پرسش :

امامان معصوم علیهم السلام از کدام منابع علمى استفاده مى کردند به طورى که دانش و بینش لازم را براى عصمت دارا بودند؟


پاسخ :
امامان علیهم السلام از منابع متعدّدى بهره مى گرفتند از جمله:
1. علم قرآن
بخش مهمى از دانش امامان آگاهى به کتاب اللّه و قرآن مجید است به گونه اى که تفسیر و تأویل، ظاهر و باطن و محکم و متشابه آن را به خوبى مى دانند.
قرآن مجید مى فرماید:
«وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفى بِالّلهِ شَهیداً بَیْنى وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ»1؛
«کافران مى گویند تو پیامبر نیستى، بگو همین بس که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد او است گواه باشد».
از این آیه به خوبى روشن مى شود کسى وجود دارد که تمام علم کتاب نزد او است. از طرف دیگر کتاب اللّه سرچشمه فیاض علوم و دانش ها است و آگاهى بر آن راهگشاى همه امور است.
به شهادت قرآن آصف بن برخیا، وزیر سلیمان، به خاطر آگاهى به بخشى از کتاب آسمانى توانست تخت ملکه سباء را در یک چشم بر هم زدن از جنوبى ترین بخش جزیره العرب (یمن) به شمالى ترین بخش آن (شامات مرکز حکومت سلیمان) برساند، مسلّماً کسى که به تمام علم کتاب آگاه است، مى تواند کارهایى بسیار مهم تر از آن انجام دهد. اما این که علم الکتاب نزد چه کسى است، قرآن تنها اشاره سربسته اى به آن دارد.
در روایتى از ابن عبّاس مى خوانیم که گفت: «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ اِنَّما هُوَ عَلٌّى لَقَدْ کانَ عالِماً بِالتَّفْسیرِ وَالتَّاْویلِ وَ النّاسِخِ وَالمَنْسُوخِ»2؛ «کسى که علم کتاب نزد او است على علیه السلام است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل آن و ناسخ و منسوخ آن است».
2. دریافت از پیامبر
دومین منبع علوم امامان معصوم علیهم السلام وراثت از پیامبر صلى الله علیه و آله است، به این معنى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله تمام معارف و شرایع اسلام را به على علیه السلام آموخت.
در روایات اسلامى وارد شده است که پیامبر صلى الله علیه و آله هزار باب علم به على علیه السلام آموخت که از هر بابى هزار باب دیگر گشوده مى شد.
در کتاب کافى روایات متعدّدى در این زمینه دیده مى شود. در حدیثى از ابوبصیر است که از امام صادق علیه السلام پرسیدم پیروان شما مى گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله یک باب از علم به على علیه السلام آموخت که از آن هزار باب گشوده شد. امام علیه السلام فرمود: «عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ عَلیّاً اَلْفَ بابٍ، یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بابٍ اَلْفُ بابٍ»؛ «رسول خدا به على علیه السلام هزار باب از علم آموخت (نه فقط یک باب) که از هر بابى هزار باب گشوده شد».
بر اساس بعضى از روایات، على علیه السلام این علوم را با خط خود در کتابى نوشت، تا نسل اندر نسل به امامان معصوم علیهم السلام منتقل شود.
3. دریافت از فرشتگان
از منابع علم امامان علیهم السلام ارتباط آنها با فرشتگان است، البتّه نه به این معنى که آنان در زمره پیامبران بوده و وحى تشریعى دریافت مى کردند، چرا که با رحلت پیامبر وحى تشریعى الهى پایان یافت. آنان همچون «خضر» و «ذوالقرنین» و «مریم» بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهى ارتباط داشته و حقایقى از عالم غیب را از آنان دریافت مى کردند.
در حدیثى از امام باقر علیه السلام است: «اِنَّ عَلیّاً کانَ مُحَدَّثاً»؛ «على علیه السلام محدَّث بود و سخنان غیبى به او گفته مى شد».
از آن حضرت پرسیدند: چه کسى با او سخن مى گفت؟ فرمود: «یُحَدِّثُهُ مَلَکٌ»؛ «فرشته با او سخن مى گفت». باز سؤل کردند: آیا او پیامبر بود؟ آن حضرت دست خود را به علامت نفى و انکار تکان داد و افزود: «کَصاحِبِ سُلَیْمانَ، اَوْ کَصاحِبِ مُوسى، اَوْ کَذِى الْقَرْنَیْنِ»3؛ «او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا همراه موسى (یوشع یا خضر) و یا ذى القرنین بود». در این زمینه روایات متعدّدى نیز وجود دارد.
4. القاى روح القدس
چهارمین منبع علم امامان علیهم السلام فیض روح القدس است. در آیات قرآن به کرّات سخن از تأیید «روح القدس» به میان آمده که سه مورد آن درباره حضرت مسیح علیه السلام است و یک مورد درباره پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله.
در این که «روح القدس» کیست یا چیست در میان مفسّران سخن بسیار است، گروهى آن را به «جبرئیل» تفسیر کرده اند. در مورد حضرت مسیح علیه السلام به روح مقدّس و پاکى که در او بوده و یا انجیلى که بر او نازل شده، تفسیر شده است. برخى نیز گفته اند منظور اسم اعظم خداوند است که مسیح با آن مردگان را زنده مى کرد.4
از تعابیر قرآن و روایات استفاده شده که روح القدس، کاربردها و معانى متعدّدى دارد:
الف. در این آیه از قرآن که مى فرماید:
«قُلْ نَزَّلَهُ رُوح القُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِ»5؛
«بگو: روح القدس آن را از سوى پروردگارت به حق بر تو نازل کرده است».
ظاهراً به معنى «جبرئیل» است که قرآن را از جانب خدا بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل مى کرد.
ب. در سه آیه دیگر که همه درباره حضرت مسیح علیه السلام است احتمالاً مفهوم دیگرى دارد، زیرا تعبیر «اِذْ اَیَّدتُکَ بِرُوحِ القُدُس» و «وَاَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس» نشان مى دهد اشاره به روحى است که همواره با مسیح علیه السلام بوده و او را تأیید و تقویت مى کرده است. البتّه این احتمال نیز پذیرفتنى است که در همه این موارد روح القدس یک حقیقت است، اما کارکردهاى مختلفى داشته است.
از روایاتى که در منابع اهل بیت علیهم السلام وارد شده به خوبى برمى آید که روح القدس، روح مقدّسى بوده که با همه پیامبران و معصومان علیهم السلام بوده است و امدادهاى الهى را در موارد مختلف به آنها رسانده است. روایات متعددى از اهل سنّت نشان مى دهد گاه که کارهاى مهم یا سخنان و اشعار پر مغزى از کسى صادر مى شد، پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرمودند: «این به کمک روح القدس بوده است».
امام باقر علیه السلام پس از برشمردن ارواح پنجگانه اى که در انبیا و اوصیا وجود دارد مى فرمایند: «فَبِرُوحِ القُدُسِ ... عَرَفُوا ما تَحْتَ الْعَرْشِ اِلى ما تَحْتَ الثَّرى»6؛ «به وسیله روح القدس آنچه در زیر عرش الهى تا آنچه زیر زمین است را مى دانند».
احادیث فراوان دیگرى در این زمینه در اصول کافى و سایر کتب دیده مى شود که شرح همه آنها در این مختصر نمى گنجد.
5. نور الهى
پنجمین منبع علم امامان نورى الهى است که در روایات متعدّدى بیان شده است.
حسن بن راشد مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «... فَاِذا قضى الاِمامُ الّذى کانَ قَبْلَهُ رْفِعَ لِهذا مَنار مِن نورٍ، یَنْظُرُ بِهِ اِلیَ اَعْمالِ اَلْخَلائِقِ فَبِهذا یَحْتَجُ اللهُ علی خَلْقِهِ»7؛ «هنگامى که امامى از دنیا مى رود، خداوند براى امام پسین تابشگرى از نور برمى افرازد که به وسیله آن کنش هاى مردم را مى نگرد. پس بدین طریق خداوند، حجّت را بر خلق خود تمام مى کند».
درباره امام هادى علیه السلام آمده است: «یکى از یاران ایشان به نام هارون بن فضیل در کنارشان بود، ناگاه امام فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» ابى جعفر (امام جواد علیه السلام) درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت».8
از مجموع آنچه گفته آمد به خوبى استفاده مى شود که منابع علم امامان معصوم علیهم السلام متعدّد و متنوع است. این منابع به آنان علوم و آگاهى هاى فراوان و خطاناپذیرى مى بخشد تا بتوانند مأموریت الهى خود، یعنى حفظ و تبیین اسلام، قرآن، سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله، هدایت خلق به سوى خالق، تربیت نفوس، اقامه حدود و تدبیر امور را به خوبى انجام دهند.9
پی نوشت:
1. رعد 13، آیه 43.
2. ینابیع المودة، ص 201.
3. اصول کافى، ج 1، ص 172.
4. تفسیر کنزالدقائق، ج 2، ص 78؛ تفسیر فخر رازى، ج 3، ص 177.
5. نحل 16، آیه 102.
6. اصول کافى، ج 1، 272.
7. اصول کافى، ج 1، ص 387، ح 2.
8. اصول کافى، ج 2، ص 218.
9. پیام قرآن، مکارم شیرازى و همکاران، ج 9.
منبع: www.porseman.org