خداوند عزّ و جلّ فرمود:
یابن ادم مرضت فلم تعدنی قال یاربّ کیف اعودک و انت ربّ العالمین قال مرض فلان عبدی فلو عدته لوجدتنی عنده و استسقیتک، فلم تسقینی، فقال کیف و انت ربّ العالمین فقال استسقاک عبدی فلان و لو سقیتة لو جدت ذلک عندی و استطعمتک، فلم تطعمنی، قال کیف و انت ربّ العالمین قال استطعمک عبدی فلان و لو اطعمته لو جدت ذلک عندی.

ای فرزند آدم! مریض شدم و به عیادتم نیامدی. و او در جواب می‌گوید: ای خدا چگونه از شما عیادت کنم در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی. خدا می‌فرماید: فلانی، بنده من مریض شد، چنانچه به عیادت او می‌رفتی هر آینه مرا در کنار او می‌یافتی. و از تو طلب آب کردم و مرا سیراب ننمودی. بنده در جواب می گوید: چگونه این کار را می‌کردم و حال آن‌که تو پروردگار جهانیان هستی، خدا می‌فرماید: بنده من از تو طلب آب کرد، چنانچه به او آب می‌دادی آن را در نزد من می‌یافتی. و از تو طعام و غذا خواستم، ولی مرا طعام ندادی، و بنده در جواب می‌گوید: چگونه این‌کار را می‌کردم و حال آن‌که تو پروردگار جهانیان هستی و خدا می‌فرماید بنده من فلانی از تو غذا خواست و اگر تو به او غذا می‌دادی آن را در نزد من می‌یافتی.
بحارالانوار، ج 74، ص 368، روایت 56، باب 23