پرسش :

آیا خردمندان و معلمان اخلاق و رهبران دلسوز اجتماع می توانند به جای پیامبران عهده‌دار منصب رهبری و هدایت جوامع بشری شوند؟


پاسخ :
پاسخ این است که خیر. زیرا این طرز رهبری از جهاتی نتیجه بخش نخواهد بود:
الف: در درجه اول باید مربیان، «انسان شناس» کامل باشند، و از تمام خصوصیات درونی ما آگاه بوده و از تمام ریزه‌کاریهای غرائز و عواطف ما با خبر باشند، و در رهبریهای خود از هر نوع لغزش سهوی و خطا و اشتباه مصون بوده، تا ما را به طرز صحیحی رهبری نمایند.
ناگفته پیداست این شرط اساسی در رهبران و مربیان عادی موجود نیست. هنوز وجود انسان با آن همه تلاش ها، کوشش ها و فعالیت های علمی و اخلاقی، پیشرفت علوم گوناگون، به صورت معمایی باقیمانده، و در هر فصلی از علوم مربوط به زندگی بشر، نقاط ابهام زیادی وجود دارد، تا آنجا که دانشمند جامع و پر اطلاعی چون الکسیس کارل، بر کتاب گرانسنگ خویش نام «انسان، موجود ناشناخته» می‌گذارد و دیگر عالمان بنام و برجسته غربی و شرقی نیز هر یک به گونه‌ای از کثرت جهل و قلت معلومات خویش در جهان اسرار آمیز هستی سخن گفته‌اند.
فساد روز افزون، در هر نقطه‌ای از نقاط زندگی بشر، معلول رهبری های این دسته از مربیان بشری است که او را در بیراهه و سنگلاخها رها نموده‌اند.
ب: شرط اساسی در تأثیر رهبری این است که خود رهبر، نمونه کامل یک انسان تربیت یافته باشد؛ زیرا صفات و اخلاق مربی، بیش از هر چیز در نفوس افراد مورد تربیت مؤثر است، و مردم خواه ناخواه به سوی وی کشیده شده و در خود یک نوع حالت انجذاب و کشش قهری پیدا می‌کنند.
به طور مسلم پیامبران آسمانی نمونه‌های کامل علم و تربیت می‌باشند، زیرا همان طوری که «عصمت» و «مصونیت» آنان از اشتباه و خطا، ضامن نخستین شرط رهبری آنان است همان طور «مصونیت آنان از گناه» نیز به سرمشق بودن آنان کمک کرده، و آنان را در درجه عالی از انسانیت، که از هر نظر شایستگی مقام رهبری را پیدا می‌کنند، قرار می‌دهد.
eporsesh.com