه المحمود، 1400 ه.ق) ج 1، ص 45، ج 11 ؛ ينابيع المودة، قندوزى حنفى، ج 2، ص 217.
[4]ـ حجر: 9.
[5]ـ استاد مصباح يزدى، اصول عقايد، ج 2، راهنماشناسى (مركز مديريت حوزه علميه قم، چاپ اول، 1367 ه.ش)، صص 422 ـ 430.
[6]ـ ابراهيم امينى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373)، صص 73 ـ 76.
[7]ـ فاضل قندوزى، ينابيع المودة، ج 3، ص 308. و نيز روايتى به اين مضمون در فرائد السمطين جوينى، ج 1، ص 45، ح 11 آمده است.
[8]ـ دادگستر جهان، همان، ص 154.
[9]ـ دادگستر جهان همان، صص 157 ـ 158 ؛ لطف اللّه صافى، امامت و مهدويت (انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، چاپ سوم، 1378)، صص 155 ـ 156.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}