پرسش :
ملّیت داراى چه ویژگى هایى هست؟
پاسخ :
کوچک ترین واحد اجتماعى، خانواده است. زندگى مشترک انسان ها تا وقتى که به زن و شوهر و فرزندان و فرزندزادگان و احیاناً همسران فرزندان آنها محدود است، زندگى خانوادگى نامیده مى شود. زندگى خانوادگى، فوق العاده قدیمى است. از وقتى که انسان پیدا شده، زندگى خانوادگى داشته است. به عقیده بعضى، اجداد حیوانى انسان هم کم و بیش زندگى خانوادگى داشته اند.
واحد بزرگ تر از خانواده، قبیله است. زندگى قبیله اى، مجموعه خانوادگى هایى را که در جدّ اعلى با هم مشترکند، در برمى گیرد. زندگى قبیله اى، مرحله تکامل یافته زندگى خانوادگى است. مى گویند در زندگى هاى خانوادگى و انفرادى اولیه بشر، از لحاظ مالى و اقتصادى، اشتراک حکم فرما بود، نه اختصاص. بعدها مالکیت اختصاصى به وجود آمده است.
واحد اجتماعى دیگرى که از این واحد بزرگ تر و تکامل یافته تر است و شامل مجموع مردمى مى شود که حکومت واحد و قانون واحدى بر آنها حکومت مى کند، در اصطلاح امروز فارسى زبانان، ملت نامیده مى شود. واحد ملى ممکن است از مجموع قبایلى فراهم شده باشد که در اصل و ریشه و خون، با هم شریکند و ممکن است قبایلى که ایجاد کننده یک ملت هستند، در خون و ریشه اصلى هیچ گونه با هم اشتراک نداشته باشند. ممکن است اساساً زندگى قبیله اى و ایلى میان آنها به هیچ وجه وجود نداشته باشد و اگر وجود داشته باشد، فقط در میان بعضى از افراد آن ملت وجود داشته باشد، نه میان همه آنها.
امروز در جهان، ملل گوناگونى وجود دارد و آنچه آنها را به صورت ملت واحد در آورده است، زندگى مشترک و قانون و حکومت مشترک است، نه چیز دیگر از قبیل: نژاد و خون و غیره. وجه مشترک این واحدها این است که حکومت واحدى آنها را اداره مى کند. بعضى از این ملت ها، سابقه تاریخى زیاد ندارند و مولود یک حادثه اجتماعى اند، مثل بسیارى از ملل خاورمیانه که مولود جنگ بین الملل اول و شکست عثمانى هایند. فعلاً در دنیا ملتى وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از دیگر ملل جدا باشد. مثلاً ما ایرانى ها که سابقه تاریخى نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین، داراى وضع خاصى هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد از دیگر ملل مجاور جداییم؟ مثلاً ما که خود را از نژاد آریا و اعراب را از نژاد سامى مى دانیم، آیا واقعاً همین[گونه] است یا دیگر پس از این همه اختلاف ها و امتزاج ها، اثرى از نژادها باقى نمانده است؟
حقیقت این است که ادعاى جدابودن خون ها و نژادها، خرافه اى بیش نیست. نژاد سامى و آریایى و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، ولى حالا آن قدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است. بسیارى از مردم امروز ایران که ایرانى و فارسى زبانند و داعیه ایرانى گرى دارند، یا عربند یا ترک یا مغول. همچنان که بسیارى از اعراب که با حماسه زیادى دم از عربیّت مى زنند، از نژاد ایرانى یا ترک یا مغول هستند. شما اگر همین حالا یک سفر به مکه و مدینه بروید؛ بیشتر مردم ساکن آنجا را مى بینید که در اصل، اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جاى دیگر هستند. شاید بسیارى از کسانى که نژادشان از کوروش و داریوش است، الآن در کشورهاى عربى تعصب شدید عربیّت دارند و بالعکس شاید بسیارى از اولاد ابوسفیان ها امروز سنگ تعصب ایرانیّت به سینه مى زنند. چند سال پیش، یکى از اساتید دانشگاه تهران کوشش داشت با دلیل اثبات کند که یزید بن معاویه یک ایرانى اصیل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در این سرزمین باشند. پس آنچه به نام ملت فعلاً وجود دارد این است که ما فعلاً مردمى هستیم که در یک سرزمین و زیر یک پرچم و با یک رژیم حکومتى و با قوانین خاصى زندگى مى کنیم، ولى اینکه نیاکان و اجداد ما هم حتماً ایرانى بوده اند، یا یونانى یا عرب یا مغول یا چند چیز دیگر، نمى دانیم. اگر ما ایرانیان بخواهیم براساس نژاد قضاوت کنیم و کسانى را ایرانى بدانیم که نژاد آریا داشته باشند، بیشتر ملت ایران را باید غیر ایرانى بدانیم و بسیارى از مفاخر خود را از دست بدهیم؛ یعنى از این راه بزرگ ترین ضربه را بر ملیّت ایرانى زده ایم. الآن در ایران ما، قوم ها و قبایلى زندگى مى کنند که نه زبانشان فارسى است و نه خود را از نژاد آریا مى دانند. به هر حال در عصر حاضر، دم زدن از استقلال خونى و نژاد، خرافه اى بیش نیست.
www.irc.ir
کوچک ترین واحد اجتماعى، خانواده است. زندگى مشترک انسان ها تا وقتى که به زن و شوهر و فرزندان و فرزندزادگان و احیاناً همسران فرزندان آنها محدود است، زندگى خانوادگى نامیده مى شود. زندگى خانوادگى، فوق العاده قدیمى است. از وقتى که انسان پیدا شده، زندگى خانوادگى داشته است. به عقیده بعضى، اجداد حیوانى انسان هم کم و بیش زندگى خانوادگى داشته اند.
واحد بزرگ تر از خانواده، قبیله است. زندگى قبیله اى، مجموعه خانوادگى هایى را که در جدّ اعلى با هم مشترکند، در برمى گیرد. زندگى قبیله اى، مرحله تکامل یافته زندگى خانوادگى است. مى گویند در زندگى هاى خانوادگى و انفرادى اولیه بشر، از لحاظ مالى و اقتصادى، اشتراک حکم فرما بود، نه اختصاص. بعدها مالکیت اختصاصى به وجود آمده است.
واحد اجتماعى دیگرى که از این واحد بزرگ تر و تکامل یافته تر است و شامل مجموع مردمى مى شود که حکومت واحد و قانون واحدى بر آنها حکومت مى کند، در اصطلاح امروز فارسى زبانان، ملت نامیده مى شود. واحد ملى ممکن است از مجموع قبایلى فراهم شده باشد که در اصل و ریشه و خون، با هم شریکند و ممکن است قبایلى که ایجاد کننده یک ملت هستند، در خون و ریشه اصلى هیچ گونه با هم اشتراک نداشته باشند. ممکن است اساساً زندگى قبیله اى و ایلى میان آنها به هیچ وجه وجود نداشته باشد و اگر وجود داشته باشد، فقط در میان بعضى از افراد آن ملت وجود داشته باشد، نه میان همه آنها.
امروز در جهان، ملل گوناگونى وجود دارد و آنچه آنها را به صورت ملت واحد در آورده است، زندگى مشترک و قانون و حکومت مشترک است، نه چیز دیگر از قبیل: نژاد و خون و غیره. وجه مشترک این واحدها این است که حکومت واحدى آنها را اداره مى کند. بعضى از این ملت ها، سابقه تاریخى زیاد ندارند و مولود یک حادثه اجتماعى اند، مثل بسیارى از ملل خاورمیانه که مولود جنگ بین الملل اول و شکست عثمانى هایند. فعلاً در دنیا ملتى وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از دیگر ملل جدا باشد. مثلاً ما ایرانى ها که سابقه تاریخى نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین، داراى وضع خاصى هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد از دیگر ملل مجاور جداییم؟ مثلاً ما که خود را از نژاد آریا و اعراب را از نژاد سامى مى دانیم، آیا واقعاً همین[گونه] است یا دیگر پس از این همه اختلاف ها و امتزاج ها، اثرى از نژادها باقى نمانده است؟
حقیقت این است که ادعاى جدابودن خون ها و نژادها، خرافه اى بیش نیست. نژاد سامى و آریایى و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، ولى حالا آن قدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است. بسیارى از مردم امروز ایران که ایرانى و فارسى زبانند و داعیه ایرانى گرى دارند، یا عربند یا ترک یا مغول. همچنان که بسیارى از اعراب که با حماسه زیادى دم از عربیّت مى زنند، از نژاد ایرانى یا ترک یا مغول هستند. شما اگر همین حالا یک سفر به مکه و مدینه بروید؛ بیشتر مردم ساکن آنجا را مى بینید که در اصل، اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جاى دیگر هستند. شاید بسیارى از کسانى که نژادشان از کوروش و داریوش است، الآن در کشورهاى عربى تعصب شدید عربیّت دارند و بالعکس شاید بسیارى از اولاد ابوسفیان ها امروز سنگ تعصب ایرانیّت به سینه مى زنند. چند سال پیش، یکى از اساتید دانشگاه تهران کوشش داشت با دلیل اثبات کند که یزید بن معاویه یک ایرانى اصیل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در این سرزمین باشند. پس آنچه به نام ملت فعلاً وجود دارد این است که ما فعلاً مردمى هستیم که در یک سرزمین و زیر یک پرچم و با یک رژیم حکومتى و با قوانین خاصى زندگى مى کنیم، ولى اینکه نیاکان و اجداد ما هم حتماً ایرانى بوده اند، یا یونانى یا عرب یا مغول یا چند چیز دیگر، نمى دانیم. اگر ما ایرانیان بخواهیم براساس نژاد قضاوت کنیم و کسانى را ایرانى بدانیم که نژاد آریا داشته باشند، بیشتر ملت ایران را باید غیر ایرانى بدانیم و بسیارى از مفاخر خود را از دست بدهیم؛ یعنى از این راه بزرگ ترین ضربه را بر ملیّت ایرانى زده ایم. الآن در ایران ما، قوم ها و قبایلى زندگى مى کنند که نه زبانشان فارسى است و نه خود را از نژاد آریا مى دانند. به هر حال در عصر حاضر، دم زدن از استقلال خونى و نژاد، خرافه اى بیش نیست.
www.irc.ir
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}