پرسش :
زندگى اجتماعى انسان چه ویژگى ممتازى دارد؟
پاسخ :
انسان، تنها جاندارى نیست که اجتماعى زندگى مى کند. بسیارى از حیوانات، بالاخص حشرات، زندگى اجتماعى دارند و از یک سلسله مقررات و نظامات حکیمانه پیروى مى کنند. اصول تعاون، تقسیم کار، تولید و توزیع، فرماندهى و فرمانبرى، امر و اطاعت بر اجتماع آنها حکم فرماست. زنبور عسل و بعضى از مورچه ها و موریانه ها از تمدن و نظامات و تشکیلاتى برخوردارند که سال ها بلکه قرن ها باید بگذرد تا انسان که خود را اشرف مخلوقات مى شمارد، به پاى آنها برسد. تمدن آنها برخلاف تمدن بشر، ادوارى از قبیل عهد جنگل، عهد حجر، عهد آهن، عهد اتم طى نکرده است. آنها از اولى که پا به این دنیا گذاشته اند، داراى همین تمدن و تشکیلات بوده اند که امروز هستند و تغییرى در اوضاع آنها رخ نداده است. این انسان است که به مصداق «وَ خُلِقَ الاِنسانُ ضعیفا»، زندگى اش از صفر شروع شده و به سوى بى نهایت پیش مى رود.
براى حیوانات، مقتضیات زمان همیشه یک جور است. اقتضاهاى زمان، زندگى آنها را دگرگون نمى کند. براى آنها تجدد خواهى و نوپرستى معنى ندارد. جهان نو و کهنه وجود ندارد. علم براى آنها هر روز کشف تازه اى نمى کند و اوضاع آنها را دگرگون نمى سازد. صنایع سبک و سنگین هر روز به شکل جدیدتر و کامل ترى به بازار آنها نمى آید، چرا؟ چون با غریزه زندگى مى کنند. نه با عقل، ولى زندگى اجتماعى انسان دائما دستخوش تغییر و تحول است. هر قرنى براى انسان دنیا عوض مى شود. راز اشرف مخلوقات بودن انسان هم در همین جاست، انسان فرزند بالغ و رشید طبیعت است و به مرحله اى رسیده است که دیگر نیازى به قیمومت و سرپرستى مستقیم طبیعت ـ به اینکه نیروى مرموزى به نام غریزه او را هدایت کند ـ ندارد. او با عقل زندگى مى کند، نه با غریزه. طبیعت، انسان را بالغ شناخته و آزاد گذاشته و سرپرستى خود را از او برداشته است. آنچه را حیوان با غریزه و با قانون طبیعى غیر قابل سرپیچى انجام مى دهد، انسان با نیروى عقل و علم و با قوانین وضعى و تشریعى که قابل سرپیچى است، باید انجام دهد. راز فسادها و انحراف هایى که انسان ها از مسیر پیشرفت و تکامل پیدا مى کنند، راز توقع ها و انحطاط ها، راز سقوط ها و هلاکت ها نیز در همین جاست. براى انسان، همان طور که راه پیشرفت و ترقى باز است، راه فساد و انحراف و سقوط هم بسته نیست. انسان رسیده به آن مرحله که به تعبیر قرآن کریم، بار امانتى که آسمان ها و زمین و کوه ها نتوانستند تحمل کنند، به دوش بگیرد؛ یعنى زندگى آزاد را بپذیرد و مسؤولیت تکلیف و وظیفه و قانون را قبول کند و به همین دلیل از ظلم و جهل، از خودپرستى و اشتباه کارى نیز مصون است. قرآن کریم آنجا که این استعداد عجیب انسان را در تحمل امانت تکلیف و وظیفه بیان مى کند، بلافاصله او را با صفت هاى ظلوم و جهول نیز توصیف مى نماید. این دو استعداد در انسان، استعداد تکامل و استعداد انحراف، از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. انسان مانند حیوان نیست که در زندگى اجتماعى، نه به جلو برود، نه به عقب، نه به چپ برود و نه به راست. در زندگى انسان ها گاهى پیشروى است و گاهى عقب گرد. در زندگى انسان ها اگر حرکت و سرعت هست، توقف و انحطاط هم هست، اگر پیشرفت و تکامل هست، فساد و انحراف هم هست. اگر عدالت و نیکى هست، ظلم و تجاوز هم هست. اگر مظاهر علم و عقل هست، مظاهر جهل و هواپرستى هم هست. تغییرات و پدیده هاى قوى که در زمان پیدا مى شود، ممکن است از قسم دوم باشد.1
پی نوشت:
1 .نظام حقوق زن در اسلام،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 115 - 117.
www.irc.ir
انسان، تنها جاندارى نیست که اجتماعى زندگى مى کند. بسیارى از حیوانات، بالاخص حشرات، زندگى اجتماعى دارند و از یک سلسله مقررات و نظامات حکیمانه پیروى مى کنند. اصول تعاون، تقسیم کار، تولید و توزیع، فرماندهى و فرمانبرى، امر و اطاعت بر اجتماع آنها حکم فرماست. زنبور عسل و بعضى از مورچه ها و موریانه ها از تمدن و نظامات و تشکیلاتى برخوردارند که سال ها بلکه قرن ها باید بگذرد تا انسان که خود را اشرف مخلوقات مى شمارد، به پاى آنها برسد. تمدن آنها برخلاف تمدن بشر، ادوارى از قبیل عهد جنگل، عهد حجر، عهد آهن، عهد اتم طى نکرده است. آنها از اولى که پا به این دنیا گذاشته اند، داراى همین تمدن و تشکیلات بوده اند که امروز هستند و تغییرى در اوضاع آنها رخ نداده است. این انسان است که به مصداق «وَ خُلِقَ الاِنسانُ ضعیفا»، زندگى اش از صفر شروع شده و به سوى بى نهایت پیش مى رود.
براى حیوانات، مقتضیات زمان همیشه یک جور است. اقتضاهاى زمان، زندگى آنها را دگرگون نمى کند. براى آنها تجدد خواهى و نوپرستى معنى ندارد. جهان نو و کهنه وجود ندارد. علم براى آنها هر روز کشف تازه اى نمى کند و اوضاع آنها را دگرگون نمى سازد. صنایع سبک و سنگین هر روز به شکل جدیدتر و کامل ترى به بازار آنها نمى آید، چرا؟ چون با غریزه زندگى مى کنند. نه با عقل، ولى زندگى اجتماعى انسان دائما دستخوش تغییر و تحول است. هر قرنى براى انسان دنیا عوض مى شود. راز اشرف مخلوقات بودن انسان هم در همین جاست، انسان فرزند بالغ و رشید طبیعت است و به مرحله اى رسیده است که دیگر نیازى به قیمومت و سرپرستى مستقیم طبیعت ـ به اینکه نیروى مرموزى به نام غریزه او را هدایت کند ـ ندارد. او با عقل زندگى مى کند، نه با غریزه. طبیعت، انسان را بالغ شناخته و آزاد گذاشته و سرپرستى خود را از او برداشته است. آنچه را حیوان با غریزه و با قانون طبیعى غیر قابل سرپیچى انجام مى دهد، انسان با نیروى عقل و علم و با قوانین وضعى و تشریعى که قابل سرپیچى است، باید انجام دهد. راز فسادها و انحراف هایى که انسان ها از مسیر پیشرفت و تکامل پیدا مى کنند، راز توقع ها و انحطاط ها، راز سقوط ها و هلاکت ها نیز در همین جاست. براى انسان، همان طور که راه پیشرفت و ترقى باز است، راه فساد و انحراف و سقوط هم بسته نیست. انسان رسیده به آن مرحله که به تعبیر قرآن کریم، بار امانتى که آسمان ها و زمین و کوه ها نتوانستند تحمل کنند، به دوش بگیرد؛ یعنى زندگى آزاد را بپذیرد و مسؤولیت تکلیف و وظیفه و قانون را قبول کند و به همین دلیل از ظلم و جهل، از خودپرستى و اشتباه کارى نیز مصون است. قرآن کریم آنجا که این استعداد عجیب انسان را در تحمل امانت تکلیف و وظیفه بیان مى کند، بلافاصله او را با صفت هاى ظلوم و جهول نیز توصیف مى نماید. این دو استعداد در انسان، استعداد تکامل و استعداد انحراف، از یکدیگر تفکیک ناپذیرند. انسان مانند حیوان نیست که در زندگى اجتماعى، نه به جلو برود، نه به عقب، نه به چپ برود و نه به راست. در زندگى انسان ها گاهى پیشروى است و گاهى عقب گرد. در زندگى انسان ها اگر حرکت و سرعت هست، توقف و انحطاط هم هست، اگر پیشرفت و تکامل هست، فساد و انحراف هم هست. اگر عدالت و نیکى هست، ظلم و تجاوز هم هست. اگر مظاهر علم و عقل هست، مظاهر جهل و هواپرستى هم هست. تغییرات و پدیده هاى قوى که در زمان پیدا مى شود، ممکن است از قسم دوم باشد.1
پی نوشت:
1 .نظام حقوق زن در اسلام،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 115 - 117.
www.irc.ir
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}