پرسش :

اسلام چگونه با مقتضیات زمان هماهنگ است؟


پاسخ :
یک ـ اسلام به شکل ظاهر و صورت زندگى که وابستگى تام و تمامى به میزان دانش فرد دارد، نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترین راهى که بشر باید براى وصول به آن هدف ها پیش بگیرد. علم نه هدف و روح زندگى را عوض مى کند و نه راه بهتر و نزدیک تر و نه بى خطرترى به سوى هدف هاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسایل بهتر و کامل ترى براى تحصیل هدف هاى زندگى و پیمودن راه وصول به آن هدف ها در اختیار قرار مى دهد. اسلام با قرار دادن هدف ها در قلمرو خود و واگذاشتن شکل ها و صورت ها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهیز کرده است، بلکه با تشویق به توسعه تمدن، یعنى علم و کار و تقوا و اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پیشرفت تمدن را به عهده گرفته است. اسلام شاخصه هایى در خط سیر بشر نصب کرده است. آن شاخص ها از طرفى مسیر و مقصد را نشان مى دهد و از طرفى دیگر، با علامت خطر، انحراف ها و سقوط ها و تباهى ها را ارائه مى دهد. تمام مقررات اسلامى یا از نوع شاخص هاى قسم اول است، یا از نوع شاخص هاى قسم دوم. وسایل و ابزارهاى زندگى در هر عصرى بستگى دارد به میزان معلومات و اطلاعات علمى بشر. هر اندازه معلومات و اطلاعات توسعه یابد ابزارها کامل تر مى گردند و جاى ناقص ترها را به حکم جبر زمان مى گیرند. در اسلام یک وسیله یا یک شکل ظاهرى و مادى نمى توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد تا یک نفر مسلمان خود را موظف بداند آن وسیله و شکل را براى همیشه حفظ کند. اسلام نگفته که خیاطى، بافندگى، کشاورزى، حمل و نقل، جنگ و یا هر کارى دیگر از این قبیل باید با فلان ابزار مخصوص باشد تا با پیشرفت علم که آن ابزار منسوخ مى گردد، میان علم و دستور اسلام، تضاد و تناقض پیدا شود. اسلام نه براى کفش و لباس مد خاصى آورده و نه براى ساختمان ها سبک و استیل معینى در نظر گرفته و نه براى تولید و توزیع، ابزارهاى مخصوص معین کرده است. این یکى از جهاتى است که کار انطباق این دین را با ترقیات زمان آسان کرده است.
دو ـ یکى دیگر از خصوصیات دین اسلام که اهمیت فراوانى دارد، این است که براى احتیاجات ثابت بشر، قوانین ثابت و براى احتیاجات متغیر وى، وضع متغیرى در نظر گرفته است. پاره اى از احتیاجات، چه در زمینه فردى و شخصى و چه در زمینه هاى عمومى و اجتماعى، وضع ثابتى دارد و در همه زمان ها یکسان است. آن نظامى که بشر باید به غرایز خود بدهد و آن نظامى که باید به اجتماع خود بدهد، از نظر اصول و کلیات در همه زمان ها یکسان است. قسمتى دیگر از احتیاجات بشر، احتیاجات متغیر است و قوانین متغیر و ناثابتى را ایجاد مى کند. اسلام درباره این احتیاجات متغیر وضع متغیرى در نظر گرفته است. از این راه که اوضاع متغیر را با اصول ثابتى مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغیرى قانون فرعى خاصى را به وجود مى آورد. اسلام هم به شکل و ظاهر و پوسته اهمیت مى دهد و هم به روح و باطن و مغز، ولى همواره شکل و ظاهر را براى روح و باطن، پوسته را براى هسته، قشر را براى مغز و جامه را براى تن مى خواهد.
منبع: اسلام و مقتضیات زمان،علامه شهید مرتضى مطهرى(ره)، ج 1، تهران، صدرا، 1374، چ 10، صص 127 ـ 129 و 133.