پرسش :
سیزده آبان روز مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکاست، واقعا دلیل و راز این همه نفرت نسبت به آمریکا چیست؟
پاسخ :
13 آبان هر سال یادآور حماسه های کم نظیری در تاریخ ملت ایران می باشد که یکی از آنها تسخیر لانه جاسوسی آمریکا می باشد . در چنین روزی دانشجویانی که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می نامیدند در یک حرکت خودجوش و انقلابی ، به سمت سفارتخانه آمریکا در تهران حرکت کرده ، پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکایی مستقر در محل وارد آن شده و سفارتخانه را به تسخیر خود در آوردند . آنان پس از تسخیر این محل به اسناد و مدارکی دست یافتند که نشان می داد که این محل نه یک سفارتخانه بلکه یک اتاق جنگ برای بر هم زدن نظم و امنیت ملی و انواع توطئه در گوشه و کنار کشور و نیز مرکزی برای فعالیتهای جاسوسی و هماهنگی باعناصر مرتبط با خود در داخل ایران می باشد و از همانجا راز توطئه های هر روزه در گوشه و کنار کشور و هماهنگی های برخی عناصر داخلی با منویات شیطان بزرگ ، آشکار شد به گونه ای که از مجموع اسنادی که عوامل سفارت نتوانسته بودند آنها را محو کنند 50 جلد کتاب انتشار یافت که به افشای بسیاری از عوامل مرتبط با لانه جاسوسی و نقش آفرینی آمریکا در توطئه هایی که آرامش و امنیت را از ملت ایران سلب کرده بود منجر گردید .
این واقعه در آن زمان همچون زلزله خبری در سطح جهان سر و صدا کرد و یک اتفاق بی نظیر تلقی شد چرا که تسخیر مرکز وابسته به سردمدار ابرقدرت غرب آن هم در منطقه ای که تا چندی پیش یکی از اقمار آمریکا و سوپاپ اطمینان غرب در منطقه به شمار می آمد حادثه ای بزرگ بود که تبعات آن می توانست برای غرب و به ویژه ابّهت سیاسی آمریکا بسیار گران تمام شود کما اینکه این اتفاق افتاد و امروزه شاهدیم که سفارتخانه های آمریکا در جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم دیگر مکان امنی برای عوامل و عناصر توطئه گر آمریکا نیستند .
امروزه با گذشت بیش از چند دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران ، آمریکا تبدیل به نماد شیطان شده است که ملت های آزاده جهان ، به صورت مستمر بر علیه آن تظاهرات به پا می کنند و پرچم آن کشور را که نماد استکبار و تفرعُن آمریکاست به آتش می کشند، همچنین سفارتخانه های آمریکا در اقصا نقاط دنیا برای هدایت توطئه گری و توطئه چینی امنیت ندارند . این نفرت از آمریکا به گونه ای است که حتی موسسات نظرسنجی غربی نیز به آن اعتراف و اذعان دارند به عنوان مثال موسسه نظر سنجی گالوپ در این زمینه چنین گزارش می دهد :
«همه مسلمانان تنفر خود را نسبت به جهان غرب نشان داده اند . این امر در نظر سنجی که از ده هزار نفر در نه کشور مسلمان در دسامبر 2001 تا ژانویه 2002 انجام شد مورد تایید قرار گرفت .»[1]
در این میان سوالی که پیش می آید این است که به راستی راز این همه نفرت از یک کشور چه می تواند باشد ؟
برای پاسخ به این سوال لازم است به پیشینه عملکرد ایالات متحده آمریکا نگاهی داشته باشیم . آمریکا کشوری است که پس از سالها تحت الحمایه دولت پادشاهی انگلیس درسال 1776 میلادی استقلال خود را اعلام نمود . امّا تا اوایل قرن بیستم میلادی ، سیاستی که بر روابط خارجی این کشور حاکم بود عبارت بود از سیاستی با عنوان «انزوا طلبی»[2] که بر اساس آن ایالات متحده آمریکا هیچ تمایلی برای مداخله در امور کشورهای دیگر نداشت . البته این سیاست از دهه دوم قرن نوزدهم میلادی و به دنبال ارائه دکترین مونروئه با تغییراتی همراه شد و دامنه انزوا طلبی را از کشور آمریکا به قاره آمریکا گسترش داد . به این معنا که آمریکا با اعلام دکترین مونروئه اعلام کرد که تمایلی برای دخالت در امور کشورهای دیگر ندارد ولی در عین حال از دخالت دیگر کشورها در قاره آمریکا نیز جلوگیری خواهد کرد . به این ترتیب آمریکا دامنه دخالت خود را از محدوده سرزمینی کشور آمریکا به قاره آمریکا کشاند و این سیاست تا زمان جنگ های جهانی اول و دوم و اعلام دکترین های روزولت و ترومن مبنی بر حق مداخله آمریکا در نیمکره غربی و سپس تمامی کره زمین ، ادامه یافت . از آن پس دولت آمریکا از دولت نسبتاًساکت سابق تبدیل به دولتی شد که نه تنها خود را مجاز به دخالت در کشورهای دیگر می دید بلکه فکر حاکمیت بر کل جهان را در سر می پروراند و از آنجایی که جنگ جهانی دوم در مقابل خسارت ناچیز وارده به امریکا ، خسارت های بی شماری به کشورهای قدرتمند غربی وارد کرده بود بهترین فرصت برای بسط سلطه و نفوذ آمریکا در جهان فراهم شد .
پس از این مقطع شاهد آن هستیم که رسماً جهان به دو بخش سلطه گر و سلطه پذیر تقسیم می شود و در بخش جهان سلطه گر نیز دو قدرت ظهور و بروز پیدا می کنند که رهبری یکی از آنها با ایالات متحده آمریکا و رهبری دیگری با شوروی سابق می باشد . امّا فارغ از مرام ها و ایدئولوژی های به ظاهر متفاوتی که این دو گروه ارائه می دهند ، هر دوی آنها از نظر سلطه گری یکسان بوده و فکر ایجاد سلطه بر تمام دنیا را بر سر می پرورانند . در این میان یعنی در طول این سالها به ویژه از سالهای دهه هشتاد میلادی که قدرت و سیطره ابرقدرتی شوروی ، به تدریج نشانه های افول خود را آشکار می کرد ، آمریکا بیشترین اقدامات نظامی ، اقتصادی و حتی فرهنگی را در جهت بسط سلطه خویش بر سرتاسر جهان داشته است که این امر در اصل برخاسته از ماهیت و ذات برتری طلبانه و توسعه طلبانه غرب می باشد .
شواهد نشان می دهد جهان غرب در دوران های مختلف جلوه هایی از برتری طلبی و تفوّق را پی گیری کرده است . اگر چه این امر بر اساس مؤلفه ها و شاخص های اقتصادی ، نظامی ، فنی و ابزاری انجام گرفته است اما نمی توان نسبت به مؤلفه های ایدئولوژیک ، فرهنگی و سیاسی جهان غرب بی تفاوت بود . چنین تحرکات و اقداماتی به شکل گیری شرایطی منجر گردیده است که بر اساس آن جهان غرب ماهیت سلطه جو ، تاثیرگذار و تحریک کننده پیدا نماید . به هر میزان فاصله قدرت کشورهای غربی با دیگران افزایش یافت جلوه هایی از برتری طلبی آن نیز بیشتر ظاهر گردید تا این که طرح موضوعاتی همانند «پایان تاریخ» و «عصر تک قطبی» بیانگر جلوه هایی از برتری طلبی جهان غرب به حساب می آید .[3]
از طرفی در میان کشورهای غربی ، از آمریکا به عنوان نماد «برتری طلبی جهان غرب» یاد می شود ؛ کشوری که در زمان جنگ سرد خود را رهبر بلوک غرب می خواند و پس از فروپاشی بلوک شرق ، رسما از «نظم نوین جهانی» و لزوم تک قطبی شدن جهان به رهبری ایالات متحده آمریکا ورسالت های این کشور در بسط ارزش های مورد قبول خود در دنیا ، سخن راند . این کشور در طول تاریخ ورود خویش به عرصه تحولات بین المللی همواره نقاط مختلف جهان را عرصه تاخت و تازهای خویش قرار داده و جنایت های فراوانی در حق ملت های جهان انجام داده است که در یک مورد آن یعنی حمله اتمی به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی حدود دویست هزار نفر تنها در عرض چند دقیقه نابود شدند و در موردی دیگر بیش از یک میلیون ویتنامی در جریان جنگ ویتنام توسط نظامیان آمریکایی و متحدانش قتل عام شدند . علاوه بر این دو مورد آمریکا در کشورهای فراوانی اقدام به مداخله نظامی کرده است که از جمله آخرین موارد آنها می توان به مداخله نظامی در عراق ، افغانستان ، سومالی ، سودان و ...اشاره کرد . علاوه بر مداخلات نظامی ، باید از کمک های آمریکا به براندازی دولت های مختلف و حمایت از استقرار رژیم های دیکتاتوری و ضد مردمی اشاره کرد که برخی از آنها عبارتند از : کودتای 28 مرداد که منجر به سقوط دولت مصدق و بسط دیکتاتوری پهلوی گردید ، کودتای آمریکایی ژنرال پینوشه بر علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور شیلی ، روی کار آوردن فردیناند مارکوس دیکتاتور فیلیپین ، کودتا بر علیه دولت "جاکوبو آربنز" در گواتمالا که این اقدام منجر به آغاز دوران 40 ساله جوخههای مرگ، شکنجه، آدم ربایی، اعدامهای دسته جمعی و بی رحمی غیر قابل تصوری شد که بیش از 100 هزار انسان را به کام مرگ کشانید و ... . امروزه نیز که شاهد تحولات بیداری اسلامی در جهان هستیم نقش آمریکا را در حمایت از دیکتاتور های مرتجع منطقه و تلاش برای انحراف در انقلاب های پیروز شده به صورت کاملاً آشکار مشاهده می کنیم . در مجموع بر اساس تحقیقی که «رابرت الیاس»، استاد علوم سیاسی آمریکا انجام داده است می توان لیستی از مداخلات نظامی و سیاسی آمریکا را به این صورت ردیف نمود :
چین (51-1945) / آفریقای جنوبی (دههی 1960 – دههی 1980) / فرانسه (1947) / بولیوی (75-1964) / جزایر مارشال (58-1946) / استرالیا (75-1972) / ایتالیا (75-1947) / عراق (75-1972؛ ۱۹۹۱؛ ۲۰۰۱) / یونان (49-1947) / پرتغال (76-1974) / فیلیپین (53-1945) / تیمور شرقی (99-1975) / کره (53-1945) / اکوادر (1975) / آلبانی (53-1949) / آرژانتین (1976) / اروپای شرقی (56-1948) / پاکستان (1977) / آلمان (دههی 1950) / آنگولا (دههی 1980 – 1975) / ایران (1953) / جامائیکا (1976) / گواتمالا (دههی 1990 – 1953) / هندوراس (دههی 1980) / کاستاریکا (اواسطه دههی 1950، 71-1970) / نیکاراگوئه (دههی 1980) / خاور میانه (58-1956) / فیلیپین (دههی 1990 – دههی 1970) اندونزی (58-1957) - «سیشل» (81-1979) / هائیتی (1959) / جنوب یمن (84-1979) / اروپای غربی (دههی 1960 – دههی 1950) / کره جنوبی (1980) - «گیانا» (64-1953) / چاد (82-1981) / عراق (63-1958) - «گرنادا» (83-1979) / ویتنام (53-1945) - «سورینام» (84-1982) / کامبوج (73-1955) / لیبی (89-1981) / لائوس (73-1957) / فیجی (1987) / تایلند (73-1965) / پاناما (1989) / اکوادر (63-1960) / افغانستان (92-1979) / کنگو (78-1977، 65-1960) / ال سالوادر (92-1980) / الجزایر (دههی 1960) / هائیتی (94-1987) / برزیل (64-1961) / بلغارستان (91-1990) / پرو (1965) / آلبانی (92-1991) / جمهوری دومینیکن (65-1963) / سومالی (1993) / کوبا (1959 تا کنون) / عراق (دههی 1990) / اندونزی (1965) / پرو (1990 تا کنون) / غنا (1966) / مکزیک (1990 تا کنون) / اروگوئه (72-1969) / کلمبیا (1990 تا کنون) / شیلی (73-1964) / یوگسلاوی (99-1995) / یونان (74-1967)/ افغانستان (۲۰۰۱) [4]
در این میان نقش سفارتخانه های آمریکا را در طراحی و اجرای توطئه های مختلف بر علیه ملت های آزاد و مستقل در سرتاسر جهان نباید فراموش کرد به گونه ای که اگر آمریکا سفارت خود را در کشور و منطقه ای احداث می کند نصب نمودن دستگاه های مختلف برای استراق سمع و جاسوسی ،از اقدامات اولیه و طراحی و پیاده نمودن ترورهای گوناگون ، ایجاد رعب و وحشت ، تبلیغات دروغین ، تهاجم فرهنگی و نابود نمودن اقتصاد آن کشور و محتاج نمودن آن کشور به آمریکا ، تا دست گدایی را به سوی آمریکا و صهیونیست بین الملل دراز نماید و غیره ، از اقدامات ثانویه اوست . جان دوئچ رئیس سابق سازمان سیا که یک صهیونیست می باشد در تاریخ 22 فوریه 1996 میلادی در حضور کمیته امنیت ملی اطلاعاتی (جاسوسی) مجلس سنای آمریکا گفت : «سازمان سیا در بعضی عملیات خود از روزنامه نگاران آمریکایی استفاده می کند» . اگر آمریکا برای ارتکاب جنایت ، حتی از روزنامه نگاران خود استفاده می کند ، حال تصور کنید که بعد جنایاتی که سفارتهای آمریکا مرتکب می شوند تا چه حد است ! .[5]
اکنون با توجه به مطالب بالا می توان بخشی از رازهای نفرت جهانی از آمریکا را درک کرد که عبارت است از ذات برتری طلبانه سیاست های آمریکا در جهان که در فرهنگ دینی از آن به استکبار یاد می شود و ریشه بسیاری از رفتارهای سردمداران آمریکا از جمله حمایت از دولت های استبدادی ، تجاوز به کشورها ، توطئه بر علیه ملت های مستقل و آزاد ، حمایت مادی و سیاسی و بین المللی از رژیم صهیونیستی ، حمایت از اهانت بر علیه مقدسات اسلامی و ... به شمار می آید و به همین دلیل ، امام خمینی (ره ) آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و امروزه ملت های جهان نیز به آن پی برده اند کما اینکه درادامه گزارش موسسه نظر سنجی گالوپ که در بالا به آن اشاره شد چنین آمده است : «مصاحبه شوندگان اعتقاد داشتند آمریکا بی رحم ، متجاوز ، مغرور و متکبر است و سیاست خارجی آن مغرضانه است».[6]
پاورقی ها:
[1] خبر موسسه نظر سنجی گالوپ ، تاریخ 27 فوریه 2002 به نقل از ابراهیم متقی ، رویارویی غرب معاصر با جهان اسلام ، ص 235
[2] Isolationism
[3] ابراهیم متقی ، پیشین ، ص 26
[4] خبرگزاری فارس ، محقق آمریکایی بررسی کرد، آماری از تعداد قربانیان دخالت نظامی و غیرنظامی آمریکا در جهان ،10/10/90
[5] سیدهاشم میرلوحی ، آمریکا بدون نقاب ، انتشارات کیهان ، ص 32
[6] ابراهیم متقی ، پیشین ، ص 235
13 آبان هر سال یادآور حماسه های کم نظیری در تاریخ ملت ایران می باشد که یکی از آنها تسخیر لانه جاسوسی آمریکا می باشد . در چنین روزی دانشجویانی که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می نامیدند در یک حرکت خودجوش و انقلابی ، به سمت سفارتخانه آمریکا در تهران حرکت کرده ، پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکایی مستقر در محل وارد آن شده و سفارتخانه را به تسخیر خود در آوردند . آنان پس از تسخیر این محل به اسناد و مدارکی دست یافتند که نشان می داد که این محل نه یک سفارتخانه بلکه یک اتاق جنگ برای بر هم زدن نظم و امنیت ملی و انواع توطئه در گوشه و کنار کشور و نیز مرکزی برای فعالیتهای جاسوسی و هماهنگی باعناصر مرتبط با خود در داخل ایران می باشد و از همانجا راز توطئه های هر روزه در گوشه و کنار کشور و هماهنگی های برخی عناصر داخلی با منویات شیطان بزرگ ، آشکار شد به گونه ای که از مجموع اسنادی که عوامل سفارت نتوانسته بودند آنها را محو کنند 50 جلد کتاب انتشار یافت که به افشای بسیاری از عوامل مرتبط با لانه جاسوسی و نقش آفرینی آمریکا در توطئه هایی که آرامش و امنیت را از ملت ایران سلب کرده بود منجر گردید .
این واقعه در آن زمان همچون زلزله خبری در سطح جهان سر و صدا کرد و یک اتفاق بی نظیر تلقی شد چرا که تسخیر مرکز وابسته به سردمدار ابرقدرت غرب آن هم در منطقه ای که تا چندی پیش یکی از اقمار آمریکا و سوپاپ اطمینان غرب در منطقه به شمار می آمد حادثه ای بزرگ بود که تبعات آن می توانست برای غرب و به ویژه ابّهت سیاسی آمریکا بسیار گران تمام شود کما اینکه این اتفاق افتاد و امروزه شاهدیم که سفارتخانه های آمریکا در جهان و به ویژه در کشورهای جهان سوم دیگر مکان امنی برای عوامل و عناصر توطئه گر آمریکا نیستند .
امروزه با گذشت بیش از چند دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران ، آمریکا تبدیل به نماد شیطان شده است که ملت های آزاده جهان ، به صورت مستمر بر علیه آن تظاهرات به پا می کنند و پرچم آن کشور را که نماد استکبار و تفرعُن آمریکاست به آتش می کشند، همچنین سفارتخانه های آمریکا در اقصا نقاط دنیا برای هدایت توطئه گری و توطئه چینی امنیت ندارند . این نفرت از آمریکا به گونه ای است که حتی موسسات نظرسنجی غربی نیز به آن اعتراف و اذعان دارند به عنوان مثال موسسه نظر سنجی گالوپ در این زمینه چنین گزارش می دهد :
«همه مسلمانان تنفر خود را نسبت به جهان غرب نشان داده اند . این امر در نظر سنجی که از ده هزار نفر در نه کشور مسلمان در دسامبر 2001 تا ژانویه 2002 انجام شد مورد تایید قرار گرفت .»[1]
در این میان سوالی که پیش می آید این است که به راستی راز این همه نفرت از یک کشور چه می تواند باشد ؟
برای پاسخ به این سوال لازم است به پیشینه عملکرد ایالات متحده آمریکا نگاهی داشته باشیم . آمریکا کشوری است که پس از سالها تحت الحمایه دولت پادشاهی انگلیس درسال 1776 میلادی استقلال خود را اعلام نمود . امّا تا اوایل قرن بیستم میلادی ، سیاستی که بر روابط خارجی این کشور حاکم بود عبارت بود از سیاستی با عنوان «انزوا طلبی»[2] که بر اساس آن ایالات متحده آمریکا هیچ تمایلی برای مداخله در امور کشورهای دیگر نداشت . البته این سیاست از دهه دوم قرن نوزدهم میلادی و به دنبال ارائه دکترین مونروئه با تغییراتی همراه شد و دامنه انزوا طلبی را از کشور آمریکا به قاره آمریکا گسترش داد . به این معنا که آمریکا با اعلام دکترین مونروئه اعلام کرد که تمایلی برای دخالت در امور کشورهای دیگر ندارد ولی در عین حال از دخالت دیگر کشورها در قاره آمریکا نیز جلوگیری خواهد کرد . به این ترتیب آمریکا دامنه دخالت خود را از محدوده سرزمینی کشور آمریکا به قاره آمریکا کشاند و این سیاست تا زمان جنگ های جهانی اول و دوم و اعلام دکترین های روزولت و ترومن مبنی بر حق مداخله آمریکا در نیمکره غربی و سپس تمامی کره زمین ، ادامه یافت . از آن پس دولت آمریکا از دولت نسبتاًساکت سابق تبدیل به دولتی شد که نه تنها خود را مجاز به دخالت در کشورهای دیگر می دید بلکه فکر حاکمیت بر کل جهان را در سر می پروراند و از آنجایی که جنگ جهانی دوم در مقابل خسارت ناچیز وارده به امریکا ، خسارت های بی شماری به کشورهای قدرتمند غربی وارد کرده بود بهترین فرصت برای بسط سلطه و نفوذ آمریکا در جهان فراهم شد .
پس از این مقطع شاهد آن هستیم که رسماً جهان به دو بخش سلطه گر و سلطه پذیر تقسیم می شود و در بخش جهان سلطه گر نیز دو قدرت ظهور و بروز پیدا می کنند که رهبری یکی از آنها با ایالات متحده آمریکا و رهبری دیگری با شوروی سابق می باشد . امّا فارغ از مرام ها و ایدئولوژی های به ظاهر متفاوتی که این دو گروه ارائه می دهند ، هر دوی آنها از نظر سلطه گری یکسان بوده و فکر ایجاد سلطه بر تمام دنیا را بر سر می پرورانند . در این میان یعنی در طول این سالها به ویژه از سالهای دهه هشتاد میلادی که قدرت و سیطره ابرقدرتی شوروی ، به تدریج نشانه های افول خود را آشکار می کرد ، آمریکا بیشترین اقدامات نظامی ، اقتصادی و حتی فرهنگی را در جهت بسط سلطه خویش بر سرتاسر جهان داشته است که این امر در اصل برخاسته از ماهیت و ذات برتری طلبانه و توسعه طلبانه غرب می باشد .
شواهد نشان می دهد جهان غرب در دوران های مختلف جلوه هایی از برتری طلبی و تفوّق را پی گیری کرده است . اگر چه این امر بر اساس مؤلفه ها و شاخص های اقتصادی ، نظامی ، فنی و ابزاری انجام گرفته است اما نمی توان نسبت به مؤلفه های ایدئولوژیک ، فرهنگی و سیاسی جهان غرب بی تفاوت بود . چنین تحرکات و اقداماتی به شکل گیری شرایطی منجر گردیده است که بر اساس آن جهان غرب ماهیت سلطه جو ، تاثیرگذار و تحریک کننده پیدا نماید . به هر میزان فاصله قدرت کشورهای غربی با دیگران افزایش یافت جلوه هایی از برتری طلبی آن نیز بیشتر ظاهر گردید تا این که طرح موضوعاتی همانند «پایان تاریخ» و «عصر تک قطبی» بیانگر جلوه هایی از برتری طلبی جهان غرب به حساب می آید .[3]
از طرفی در میان کشورهای غربی ، از آمریکا به عنوان نماد «برتری طلبی جهان غرب» یاد می شود ؛ کشوری که در زمان جنگ سرد خود را رهبر بلوک غرب می خواند و پس از فروپاشی بلوک شرق ، رسما از «نظم نوین جهانی» و لزوم تک قطبی شدن جهان به رهبری ایالات متحده آمریکا ورسالت های این کشور در بسط ارزش های مورد قبول خود در دنیا ، سخن راند . این کشور در طول تاریخ ورود خویش به عرصه تحولات بین المللی همواره نقاط مختلف جهان را عرصه تاخت و تازهای خویش قرار داده و جنایت های فراوانی در حق ملت های جهان انجام داده است که در یک مورد آن یعنی حمله اتمی به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی حدود دویست هزار نفر تنها در عرض چند دقیقه نابود شدند و در موردی دیگر بیش از یک میلیون ویتنامی در جریان جنگ ویتنام توسط نظامیان آمریکایی و متحدانش قتل عام شدند . علاوه بر این دو مورد آمریکا در کشورهای فراوانی اقدام به مداخله نظامی کرده است که از جمله آخرین موارد آنها می توان به مداخله نظامی در عراق ، افغانستان ، سومالی ، سودان و ...اشاره کرد . علاوه بر مداخلات نظامی ، باید از کمک های آمریکا به براندازی دولت های مختلف و حمایت از استقرار رژیم های دیکتاتوری و ضد مردمی اشاره کرد که برخی از آنها عبارتند از : کودتای 28 مرداد که منجر به سقوط دولت مصدق و بسط دیکتاتوری پهلوی گردید ، کودتای آمریکایی ژنرال پینوشه بر علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور شیلی ، روی کار آوردن فردیناند مارکوس دیکتاتور فیلیپین ، کودتا بر علیه دولت "جاکوبو آربنز" در گواتمالا که این اقدام منجر به آغاز دوران 40 ساله جوخههای مرگ، شکنجه، آدم ربایی، اعدامهای دسته جمعی و بی رحمی غیر قابل تصوری شد که بیش از 100 هزار انسان را به کام مرگ کشانید و ... . امروزه نیز که شاهد تحولات بیداری اسلامی در جهان هستیم نقش آمریکا را در حمایت از دیکتاتور های مرتجع منطقه و تلاش برای انحراف در انقلاب های پیروز شده به صورت کاملاً آشکار مشاهده می کنیم . در مجموع بر اساس تحقیقی که «رابرت الیاس»، استاد علوم سیاسی آمریکا انجام داده است می توان لیستی از مداخلات نظامی و سیاسی آمریکا را به این صورت ردیف نمود :
چین (51-1945) / آفریقای جنوبی (دههی 1960 – دههی 1980) / فرانسه (1947) / بولیوی (75-1964) / جزایر مارشال (58-1946) / استرالیا (75-1972) / ایتالیا (75-1947) / عراق (75-1972؛ ۱۹۹۱؛ ۲۰۰۱) / یونان (49-1947) / پرتغال (76-1974) / فیلیپین (53-1945) / تیمور شرقی (99-1975) / کره (53-1945) / اکوادر (1975) / آلبانی (53-1949) / آرژانتین (1976) / اروپای شرقی (56-1948) / پاکستان (1977) / آلمان (دههی 1950) / آنگولا (دههی 1980 – 1975) / ایران (1953) / جامائیکا (1976) / گواتمالا (دههی 1990 – 1953) / هندوراس (دههی 1980) / کاستاریکا (اواسطه دههی 1950، 71-1970) / نیکاراگوئه (دههی 1980) / خاور میانه (58-1956) / فیلیپین (دههی 1990 – دههی 1970) اندونزی (58-1957) - «سیشل» (81-1979) / هائیتی (1959) / جنوب یمن (84-1979) / اروپای غربی (دههی 1960 – دههی 1950) / کره جنوبی (1980) - «گیانا» (64-1953) / چاد (82-1981) / عراق (63-1958) - «گرنادا» (83-1979) / ویتنام (53-1945) - «سورینام» (84-1982) / کامبوج (73-1955) / لیبی (89-1981) / لائوس (73-1957) / فیجی (1987) / تایلند (73-1965) / پاناما (1989) / اکوادر (63-1960) / افغانستان (92-1979) / کنگو (78-1977، 65-1960) / ال سالوادر (92-1980) / الجزایر (دههی 1960) / هائیتی (94-1987) / برزیل (64-1961) / بلغارستان (91-1990) / پرو (1965) / آلبانی (92-1991) / جمهوری دومینیکن (65-1963) / سومالی (1993) / کوبا (1959 تا کنون) / عراق (دههی 1990) / اندونزی (1965) / پرو (1990 تا کنون) / غنا (1966) / مکزیک (1990 تا کنون) / اروگوئه (72-1969) / کلمبیا (1990 تا کنون) / شیلی (73-1964) / یوگسلاوی (99-1995) / یونان (74-1967)/ افغانستان (۲۰۰۱) [4]
در این میان نقش سفارتخانه های آمریکا را در طراحی و اجرای توطئه های مختلف بر علیه ملت های آزاد و مستقل در سرتاسر جهان نباید فراموش کرد به گونه ای که اگر آمریکا سفارت خود را در کشور و منطقه ای احداث می کند نصب نمودن دستگاه های مختلف برای استراق سمع و جاسوسی ،از اقدامات اولیه و طراحی و پیاده نمودن ترورهای گوناگون ، ایجاد رعب و وحشت ، تبلیغات دروغین ، تهاجم فرهنگی و نابود نمودن اقتصاد آن کشور و محتاج نمودن آن کشور به آمریکا ، تا دست گدایی را به سوی آمریکا و صهیونیست بین الملل دراز نماید و غیره ، از اقدامات ثانویه اوست . جان دوئچ رئیس سابق سازمان سیا که یک صهیونیست می باشد در تاریخ 22 فوریه 1996 میلادی در حضور کمیته امنیت ملی اطلاعاتی (جاسوسی) مجلس سنای آمریکا گفت : «سازمان سیا در بعضی عملیات خود از روزنامه نگاران آمریکایی استفاده می کند» . اگر آمریکا برای ارتکاب جنایت ، حتی از روزنامه نگاران خود استفاده می کند ، حال تصور کنید که بعد جنایاتی که سفارتهای آمریکا مرتکب می شوند تا چه حد است ! .[5]
اکنون با توجه به مطالب بالا می توان بخشی از رازهای نفرت جهانی از آمریکا را درک کرد که عبارت است از ذات برتری طلبانه سیاست های آمریکا در جهان که در فرهنگ دینی از آن به استکبار یاد می شود و ریشه بسیاری از رفتارهای سردمداران آمریکا از جمله حمایت از دولت های استبدادی ، تجاوز به کشورها ، توطئه بر علیه ملت های مستقل و آزاد ، حمایت مادی و سیاسی و بین المللی از رژیم صهیونیستی ، حمایت از اهانت بر علیه مقدسات اسلامی و ... به شمار می آید و به همین دلیل ، امام خمینی (ره ) آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و امروزه ملت های جهان نیز به آن پی برده اند کما اینکه درادامه گزارش موسسه نظر سنجی گالوپ که در بالا به آن اشاره شد چنین آمده است : «مصاحبه شوندگان اعتقاد داشتند آمریکا بی رحم ، متجاوز ، مغرور و متکبر است و سیاست خارجی آن مغرضانه است».[6]
پاورقی ها:
[1] خبر موسسه نظر سنجی گالوپ ، تاریخ 27 فوریه 2002 به نقل از ابراهیم متقی ، رویارویی غرب معاصر با جهان اسلام ، ص 235
[2] Isolationism
[3] ابراهیم متقی ، پیشین ، ص 26
[4] خبرگزاری فارس ، محقق آمریکایی بررسی کرد، آماری از تعداد قربانیان دخالت نظامی و غیرنظامی آمریکا در جهان ،10/10/90
[5] سیدهاشم میرلوحی ، آمریکا بدون نقاب ، انتشارات کیهان ، ص 32
[6] ابراهیم متقی ، پیشین ، ص 235
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}