پرسش :

خیلی از کشورهای جهان، داعیة حکومت اسلامی دارند، شما به چه دلیل می گویید که جمهوری اسلامی ایران به حق نزدیک‎تر است ؟


پاسخ :
بر اساس اعتقاد دینی، حاکمیت حق انحصاری خداوند متعال است و حکومت بر جهان و انسان‎ها مختص به ذات احدیت می‎باشد «اِنِ الحکم الا لله»[1] و «له ملک السموات والارض».[2] از طرفی حاکمیت مستقیم و بلا واسطة خداوند بر جهان و انسان امکان‎پذیر نمی‎باشد و در واقع آنچه در عالم بیرون اتفاق می‎افتد، حاکمیت الهی به معنای حاکمیت قوانین و احکام الهی است که برخاسته از ربوبیت تشریعی خداوند می‎باشد. و تنفیذ ارادة تشریعی الهی از طریق اصل خلافت الهی در زمین محقق می‎شود.
انسان خلیفة خدا در زمین است و از آغاز آفرینش بشر تاکنون این امر، محور حاکمیت الهی بوده است. ناگفته پیداست که تمام افراد بشر صلاحیت چنین مقامی را ندارند و از سویی التزام به انحصار این مقام در جمعی محدود، مثلاً انبیاء عظام الهی، تا حدی موجب نقض غرض خواهد بود. لذا راه حل معقول و منطقی این است که در تمام زمان‎‎ها و دوران‎ها، در میان جوامع بشری، به ویژه دینی، گروهی با داشتن ویژگی‎های خلیفه الهی حاکمیت، وجود دارند که از ادای این رسالت هم برمی‎آیند.
بر این اساس، انبیاء الهی به عنوان شایسته‎ترین خلفای الهی در زمین، حاکمیت تفویضی را از سوی خداوند متعال در راستای تطبیق و اجرای شریعت بر عهده داشتند. امّا پس از اینکه جامعه بشری، به ویژه مسلمانان از نعمت حیات فیزیکی رسول مکرم اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ محروم شدند، بنا به دلایلی، در باب جانشینی آن حضرت اختلافی پدید آمد و در اثر آن دو نظریه امامت و خلافت مطرح گردید که طبعاً هر کدام مبانی، منابع، ویژگی‎ها و شاخصه‎های خاص به خود را دارد.
بر اساس اعتقاد شیعی، خلافت از شؤون امامت است و امام یا همان متصدی منصب امامت، منصوب خداوند متعال و برخوردار از گوهر گرانبهای عصمت و مصون از خطا و انحراف است. به عبارت دیگر، امامت ادامه نبوت است؛ زیرا ابلاغ آن از سوی رسول الله _ صلّی الله علیه و آله _ اکمال دین و اتمام نعمت خوانده شده است[3]. از این رو نزدیکترین حکومت به حق، حکومت رسول اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ می‎باشد و پس از آن، حکومتی به حق نزدیکتر است که ضمن دارا بودن شاخصه‎ها و ویژگی‎های حکومت نبوی _ صلّی الله علیه و آله _ ، ادامه و دنباله آن به شمار آید.
در عصر حاضر که به اعتقاد شیعیان دوران غیبت امام معصوم ـ علیه السلام ـ نامیده می‎شود، به دلیل محرومیت از فیض حضور مستقیم و بی واسطه امام معصوم ـ علیه السّلام ـ و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و اقامه عدل و بسط و معنویت و فراهم نمودن زمینه رشد و تعالی انسان‎ها، حکومتی به حق نزدیکتر است که از سوی امام معصوم ـ علیه السلام ـ که خود جانشین و قائم مقام رسول خدا در تمام امور است، مورد تأیید واقع شود.
بنابراین، حکومت‎های اسلامی موجود در عصر حاضر را می‎توان به قرار ذیل دسته‎بندی کرد:
1. حکومتی که تمام ارکان آن بر اساس دین شکل گرفته باشد. چنین حکومتی نه تنها قوانین و مقررات آن برگرفته از احکام دین است بلکه مجریان آن نیز، یا به اذن عام و یا به اذن خاص، از طرف خداوند منصوب می‎باشند.
2. حکومتی که در آن احکام دینی رعایت شود. یعنی چنین حکومتی فقط در دایرة تدوین و اجرای قوانین به شریعت و احکام دین متکی است امّا مجریان و مسئولان آن از پشتوانه انتصاب الهی بهره ندارند.
3. حکومتی که بر جامعه دینداران فرمانروایی دارد. در این گونه حکومت‎ها نه قوانین شریعت رعایت می‎شود و نه زمامداران آن از سوی خداوند متعال مأذون‎اند. بلکه صرفاً‌ بدلیل متدیّن بودن مردم تحت حاکمیت، از روی تسامح حکومت هم دینی خوانده می‎شود.
واضح است که از میان این سه دسته از حکومت دینی، دستة اول نوع مطلوب و ایده‎آل است و می‎توان گفت حکومت انبیاء عظام الهی، امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ و در زمان غیبت، حکومت فقهاء جامع شرایط که از طرف امام معصوم ـ علیه السلام ـ مورد تأیید قرار می‎گیرند و پشتوانه انتصاب الهی را، و لو با چند واسطه و غیر مستقیم، به همراه دارند، در دستة اول جای می‎گیرد.[4]
در نتیجه، بر اساس مشروعیت الهی حکومت و بنابر معتقدات کلامی شیعیان، در زمان حاضر حکومتی که از مصادیق دستة اول باشد، از اقربیت به حق برخوردار می‎باشد. لذا، نظام جمهوری اسلامی ایران به دلیل دارا بودن ویژگی‎های عمده دستة اول؛ یعنی انتصاب حاکم به اذن عام الهی و تدوین قوانین و مقررات بر محور شریعت اسلامی، به حق نزدیکتر است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
برای مطالعة بیشتر به کتاب حقوق و سیاست اثر استاد مصباح یزدی و کتاب ولایت فقیه آیت الله جوادی آملی و حضرت امام خمینی (ره) مراجعه شود.
پاورقی ها:
[1] یوسف/40
[2] فرقان/2
[3] رک : آیات 3 و 67 سوره مائده
[4] . مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، ج 1، قم، انتشارات مؤسسة امام خمینی، 1378، ص 45 ـ 47.