پرسش :

آیا مقصود از «غضب الهى» همان رضایت نداشتن اوست؟


پاسخ :
خشم و خشنودى در انسان حالاتى انفعالى اند. همان‌گونه که خشنودى حالتى روانى و عارضى است خشم و غضب هم حالتى روانى است که بر انسان عارض مى‌شود و آثارى از قبیل: سرخى صورت، ضربان شدید قلب و... به دنبال آن مى‌آید.
خشم و رضایت با این ویژگیها در مورد خدا معنا ندارد، بلکه همان‌گونه که بیان شد، بعد از تجرید و تلطیف و حذف جهات مادى و نواقص، مى‌توان آنها را به خدا نسبت داد. یکى از اعتقادات اساسى شیعه، آن‌گونه که ائمه اطهار، سلام الله علیهم اجمعین، به ما تعلیم داده‌اند این است که: صفات خدا عین ذات اوست «و کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه».( نهج البلاغه، شرح ابى الحدید جلد یک باب یک صفحه 72)
این گونه نیست که علم، محبت و قدرت خدا از ذات او جدا باشند. خداى متعال موجودى بسیط، در عین حال مشتمل بر تمامى کمالات است. اگر رضایت، محبت، علم، قدرت و سایر صفات او را تلطیف کنیم، ریشه آنها را در ذات او مى‌یابیم.
منشأ پیدایش حالت «غضب» در انسان، احساس نقص، ضرر و کمبود است. وقتى که آدمى احساس مى‌کند که نفعى را از دست داده، متضرر شده، به او توهین شده، یا عزتش از بین رفته است، غضب مى‌کند، ولى این وضعیت اصلا در مورد خدا صادق نیست، زیرا او چیزى را از دست نمى‌دهد و متضرر نمى‌شود که غضب کند. برگشت جهت عدمى و فقدان به مخلوقات است. وقتى که موجودى کمال خودش را از دست مى‌دهد مورد غضب خدا قرار مى‌گیرد. «غضب» از صفات ذاتى خدا محسوب نمى‌شود؛ اعتقاد به ذاتى بودن صفت «غضب» به این معناست که خداى سبحان، نعوذبالله، به دلیل فقدانى که در ذاتش ایجاد شده، همیشه ناراحت است. غضب خدا فقط به این دلیل است که مخلوقى کمالى را از دست مى‌دهد. منشأ غضب خدا فقدان کمال در مخلوقات است. نداشتن «کمال» به اصطلاح فلاسفه، عدمِ مَلَکه است؛ یعنى فاقد آن ویژگى است که باید داشته باشد. وقتى که مى‌گوییم فلانى کور است، درست است که ظاهر این لفظ گویاى حالتى وجودى در انسان است، اما کورى به معناى نداشتن چشم است، تعبیر ما به صورت تعبیرى وجودى است، ولى معناى آن عدمى یعنى «بینانبودن» است. وقتى که مى‌گوییم: منشأ غضب فقدان کمال است، منشأ غضب را امرى عدمى دانسته ایم، در مورد غضب خدا هم نتیجه همین مى‌شود منشأ غضب خدا، نبود کمال در مخلوقات و در نهایت عدم تعلق محبت خدا به آنان است، ولى در جایى که باید «کمال» باشد، اما نیست، یک سلسله آثار وجودى بر آن مترتب مى‌شود، لذا بر این دسته افراد عذاب نازل مى‌کند و آنها را تنبیه مى‌نماید. پس «غضب» به لحاظ آثار وجودى که بر آن مترتب مى‌شود، امرى وجودى است، اما حقیقت آن «عدم رضایت و حب» است و چون حب و رضایت از صفات ذات الهى است و تمامى وجود او کمال و محبت است، پس خشم و غضب جزو ذات او نیست. متعلق آنها نقص و عدم کمال است که خود منشأ آثار خاصى است. پس اگر گفته مى‌شود که «غضب» به معناى عدم محبت است، به این لحاظ است که مربوط به عدم کمالى است که در مخلوقات پیدا مى‌شود. همان‌گونه که معناى صفات سلبى این نیست که صفتى خارج از ذات براى او اثبات مى‌کنیم، معناى غضب کردن الهى هم این است که نسبت به شیئى که کمال خود را از دست داده، رضایت و محبت ندارد و تمامى اینها حاکى از وحدت و کمال ذات اوست.
منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367