پرسش :

آیا مى‌توان گفت که غربیها در علوم انسانى از ما پیشرفته ترند؟ اگر چنین است چگونه مى‌توان از تجربیات آنها استفاده کرد؟


پاسخ :
پاسخ از آیت الله محمدتقی مصباح یزدی(دامت برکاته):
قبل از هر سخنى باید مقصود از «علوم انسانى» روشن شود. متأسفانه در عصر اخیر غربیها «علم» را به گونه‌اى تعریف کرده‌اند که عمدتاً از گرایشهاى «پوزیتیویستى، تجربه گرایى» سرچشمه مى‌گیرد که هنوز آثار آن باقى مانده و تا حدودى به بعضى از مکاتب دیگر نیز سرایت کرده است. مطابق این تفکر، «علم» شناخت پدیده هاى عینى، ملموس و قابل تجربه تعمیم پذیر است. بنابراین، معارف و اطلاعاتى که راه شناخت آنها عقل و قیاس است از تعریف «علم» خارجند؛ مثلاً «خداشناسى» «انسان شناسى» «انسان‌شناسى فلسفى» و «روان‌شناسى فلسفى» علم نیستند.
سخن این است که اگر مقصود از «علوم انسانى» علومى است که صرفاً تجربى اند، بدون شک، اختلاف علوم انسانى در مکتب ما با علوم انسانى در دیدگاه آنها مبنایى است؛ یعنى، اینکه در «روش شناسىِ» علوم اختلاف نظر داریم. به اعتقاد ما غیر از تجربه حسى که کاربرد محدودى دارد، روشهاى دیگرى هم براى کشف حقیقت موجود است. بعضى از موارد، تجربه حسى اصلاً کاربردى ندارد و فقط از روش عقلانى و قیاسى استفاده مى‌شود. علاوه بر این، گاهى براى کشف بسیارى از حقایق از «وحى» استفاده مى‌کنیم. اگر باور داریم که «وحى» کاشف حقیقت است چرا براى آن کمتر از تجربه حسى خطاپذیر ارزش قائل باشیم؟ به هر حال، اگر علوم انسانى را به دو بخش: تجربه پذیر و غیر قابل تجربه تقسیم کنیم، در بخش تجربىِ آن، غربیها پیشرفت قابل توجهى داشته اند، اما در بخش تحقیق غیرتجربى، پیشرفت آنها، نه از نظر زمانى و نه از جهت عمق مطالب، بیش از ما نبوده است.شاید بتوان علت عقب افتادگى در بعضى از بخشهاى علوم انسانى را اهمیت ندادن به آنها قبل از انقلاب، از دست دادن رهبران این حرکت فکرى از قبیل شهید مطهرى، شهید بهشتى، شهید باهنر و شهید مفتح و گرفتاریها و مسئولیتهاى دانشمندان حوزه‌اى را بعد از انقلاب دانست.
اما در پاسخ به این سؤال که آیا از دست آوردهاى غربیها مى‌توان استفاده کرد یا نه؟ باید گفت: استفاده از تجربیات دیگران در هر حال مطلوب است. آنها مسائل را به خوبى و روشنى و با دقت و ظرافت مطرح کرده اند، به مطالب ریز و جزئى که به ظاهر بى اهمیت به نظر مى‌رسند بهاى بیشترى داده‌اند و بسیارى از سؤالاتى را که به پاسخ گویى نیاز دارند، طرح نموده‌اند و البته جوابهاى فراوانى هم به سؤالات مطروحه داده‌اند که ـ اگر چه ممکن است تنها راه حل مشکل و صددرصد قابل قبول نباشند ـ قابل اغماض و چشم پوشى هم نیستند. اگر شخصى، ولو اینکه دشمن باشد، تجربه‌اى را کسب کرد، شکل عاقلانه قضیه، استفاده از تجربه اوست، همان‌گونه که استفاده نکردن از نتایج علوم تجربى آنها، مثل رایانه، تلویزیون، رادیو و ... خلاف عقل است. اما این پندار که: راه همان است که آنها در «علوم انسانى» رفته اند! نتیجه درست همان است که آنها گرفته اند! کاملاً نابجاست. اگر مسلمانان این واقعیت را باور کنند که مکتب آنها معدن ناب بسیارى از معارف و علوم عمیق انسانى است که باید با همت و تلاش استخراج شوند، هرگز مجذوب پیشرفتهاى مادى نخواهند شد و به خودباختگى فرهنگى مبتلا نخواهند گشت و طرح این مبحث اولین گامى بود که در جهت استخراج این معدن عمیق الهى صورت گرفت، امید است که این اولین قدم، زیربنایى براى قدمهاى بعدى باشد و مقبول درگاه حضرت احدیت قرار گیرد.
منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367