پرسش :

آیا روایتی در مورد فضیلت غش کردن در میان هیئت های عزاداری، وجود دارد؟


پاسخ :
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام با قیام علیه ظلم بر جهانیان این پیام را داد که تا جهان هست بر آزاد مردان امر به خوبی ها و نهی از بدی ها و اصلاح جامعه بر محور قرآن با تفسیر اهل بیت عصمت و طهارت یک تکلیف اساسی است و آن کس را سزد خود را شیعه بداند که زندگیش شبیه زندگی امام حسین علیه السلام و مرگش نیز مرگ آن حضرت باشد و این نخواهد شد مگر آن که پیام عاشورا را درک کند و در زندگی خود جاری ساخته و جامعه را با آن پیام های والا به سعادت برساند.
برقراری مجالس عزاداری حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام برای همین تکلیف است که در این مجالس اهداف قیام بررسی شده و به جامعه ارائه گردد تا انسان ها به سوی کمال حرکت کنند و گریه بر آن حضرت خود مقدمه ای است برای رسیدن به این اهداف و گریه ها به خاطر این است که عده ای در عاشورا نگذاشتند این اهداف روشن و انسان ساز در جامعه اجرا گردد. آری اشک ریختن بر مظلومیت های اهل بیت علیهم السلام و به خصوص حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام، انسان ساز، جامعه ساز، سعادت بخش و تنها راه رسیدن به کمال الهی است و این است فرمایش حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند:
«آه کشیدن غمگین برای ستمی که به ما رسیده تسبیح است و اندوه او برای ما عبادت و پوشیدن راز ما، جهاد در راه خداست. آن گاه فرمود: باید این حدیث با طلا نوشته شود».[1]
این نیست جز برای انسان ساز بودن این مجالس، چرا که در این مجالس سخنان راه گشای اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به جامعه ارائه می گردد و راه و روش امامان معصوم الگوی انسان ها شده و به سعادت می رسند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ فرمودند:
«من دو چیز گران بها بین شما به امانت می گذارم : کتاب خدا و اهل بیتم. مادامی که به این دو چنگ زنید، گمراه نخواهید شد».[2]
آری مجالس امام حسین علیه السلام که همراه با معرفت باشد، عمل کردن و امانتداری است و گمراه نشدن است، چرا که این مجالس به قرآن و اهل بیت علیهم السلام تمسک جستن است.
غش کردن در این مراسم
اگر منظور این است که اگر کسی برای ابا عبد الله الحسین علیه السلام آن قدر گریه کند که حالت غش به او دست دهد، آیا روایات اسلامی چنین عملی را تایید می کند یا نه؟ جواب مثبت است چنان چه شیخ عباس قمی در کتاب معتبر نفس المهموم آورده است که: امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«آن شبی که فردایش پدرم کشته شد، عمه ام زینب پرستاری من می کرد، ناگاه پدرم برخاست و در خیمه دیگر که «حویّ» مولای ابی ذر غفاری شمشیرها را تیز می کرد، وارد شد و اشعاری را خواند. دو سه بار این ابیات را تکرار کرد تا من مقصود پدرم را یافتم، پس گریه گلوی مرا گرفت و خود را نگه داشته و دانستم بلا فرود آمد ولی عمه ام زینب نتوانست خودداری کند و برخاست نزد پدرم رفت و گفت:
ای وای از این مصیبت، کاش مرگ آمده و زندگانی را نابود کرده بود، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن علیهم السلام از دنیا رفتند. ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان.
امام سوی او نگریست و فرمود: ای خواهر من! بردباری تو را شیطان نبرد و اشک در دو چشمش بگردید و فرمود: اگر مرغ سنگ خوار را به حال خود بگذارند می خوابد.
پس عمه ام گفت: آیا تو را به ستم می گیرند و این دل مرا بیشتر خسته و آزرده می کند و بر جان من گران و دشوار است. آن گاه سیلی بر روی خود زد و گریبان چاک کرد و بی هوش افتاد.
امام حسین علیه السلام برخاست و آب بر روی او ریخت تا به هوش آمد...».[3]
از این روایت می توان استفاده کرد که اگرکسی بر اثر گریه بر مصیبت های امام حسین علیه السلام بیهوش شود، کار ناروایی انجام نداده است.
در روایت دیگر آمده امیر مؤمنان علیه السلام وقتی به سرزمین کربلا رسید آن قدر گریه کرد تا آن که به صورت به زمین افتاد و به مدت طولانی در حال بی هوشی ماند.[4]
در شهادت حضرت قاسم بن حسن مجتبی علیه السلام نیز می خوانیم:
چون امام حسین علیه السلام دید که او به جنگ می رود، در آغوشش گرفت و با هم گریستند. چندان که بیهوش شدند و پس از آن که به هوش آمد از امام حسین علیه السلام اذن جهاد خواست و حضرت اذن نداد. پس حضرت قاسم بر دست و پای عمویش افتاد و بوسید تا اذن گرفت و به میدان رفت... .[5]
در روایت دیگر آمده است که وقتی بلال اذان می گفت و حضرت زهرا سلام الله علیها نام پدرش را شنید به صورتش زد و غش کرد و مردم به بلال گفتند: اذان را ترک کن که دختر پیامبر از دنیا رفت و مردم فکر می کردند که حضرت از دنیا رفت.[6]
یادآوری این نکته لازم است که اگر افرادی ناراحتی جسمی داشته باشند و گریه های زیاد و در بین جمعیت رفتن برای قلب آن ها خطر داشته باشد، جایز نیست خود را به خطر اندازند، بلکه بهتر است در گوشه ای خلوت کرده و به روضه و سینه زن ها گوش داده و اشک بر ابا عبد الله الحسین بریزد. چرا که بر چنین افرادی وارد شدن در میان ازدحام جمعیت خطرآفرین می باشد. پس به مقدار توان بایستی در گوشه ای از این مجالس که ازدحام نباشد بنشینند و نکته دیگر این که همه فضایل و ثواب هایی که در گریه کردن وجود دارد مشروط بر شناخت امام، اخلاص، تقوی و الگوی عملی قرار دادن امام در زندگانی است نه این که خدای نکرده به بهانه این ثواب، دست از واجبات و وظایف دینی بردارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ لهوف، سید بن طاوس، ترجمه بخشایشی.
2ـ ارشاد شیخ مفید، ج 2، ترجمه ساعدی خراسانی.
پاورقی ها:
[1] . قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه ابو الحسن شعرانی، قم، هجرت، اول، 1381 هـ.ش، ص 35، حدیث هفتم.
[2] . کلینی، محمد، کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365 هـ.ش، ج 1، ص 293، حدیث 3.
[3] . شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم، ترجمه ابو الحسن شعرانی، ص 198.
[4] . ابو المظفر سبط بن جوزی، تذکره الخواص، بیروت، دار الکتب العلمیه، ص 225، و ر.ک: مقتل خوارزمی، ص 162، کتاب صفین، ص 58.
[5] . نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانی، ص 274.
[6] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413 هـ.ق، ج 1، ص 297، باب الاذان و الاقامه.... .
منبع : اندیشه قم