پرسش :

اگر بخواهیم از نظر عقلى بررسى کنیم، چه دلیلى بر عصمت امامان علیهم السلام وجود دارد؟


پاسخ :
با توجّه به جایگاه ممتاز و کارویژه هاى مهم امام، ضرورت عصمت امام امرى بدیهى و روشن مى نماید. در عین حال اندیشوران شیعه، براساس نگرش عقلى دلایل گوناگونى براى عصمت امام ذکر کرده اند. برخى از این دلایل عبارتند از: برهان نقض غرض، برهان انحطاط، برهان تسلسل، برهان وجوب اطاعت، برهان حفظ شریعت و...1.
البتّه باید توجّه داشت که دلیل عقلى محض لزوم عصمت امام را به نحو کلّى اثبات مى کند و نمى تواند وارد تعیین مصداق شود. اما دلایل نقلى، به دو دسته تقسیم مى شوند: دلایل کّلى و دلایلى که به تعیین مصداق هم مى پردازند.
اکنون به اختصار، برخى از دلایل عقلى را تقدیم مى داریم:
یک. دلیل نقض غرض
این برهان تقریرهاى مختلفى دارد، یکى از تقریرهاى آن به شکل زیر است:
1. امام جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله، اُسوه، پیشوا و راهنماى مردم به سوى خداست.
2. اگر امام گناه یا خطا کند، هدف از نصب او تأمین نشده و نتیجه خلاف مى دهد.
3. نقض غرض از خداوند حکیم محال است؛ پس:
4. خداوند امام را از گناه و خطا در امان مى دارد.
متکلّمان زیادى به این دلیل توجّه داشته و آن را در اثبات عصمت به کار برده اند.2
خواجه نصیرالدین طوسى در بیان این برهان مى نویسد: «و لأنّه حافظ للشرع.... و یفوت الغرض من نصبه»3؛ «یکى از دلایل لزوم عصمت امام این است که او حافظ شریعت است، در حالى که اگر معصوم نباشد این غرض تحقّق نخواهد یافت».
دو. برهان حفظ شریعت
این برهان همچون دلیل بالا به گونه هاى مختلفى تقریر شده و گاه به صورت یکى از تقریرهاى برهان نقض غرض ذکر مى شود. اکنون با رعایت اختصار تقریر زیر تقدیم مى شود. با توجّه به این که:
1. با رسالت حضرت ختمى مرتبت گزینش انبیا به آخر رسید. و پس از آن، پیامبر دیگرى مبعوث نخواهد شد. از این رو لازم است دین خاتم هر آنچه در تحقّق سعادت دنیوى و اُخروى انسان تا قیامت مورد نیاز است را تأمین نماید.
2. کاملاً روشن است که پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در طول رسالت خویش، به لحاظ شرایط زمانى، فرصت کافى نیافته اند که شخصاً اسلام را در همه ابعاد با تبیین کامل به همه مردم برسانند.
3. تفسیرهاى نادرست و ناصواب از دین زمینه اى براى گسترش تحریفات و عدم مصونیت دین از تحریف است. آزمندى ها و هواخواهى ها در انسان، نیز امکان ایجاد انحراف و تحریف در دین الهى را همواره افزون مى سازد. بنابراین شریعت همواره نیازمند مبیّن و حافظ است تا از انحراف و تحریف مصون بماند.
4. حافظ شریعت یا معصوم است یا غیرمعصوم. با فرض دوم همچنان مشکل باقى است؛ زیرا در حافظ غیرمعصوم، احتمال خطا و خیانت وجود دارد و در حفظ شریعت، خلل واقع مى شود. بنابراین، حافظ شریعت باید معصوم باشد.4
5. امکان ندارد که خدا یا پیامبر صلى الله علیه و آله دین را ناقص براى مردم بیان کرده و راه دریافت درست و جامع آموزه هاى دینى را مشخص نکرده باشند.
در نگاه قرآن نیز با تعیین جانشین و نصب رهبر معصوم است که دین اسلام به صورت یک دین کامل و جامع معرفى مى شود.5 از این رو قرآن در پى اعلام جانشینى امیرمؤمنان علیه السلام مى فرماید:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلامَ دِیناً»6.
امام على علیه السلام نیز مى فرمایند: «ام انزل اللّه دنیا ناقصاً فاستعان بهم على اتمامه... ام انزل اللّه سبحانه دینا تامّاً فقصّ الرسول صلى الله علیه و آله عن تبلیغه و ادائه؟»7؛ «[آیا] خدا دینى نافض فروفرستاده و در کامل ساختن آن از ایشان یارى خواسته است؟... یا خدا دینى کامل فرستاده و پیامبر صلى الله علیه و آله در رساندن آن کوتاهى نموده است؟ هرگز».
نتیجه آنچه گفته شد این است که همواره در بین امّت کسانى بوده و به امّت معرفى شده اند که احکام و معارف دین را به طور کامل از پیامبر یا دیگر مجارى الهى فرا گرفته، در حفظ و تبیین آن معصومانه اقدام مى 8.
خلاصه آنچه گفته آمد را به شکل زیر مى توان بیان نمود:
1) اسلام دین خاتم است؛
2) دین خاتم باید جامع و داراى تبیین صحیح و کامل باشد؛
3) فرصت تبیین کامل دین در زمان پیامبر نبوده است.
4) تفسیر نادرست و هواخواهى انسان عامل تحریف در دین است؛ پس:
5) دین خاتم نیازمند حافظ است؛
6) حافظ دین باید معصوم باشد؛
7) محال است خدا و پیامبر در تأمین و تعیین حافظ دین کوتاهى کرده باشند، پس:
8) حافظ معصوم و منصوب دین همواره وجود دارد.
دلایل فوق، عصمت امام از گناه و خطا هر دو را اثبات مى کنند.
پی نوشت:
1. جهت آگاهى بیشتر بنگرید: على ربانى گلپایگانى، عصمت امام از نگاه خرد، مقاله قبسات(فصلنامه)، ش 41.
2. مصابیح الانوار، سیدعبداللّه شبر، ج 2، ص 134 ؛ حق الیقین، همان، ج 1، ص 91 ؛ سرمایه ایمان، عبدالرزاق لاهیجى، ص 114.
3. بنگرید: کشف المراد، علامه حلى، ص 390.
4. همان، سید مرتضى، ج 1، ص 179؛ همان، بحرانى، ص 178.
5. علامه امینى نام شانزده نفراز بزرگان اهل سنت را که تصریح به این مسئله دارند، ذکر نموده است. ر.ک: الغدیر، ج 1، صص 230 - 237؛ همچنین ر.ک: بحارالانوار، ج 37، صص 108 - 253.
6. مائده 5، آیه 3.
7. نهج البلاغه، خطبه 18، ص 20.
8. ر.ک: بحارالانوار، ج 2، ص 284.
منبع: www.porseman.org