پرسش :

با توجه به بحث «ولایت فقیه»، اختیارات حاکم مسلمانان تا چه اندازه اى گسترده است؟


پاسخ :
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله حاکم مردم بود. سائس [سیاستمدار] مردم بود؛ یعنى مدیر اجتماع و ولى امر اجتماع بود. پیامبر تشکیل حکومت داد، فرمان مى داد، بسیج عمومى اعلام مى کرد یا مثلاً دستور مى داد امسال چه کشت بکنید... و اداره سیاسى مردم را به عهده گرفته بود. آیه شریفه مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید از پیامبر و صاحبان امر اطاعت کنید». (نساء: 59) اینجاست انضباطى که مردم باید در مقابل قوه حاکمه داشته باشند. با وفات پیامبر که حکومت ساقط نمى شود؛ چون بعد از پیامبر، مردم به آن احتیاج دارند و باید کسى این مقام را داشته باشد... مبیّن احکام الهى بعد از پیامبر، «امام» است. دوره امامت که منقضى شد، امامى دیگر ظهور ندارد که مردم در حوایج اجتماعى به او رجوع کنند، پس چه کار مى کنند؟ امام مى آید، نایب عام معین مى کند و مى گوید: «اُنظُرُوا اِلى مَن رَوى حَدیثنا وَ نَظَرَ فِى حَلالِنا وَ حَرامِنا فَقَد جَعَلتُهُ عَلَیکُم حاکِما؛1 به کسى که حدیث ما را روایت مى کند و در حلال و حرام ما نظر مى کند [حلال و حرام ما را از کتاب و روایات استنباط مى کند] رجوع کنید. به تحقیق چنین کسى را حاکم شما قرار دادم.
یکى از عواملى که کار انطباق اسلام با مقتضیات زمان و به عبارت بهتر، با نیازمندى هاى زمان را آسان مى کند، اختیارات بسیار وسیعى است که خود اسلام به حاکم شرعى داده است، مانند مالیات که امر ثابتى نیست و امر متغیرى بوده و از اختیارات حکومتى [فقیه] است. اسلام که نگفته فقط به عنوان زکات [مالیات] بگیرید و به غیر از عنوان زکات حق ندارید چیزى از مردم بگیرید. وضع مالیات از اختیارات حاکم شرعى است. او در هر زمان مى تواند براى هر چیزى [اتومبیل و غیر اتومبیل] و خلاصه هرچه باشد، طبق مصلحتى که ایجاب مى کند، مالیات وضع کند. این ربطى به زکات ندارد.
دلیل [این اختیارات وسیع،] کارهاى پیامبر است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهبسیارى از کارها را به حکم اختیاراتى که به او ـ به عنوان صاحب مسلمانان ـ داده شده، انجام مى داد. خیلى چیزها را در فواصل زمانى مختلف نهى مى کرد، باز نهى مى کرد و باز امر مى کرد. اختیار داشت و هیچ کس هم نمى گفت که این «نسخ» است؛ مثل مسئله متعه. به اتفاق شیعه و سنى، پیامبر در زمان خودش، متعه را یک جا اجازه داد، یک جا منع کرد. باز یک جا اجازه داد، یک جا منع کرد... دلیلش این است که اصل این کار جایز است، ولى حاکم یک جا مى تواند اجازه بدهد که انجام بدهند و یک جا هم بگوید که انجام ندهند.2
1 .اسلام و مقتضیات زمان، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 171 ـ 175.
2 .على باقى نصر آبادى، اندیشه مطهر، قم، انتشارات منبع، 1380، چ 1، صص 53 و 54.
www.irc.ir