پرسش :
حقوق بشر را عقل جمعی بشر تدوین کرده و قانون اساسی که ما نوشته ایم براساس قرآن است . واین قانون در بسیاری از جهات مقابل حقوق بشر قرار می گیرد علت چیست؟
پاسخ :
مگر قرار بوده که حقوق بشر محدوده ی آزادی انسان را ترسیم کند ؟ مفهوم آزادی این است که انسان می تواند یک کاری را انجام دهد و می تواند آن را ترک کند . آیا محدوده ی این عمل را انسان طرح می کند یا خداوند؟ مثلاً در طول تاریخ به زن ها ظلم شده است . حقوق بشر برای اینکه این ظلم را بردارد تعدادی حق را در منشور می گنجاند . قرار نیست که حقوق بشر صرفاً محدوده ی آزادی انسان ها را مشخص کند . قرار است یک حقوقی را با نگاه خاصی ایجاد کند. البته خیلی از افراد در حوزه ی روان شناسی نیز معتقد هستند که یک گروه نمی توانند حقوقی را برای همه ی انسان ها ایجاد کنند . چرا که فرهنگ ها متفاوت بوده و تفاوت های فردی نیز موجود است . حتی در کشور خود ما اگر بخواهیم یک حقوقی را برای اقوام مختلف ، جنسیت های مختلف و فرهنگ های مختلف طرح ریزی کنیم مشکل است . باید فرهنگ های آن افراد را مطالعه کرده و براساس آن حقوقی را ترسیم کنیم . قطعاً امروزه می توان نواقص زیادی را برای همین منشور حقوق بشر متصور شد .
ما یک سری الفاظ داریم . اینکه افراد از این اصطلاحات چه برداشتی را کرده و چه چیزی را استنباط می کنند یک بحث است . بحث دیگر این است که حقیقت چیست . در فقه گاهی در خصوص ملک صحبت می شود . آنها در واقع درخصوص لفظ ملکیت صحبت نمی کنند بلکه حقیقت آن را مد نظر قرار می دهند . در مباحث اجتماعی در خصوص فرهنگ صحبت می شود آیا لفظ فرهنگ مد نظر است ؟ ما در یک جایی می خواهیم حقیقت یک معنایی را بفهمیم . ما در فضای ذهنی می خواهیم به یک فضای مشترک برسیم و سپس درخصوص آن صحبت کنیم . رفع مانع از حق آزادی یعنی اینکه کسی این مانع را ایجاد نکرده و این حق را سلب کند . ما آزادی تکوینی و آزادی تشریعی داریم . آزادی تکوینی اختیارات ما است . اما آزادی تشریعی برای این است که آزادی تکوینی فرد را در جهت کمال خود قرار دهد . یک جاهایی محیط ارزشی و کمال انسان است ، آنجا دست دین و خداوند درکار است . اگر خالق هستی خداوند است ، مانند هر صانع دیگری بیش از دیگران به اهداف مخلوق خود آگاه است . بهتر از هرکسی می توند اشکالات آن را فهمیده و آن را به سمت هدف هدایت کند . انسان برای رسیدن به کمال و قرب الهی خلق شده است . اگر به این منظور خلق شده ، جاهایی که رفتار انسان رنگ کمال می گیرد ، فقط صانع می شناسد . از جهت دیگر هدف و نهایت انسان قرب الهی است . رسیدن به بی نهایتی است که خداوند سیر رسیدن به این بی نهایت را در فطرت انسان قرار داده است . اگر در نهاد انسان قرار داده شده که انسان به سمت خدا برود ، نهایت رسیدن را فقط خدا می تواند بگوید . حقوق الهی یعنی هر چیزی رنگ ارزشی دارد باید انسان را به هدف خود راهنمایی کند . نمی توان سلیقه ای عمل کرد . اگر همه ی بشر فکر خود را جمع کنند ، نمی توانند بگویند که سعادت انسان چطور است . چون نهایت انسان خدا است و خدا قابل تشخیص نیست . در جاهایی که فضای ارزشی نیست بشر می تواند حقوقی را خلق کند . مثلاً من می خواهم قلب خود را عمل کنم ، اینجا یک فضای تجربی است . اما همینکه بخواهد رنگ ارزش پیدا کند باید از دستورات الهی کمک بگیریم . دین اصلاً با علم مخالفتی ندارد . اینکه محدوده ی آزادی را خداوند باید مشخص کند یا بشر ، آنجا که فضای ارزشی است ، محدوده ی آن را خدا باید تعیین کند .
مگر قرار بوده که حقوق بشر محدوده ی آزادی انسان را ترسیم کند ؟ مفهوم آزادی این است که انسان می تواند یک کاری را انجام دهد و می تواند آن را ترک کند . آیا محدوده ی این عمل را انسان طرح می کند یا خداوند؟ مثلاً در طول تاریخ به زن ها ظلم شده است . حقوق بشر برای اینکه این ظلم را بردارد تعدادی حق را در منشور می گنجاند . قرار نیست که حقوق بشر صرفاً محدوده ی آزادی انسان ها را مشخص کند . قرار است یک حقوقی را با نگاه خاصی ایجاد کند. البته خیلی از افراد در حوزه ی روان شناسی نیز معتقد هستند که یک گروه نمی توانند حقوقی را برای همه ی انسان ها ایجاد کنند . چرا که فرهنگ ها متفاوت بوده و تفاوت های فردی نیز موجود است . حتی در کشور خود ما اگر بخواهیم یک حقوقی را برای اقوام مختلف ، جنسیت های مختلف و فرهنگ های مختلف طرح ریزی کنیم مشکل است . باید فرهنگ های آن افراد را مطالعه کرده و براساس آن حقوقی را ترسیم کنیم . قطعاً امروزه می توان نواقص زیادی را برای همین منشور حقوق بشر متصور شد .
ما یک سری الفاظ داریم . اینکه افراد از این اصطلاحات چه برداشتی را کرده و چه چیزی را استنباط می کنند یک بحث است . بحث دیگر این است که حقیقت چیست . در فقه گاهی در خصوص ملک صحبت می شود . آنها در واقع درخصوص لفظ ملکیت صحبت نمی کنند بلکه حقیقت آن را مد نظر قرار می دهند . در مباحث اجتماعی در خصوص فرهنگ صحبت می شود آیا لفظ فرهنگ مد نظر است ؟ ما در یک جایی می خواهیم حقیقت یک معنایی را بفهمیم . ما در فضای ذهنی می خواهیم به یک فضای مشترک برسیم و سپس درخصوص آن صحبت کنیم . رفع مانع از حق آزادی یعنی اینکه کسی این مانع را ایجاد نکرده و این حق را سلب کند . ما آزادی تکوینی و آزادی تشریعی داریم . آزادی تکوینی اختیارات ما است . اما آزادی تشریعی برای این است که آزادی تکوینی فرد را در جهت کمال خود قرار دهد . یک جاهایی محیط ارزشی و کمال انسان است ، آنجا دست دین و خداوند درکار است . اگر خالق هستی خداوند است ، مانند هر صانع دیگری بیش از دیگران به اهداف مخلوق خود آگاه است . بهتر از هرکسی می توند اشکالات آن را فهمیده و آن را به سمت هدف هدایت کند . انسان برای رسیدن به کمال و قرب الهی خلق شده است . اگر به این منظور خلق شده ، جاهایی که رفتار انسان رنگ کمال می گیرد ، فقط صانع می شناسد . از جهت دیگر هدف و نهایت انسان قرب الهی است . رسیدن به بی نهایتی است که خداوند سیر رسیدن به این بی نهایت را در فطرت انسان قرار داده است . اگر در نهاد انسان قرار داده شده که انسان به سمت خدا برود ، نهایت رسیدن را فقط خدا می تواند بگوید . حقوق الهی یعنی هر چیزی رنگ ارزشی دارد باید انسان را به هدف خود راهنمایی کند . نمی توان سلیقه ای عمل کرد . اگر همه ی بشر فکر خود را جمع کنند ، نمی توانند بگویند که سعادت انسان چطور است . چون نهایت انسان خدا است و خدا قابل تشخیص نیست . در جاهایی که فضای ارزشی نیست بشر می تواند حقوقی را خلق کند . مثلاً من می خواهم قلب خود را عمل کنم ، اینجا یک فضای تجربی است . اما همینکه بخواهد رنگ ارزش پیدا کند باید از دستورات الهی کمک بگیریم . دین اصلاً با علم مخالفتی ندارد . اینکه محدوده ی آزادی را خداوند باید مشخص کند یا بشر ، آنجا که فضای ارزشی است ، محدوده ی آن را خدا باید تعیین کند .
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}