فضیلت نگاه محبّتآمیز فرزند به پدر و مادرش
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام فرمودند:
یا عَلِی، نَظَرُ الوَلَدِ إلی وَالِدَیهِ حُبّاً لَهُما عِبادَةٌ.
ای علی، نگاه محبّتآمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.
بحارالانوار، ج 77، ص 149
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
گرچه در این حدیث از پدر و مادر سخن رفته، میکوشیم برداشت وسیعتری از آن کنیم. اسلام چندان به پدر و مادر اهمّیت میدهد که حتّی نگاه محبّتآمیز به آنان را عبادت میشمرَد.
اینگونه تعبیرات در آیات و روایات بسیار دیده میشود، ولی نکتهای که در اینجا باید بدان دقّت کرد این است که نگاه، رمز و مظهر و به عبارتی دریچهای است برای یک سلسله مسائل درونی و عاطفی. در اسلام نگاه به صورت عالم، به درِ خانهی عالم، نگاه عبرتآموز به دستگاه آفرینش، به آیات قرآن عبادت است، آن هم عبادتی که هدف آفرینش است. (وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِیعبُدُونِ). (1)
اکنون این پرسش مطرح است که چرا در قرآن رعایت حقوق پدر و مادر بسیار تأکید شده است. امّا سفارش در مورد فرزندان کمتر دیده میشود، جز در مورد نهی از کشتن فرزندان در دوران جاهلیت؟
در پاسخ باید گفت: پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند، در حالی که بسیار دیده شده که فرزندان پدر و مادرشان را خصوصاً هنگام پیری و از کارافتادگی فراموش میکنند و این دردناکترین حالت برای والدین و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب میشود.
دقّت فوقالعاده در احترام به پدر و مادر
در آیات 22 تا 25 سورهی اسراء بخشی از ریزهکاریها در برخورد مؤدّبانه و احترامآمیز پدران و مادران بازگو شده است:
از یک سو روی حالات پیری آنها که در آن هنگام از همیشه به حمایت و محبّت و احترام نیاز دارند انگشت نهاده میگوید: «کمترین سخن اهانتآمیز را به آنها مگوی».
والدین ممکن است براثر کهولت به جایی برسند که نتوانند بدون کمک دیگری حرکت کنند و از جا برخیزند و حتّی ممکن است قادر به دفع آلودگی از خود نباشند، در این هنگام آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.
آیا وجود چنین پدر و مادری را مایهی رحمت میدانند یا مایهی بلا و مصیبت و عذاب؟ آیا صبر و حوصلهی کافی برای نگهداری احترامآمیز از چنین پدر و مادری را دارند یا هر زمان با نیش زبان، کلمات سبک و اهانتآمیز و حتّی گاه با تقاضای مرگ او از خدا قلبش را میفشارند و میآزارند؟
از سوی دیگر، قرآن میگوید: در این هنگام به آنها اف مگو. یعنی کمترین اظهار ناراحتی و ابراز تنفّر مکن. باز اضافه میکند با صدای بلند و اهانتآمیز و فریاد با آنها سخن مگوی و تأکید میکند که با قول کریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگوی که اینها نهایت ادب در سخن را میرسانَد، چرا که زبان کلید قلب است.
از سوی سوم، دستور به تواضع و فروتنی میدهد، تواضعی که نشان دهندهی محبّت و علاقه باشد.
سرانجام میگوید: آنگاه که رو به سوی درگاه خداوند میآوری پدر و مادرت را چه در حیات باشند و چه در ممات فراموش مکن و برای آنها تقاضای رحمت کن. مخصوصاً تقاضاهایت را با این دلیل همراه ساز و بگو: خداوندا، چنانکه آنها در کودکی مرا تربیت کردند، تو نیز مشمول رحمتشان فرما.
از این تعبیر، علاوه بر آنچه گفته شد، استفاده میشود که اگر پدر و مادر چنان فرتوت و ناتوان شوند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنها از هرگونه حمایت و محبّت از تو دریغ نداشتند و لذا محبّت آنها را جبران کن.
اکنون سرّ این نگاهها را باید دریافت. مثلاً نگاه به عالم، مقدّمه ارتباط با اوست و ارتباط با او زمینهای فراهم میآورَد تا شخص از علم عالم بهرهمند شود. نگاه عاطفی به پدر و مادر، مقدّمه و زمینهی قدردانی از رنجها و تلاشهای آنان است، روح عاطفه و محبّت را در انسان تقویت میکند و سبب استحکام پیوندهای خانوادگی و در نهایت اجتماعی میشود.
آن قدر از محبّت در اسلام سخن گفته شده که اگر کسی آنها را گرد آورَد خود کتاب مستقلّی خواهد شد. اساس دعوت اسلام بر محبّت است و از خشونت فقط در موارد استثنایی استفاده شده.
از محبّت تلخها شیرین شود *** از محبّت مسها زرّین شود
از محبّت گودها صافی شود *** و از محبّت دردها شافی شود
از محبّت خارها گل میشود *** و از محبّت سرکهها مل میشود
از محبّت سجن گلشن میشود *** بی محبّت روضه گلخن میشود
از محبّت نار نوری میشود *** و از محبّت دیو حوری میشود
از محبّت نیش نوشی میشود *** و از محبّت شیر موشی میشود
از محبّت سقم صحّت میشود *** واز محبّت قهر رحمت میشود
از محبّت مرده زنده میشود *** و از محبّت شاه بنده میشود
از محبّت حُزن شادی میشود *** و از محبّت غول هادی میشود (2)
اگر به قرآن توجّه کنید تمام سورههای آن با کلمهی «الرّحمن» و «الرّحیم» آغاز میشود، جز در یک مورد (سورهی توبه)، زیرا قرآن برای تربیت نازل شده، قرآن کتاب انسانسازی است و تربیت و ساختن انسان از محبّت شروع میشود.
از میان هزار و یک نام که برای خداوند ذکر کردهاند تنها دو اسم (رحمان و رحیم) در آغاز هر سوره بعد از نام «الله» آمده است.
پرسش:
چرا از میان این همه اسماء الهی فقط این دو نام انتخاب شده است؟
در پاسخ باید گفت: قرآن کتاب تربیت و انسانسازی است و این کار جز با عاطفه و محبّت صورت نمیگیرد لذا از رحمان و رحیم استفاده شده است. مبلّغان و اهل علم نیز اگر بخواهند در تعلیم و تربیت موفّق و مؤثّر باشند، باید پایهی اصلی کارشان را روی محبّت قرار دهند و با مردم با خوشرویی و مهر و محبّت رفتار کنند. ما باید مانند خداوند که از رحمان و رحیم استفاده کرده، قطرهای و ذرّهای از این دو صفت را در وجودمان زنده کنیم و مصداق «تخلّقوا باخلاق الله» شویم و برای اصلاح فاسدان حتّی الامکان از ابراز محبّت استفاده کنیم.
چنانچه در صفاتی که قرآن برای پیامبر صلّی الله علیه و آله ذکر کرده دقّت کنیم میبینیم که همهی آنها در مسیر محبّت است. «(لَقَد جَاءَکُم رَسُولُ مِن أنفُسِکُم عَزِیزُ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم حَرِیصُ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ)؛ به یقین پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است، واصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است». (3)
اوّل خصوصیت که باعث پیوند عاطفی بین افراد جامعه میشود این است که از میان خود شماست (مِن أنفُسِکُم) دردهای شما برای او سخت است (حَریصٌ عَلَیکُم). البتّه «حریص» ظاهراً تعبیر خوبی نیست، ولی بلاغت و فصاحت اقتضا میکند که برای شدّت مبالغه به کار برده شود؛ او برای هدایت شما هم حریص است و هم رؤوف و مهربان.
باید توجّه داشت که بین رؤوف و رحیم تفاوت است. رؤوف در مورد فراهم کردن مقدّمات پیشرفت کسی است و رحیم در مقابل بخشیدن خطاها، مثلاً کسی که میخواهد دانش کسب کند، مقام رؤوفیت این است که کتاب، مدرسه و ابزار مناسب با دانشاندوزی در اختیارش باشد و مقام رحیمیت این است که وقتی لغزش پیدا کرد او را ببخشید و به تذکّر بسنده کنید.
ملاحظه میکنید که تمام این صفات بر محور محبّت میچرخد و رمز پیروزی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نیز همین بود. لذا به پیامبر تأسّی کنیم و پایهی تبلیغاتمان را بر همین اساس قرار دهیم.
بنابراین اگر در این راه به او بی احترامی شد، تا جایی که به اصول و پایهها ضرر نزند و جنبهی شخصی دارد، باید گذشت کرد. یعنی سعهی صدر داشته باشد و مقابل به مثل نکند، خصوصاً در روزگار ما که مردم از روحانی توقّع زیادی دارند که در طول تاریخ شاید اینگونه نبوده است.
شما به تاریخ کلیسا و مسیحیت در قرون وسطی که توجّه کنید میبینید کارهایی که به نام مذهب در آن قرون صورت گرفت نفرت جامعه را برانگیخت و باعث طرد ارباب کلیسا از جامعه شد. بیزاری از روحانیت مسیحیت به حدّی رسید که جرأت نداشتند در جایی ظاهر شوند. به سبب آن اعمال ننگین و جریان تفتیش عقاید، خاطرات بدی را در برخورد با مردم از خود به یادگار گذاشتند. ولی زمان خودمان را هم مشاهده کنید که چگونه بار دیگر به زندگی مردم وارد شدهاند آن هم به چه وسیله! تاریخ را بنگرید، آنها تنها روی مسائل عاطفی تکیه کردهاند، به عیادت جذامیانی رفتند که هیچکس نمیرفت، به سراغ سالمندان و معلولین رفتند، به روستاهای عقب مانده و دور افتاده رفته، روی مسائل تربیتی، رفاهی و درمانی دست گذاشتند. بیمارستان، پرورشگاه و درمانگاه ساختند و با استفاده از ابزار محبّت و مهربانی توانستند تا حدّی قلبها را به دست آورد و به مقاصدشان برسند. پس ما که حقّیم و قرآن هم به ما دستور داده و سیرهی پیامبران و ائمّهی علیهم السلام و بزرگان ما محبّت و مهربانی بوده است چرا چنین نکنیم؟
یکی از دوستان میگفت: آن زمان که با اتومبیل از بغداد به شام میرفتند، ما هم برای زیارت حضرت زینب (علیها السلام) و حضرت رقیه عازم شدیم، در بین راه اتومبیل نقص فنّی پیدا کرد، راننده و شاگردش رفتند که آن را تعمیر کنند من هم پیاده شدم که ببینم موضوع چیست، دیدم کشیشی که با ما در ماشین بود اوّل کسی است که برای کمک کردن به راننده از اتوبوس پیاده شد و زیر ماشین رفت و وسایل را آورد و به آنها کمک کرد. مردم میگفتند: نگاه کن این کشیش چقدر آدم خوبی است! البتّه به او یاد دادهاند که در چنین مواقعی چکار بکند.
احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانی و مسألهی حق شناسی به تنهایی برای رعایت احترام در برابر والدین کافی است، ولی چون اسلام در مسائلی که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح درمییابد سکوت نمیکند، بلکه برای تأکید در چنین موارد دستورهای لازم را صادر میکند، در مورد احترام والدین آن قدر تأکید کرده است که در کمتر مسألهای چنین دیده میشود، از جمله:
1. در چهار سوره از قرآن مجید نیکی به والدین بلافاصله بعد از موضوع توحید قرار گرفته، هم ردیف بودن این دو موضوع بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. از جمله در آیهی 83 سورهی بقره میفرماید: (لَاتَعبُدُونَ إلَّا اللهَ وَ بِالوَالِدَینِ إحسَاناً). در آیهی 36 سورهی نساء نیز میفرماید: (وَاعبُدُوا اللهَ وَ لَاتُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوَالِدَینِ اِحسَاناً).
و در آیهی 151 سورهی انعام میفرماید: (أَلَّا تُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوَالِدَینِ إِحساناً).
در آیهی 23 سورهی اسراء این دو را قرین هم ساخته میفرماید: (وَ قَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالوَالِدَینِ اِحساناً).
2. اهمّیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، با صراحت میگویند که حتّی چنانچه پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است. در آیهی 15 سورهی لقمان میفرماید: «(وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلَی أَن تُشرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ فَلَا تُطِعهُمَا وَ صَاحِبهُمَا فِی الدُّنیا مَعرُوفاً)؛ و هر گاه آن دو بکوشند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است) از ایشان اطاعت کن، ولی با آن دو در دنیا به طرز شایستهای رفتار کن».
3. شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار گرفته، چنانکه در آیهی 14 سورهی لقمان میفرماید: (أَنِ اشکُر لِی وَلِوَالِدَیکَ). با اینکه نعمت خدا بیش از آن است که قابل شماره باشد و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
4. قرآن حتّی کمترین بی احترامی را در برابر پدر و مادر نهی کرده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود: «لَو عَلِمَ اللهُ شَیئاً هُوَ أدنی مِن أُفٍّ لَنَهی عَنهُ وَ هُوَ مِن أدنی العُقوقِ وَ مِنَ العُقوقِ أن ینظُرَ الرَّجُلُ اِلَی وَالِدَیهِ فَیحِدَّ النَّظَرَ اِلَیهِما؛ اگر خداوند میدانست چیزی کمتر از اف (کمترین اظهار ناراحتی) و این حدّاقلّ مخالفت و بی احترامی به پدر و مادر است وجود دارد، از آن نهی میکرد و از جمله، نگاه خشمآلود به پدر و مادر است». (4)
5. با اینکه جهاد یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است، امّا تا جنبهی وجوب عینی پیدا نکند، یعنی داوطلب به قدر کافی باشد، در خدمت پدر و مادربودن از آن مهمتر است و اگر موجب ناراحتی آنها شود شرکت در جهاد جایز نیست.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که مردی نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من جوانی بانشاط و ورزیدهام و جهاد را دوست دارم، ولی مادری دارم که از شرکت من در جهاد غمناک میشود. حضرت فرمود: «اِرجَع فَکُن مَعَ وَالِدَتِکِ فَوَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ لَاُنسُها بِکَ لَیلَةً خَیرٌ مِن جِهادِ فی سَبیلِ اللهِ؛ برگرد و با مادر خویش باش، قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث ساخته است، اگر یک شب مادر با تو مأنوس باشد بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا». (5)
در مورد سایر واجبات کفایی و نیز مستحبّات، مسأله چنان است که در مورد جهاد گفته شد.
6. در حدیثی پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «ایاکُم وُ عُقوقُ الوالِدَینِ فَاِنَّ ریحَ الجَنَّةِ تُوجَدُ مِن مَسیرَةِ اَلفِ عامٍ وَ لایجِدُها عاقٌّ؛ بترسید از اینکه عاق پدر و مادر و مورد خشم آنان شوید، زیرا بوی بهشت از پانصد سال راه به مشام میرسد، ولی هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر قرار گیرند نخواهد رسید». (6)
این تعبیر اشارهی لطیفی به این موضوع است که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمینهند، بلکه در فاصلهی بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتّی نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن حدیثی به این مضمون از پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل میکند که مردی طواف میکرد و مادرش را بر دوش گرفته، طواف میداد. پیامبر صلّی الله علیه و آله را در همان حال مشاهده کرد، گفت: آیا حقّ مادرم را با این کار ادا کردم؟ فرمود: نه، این عمل حتّی یکی از نالههای او را هنگام وضع حمل جبران نمیکند.
در پایان این بحث ذکر این نکته را لازم میدانیم که گاه پدر و مادر پیشنهادهای غیرمنطقی یا خلاف شرع به انسان میکنند، بدیهی است که اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد لازم نیست، ولی باید به طور منطقی و با امر به معروف در بهترین صورتش با چنین پیشنهادها برخورد کرد. (7)
پینوشتها:
1. سورهی ذاریات، آیهی 56.
2. مثنوی، دفتر دوم.
3. سورهی توبه، آیهی 128.
4. کافی، ج 2، ص 349.
5. کافی، ج 2، ص 163، ح 20.
6. همان، ص 349، ح 6.
7. رجوع شود به: تفسیر نمونه: ذیل آیات 22- 25 سورهی اسراء.
منبع: انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ اول، 1390.
گرچه در این حدیث از پدر و مادر سخن رفته، میکوشیم برداشت وسیعتری از آن کنیم. اسلام چندان به پدر و مادر اهمّیت میدهد که حتّی نگاه محبّتآمیز به آنان را عبادت میشمرَد.
اینگونه تعبیرات در آیات و روایات بسیار دیده میشود، ولی نکتهای که در اینجا باید بدان دقّت کرد این است که نگاه، رمز و مظهر و به عبارتی دریچهای است برای یک سلسله مسائل درونی و عاطفی. در اسلام نگاه به صورت عالم، به درِ خانهی عالم، نگاه عبرتآموز به دستگاه آفرینش، به آیات قرآن عبادت است، آن هم عبادتی که هدف آفرینش است. (وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِیعبُدُونِ). (1)
اکنون این پرسش مطرح است که چرا در قرآن رعایت حقوق پدر و مادر بسیار تأکید شده است. امّا سفارش در مورد فرزندان کمتر دیده میشود، جز در مورد نهی از کشتن فرزندان در دوران جاهلیت؟
در پاسخ باید گفت: پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان را به دست فراموشی بسپارند، در حالی که بسیار دیده شده که فرزندان پدر و مادرشان را خصوصاً هنگام پیری و از کارافتادگی فراموش میکنند و این دردناکترین حالت برای والدین و بدترین ناشکری برای فرزندان محسوب میشود.
دقّت فوقالعاده در احترام به پدر و مادر
در آیات 22 تا 25 سورهی اسراء بخشی از ریزهکاریها در برخورد مؤدّبانه و احترامآمیز پدران و مادران بازگو شده است:
از یک سو روی حالات پیری آنها که در آن هنگام از همیشه به حمایت و محبّت و احترام نیاز دارند انگشت نهاده میگوید: «کمترین سخن اهانتآمیز را به آنها مگوی».
والدین ممکن است براثر کهولت به جایی برسند که نتوانند بدون کمک دیگری حرکت کنند و از جا برخیزند و حتّی ممکن است قادر به دفع آلودگی از خود نباشند، در این هنگام آزمایش بزرگ فرزندان شروع میشود.
آیا وجود چنین پدر و مادری را مایهی رحمت میدانند یا مایهی بلا و مصیبت و عذاب؟ آیا صبر و حوصلهی کافی برای نگهداری احترامآمیز از چنین پدر و مادری را دارند یا هر زمان با نیش زبان، کلمات سبک و اهانتآمیز و حتّی گاه با تقاضای مرگ او از خدا قلبش را میفشارند و میآزارند؟
از سوی دیگر، قرآن میگوید: در این هنگام به آنها اف مگو. یعنی کمترین اظهار ناراحتی و ابراز تنفّر مکن. باز اضافه میکند با صدای بلند و اهانتآمیز و فریاد با آنها سخن مگوی و تأکید میکند که با قول کریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگوی که اینها نهایت ادب در سخن را میرسانَد، چرا که زبان کلید قلب است.
از سوی سوم، دستور به تواضع و فروتنی میدهد، تواضعی که نشان دهندهی محبّت و علاقه باشد.
سرانجام میگوید: آنگاه که رو به سوی درگاه خداوند میآوری پدر و مادرت را چه در حیات باشند و چه در ممات فراموش مکن و برای آنها تقاضای رحمت کن. مخصوصاً تقاضاهایت را با این دلیل همراه ساز و بگو: خداوندا، چنانکه آنها در کودکی مرا تربیت کردند، تو نیز مشمول رحمتشان فرما.
از این تعبیر، علاوه بر آنچه گفته شد، استفاده میشود که اگر پدر و مادر چنان فرتوت و ناتوان شوند که به تنهایی قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نکن که تو هم در کودکی چنین بودی و آنها از هرگونه حمایت و محبّت از تو دریغ نداشتند و لذا محبّت آنها را جبران کن.
اکنون سرّ این نگاهها را باید دریافت. مثلاً نگاه به عالم، مقدّمه ارتباط با اوست و ارتباط با او زمینهای فراهم میآورَد تا شخص از علم عالم بهرهمند شود. نگاه عاطفی به پدر و مادر، مقدّمه و زمینهی قدردانی از رنجها و تلاشهای آنان است، روح عاطفه و محبّت را در انسان تقویت میکند و سبب استحکام پیوندهای خانوادگی و در نهایت اجتماعی میشود.
آن قدر از محبّت در اسلام سخن گفته شده که اگر کسی آنها را گرد آورَد خود کتاب مستقلّی خواهد شد. اساس دعوت اسلام بر محبّت است و از خشونت فقط در موارد استثنایی استفاده شده.
از محبّت تلخها شیرین شود *** از محبّت مسها زرّین شود
از محبّت گودها صافی شود *** و از محبّت دردها شافی شود
از محبّت خارها گل میشود *** و از محبّت سرکهها مل میشود
از محبّت سجن گلشن میشود *** بی محبّت روضه گلخن میشود
از محبّت نار نوری میشود *** و از محبّت دیو حوری میشود
از محبّت نیش نوشی میشود *** و از محبّت شیر موشی میشود
از محبّت سقم صحّت میشود *** واز محبّت قهر رحمت میشود
از محبّت مرده زنده میشود *** و از محبّت شاه بنده میشود
از محبّت حُزن شادی میشود *** و از محبّت غول هادی میشود (2)
اگر به قرآن توجّه کنید تمام سورههای آن با کلمهی «الرّحمن» و «الرّحیم» آغاز میشود، جز در یک مورد (سورهی توبه)، زیرا قرآن برای تربیت نازل شده، قرآن کتاب انسانسازی است و تربیت و ساختن انسان از محبّت شروع میشود.
از میان هزار و یک نام که برای خداوند ذکر کردهاند تنها دو اسم (رحمان و رحیم) در آغاز هر سوره بعد از نام «الله» آمده است.
پرسش:
چرا از میان این همه اسماء الهی فقط این دو نام انتخاب شده است؟
در پاسخ باید گفت: قرآن کتاب تربیت و انسانسازی است و این کار جز با عاطفه و محبّت صورت نمیگیرد لذا از رحمان و رحیم استفاده شده است. مبلّغان و اهل علم نیز اگر بخواهند در تعلیم و تربیت موفّق و مؤثّر باشند، باید پایهی اصلی کارشان را روی محبّت قرار دهند و با مردم با خوشرویی و مهر و محبّت رفتار کنند. ما باید مانند خداوند که از رحمان و رحیم استفاده کرده، قطرهای و ذرّهای از این دو صفت را در وجودمان زنده کنیم و مصداق «تخلّقوا باخلاق الله» شویم و برای اصلاح فاسدان حتّی الامکان از ابراز محبّت استفاده کنیم.
چنانچه در صفاتی که قرآن برای پیامبر صلّی الله علیه و آله ذکر کرده دقّت کنیم میبینیم که همهی آنها در مسیر محبّت است. «(لَقَد جَاءَکُم رَسُولُ مِن أنفُسِکُم عَزِیزُ عَلَیهِ مَا عَنِتُّم حَرِیصُ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ)؛ به یقین پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است، واصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است». (3)
اوّل خصوصیت که باعث پیوند عاطفی بین افراد جامعه میشود این است که از میان خود شماست (مِن أنفُسِکُم) دردهای شما برای او سخت است (حَریصٌ عَلَیکُم). البتّه «حریص» ظاهراً تعبیر خوبی نیست، ولی بلاغت و فصاحت اقتضا میکند که برای شدّت مبالغه به کار برده شود؛ او برای هدایت شما هم حریص است و هم رؤوف و مهربان.
باید توجّه داشت که بین رؤوف و رحیم تفاوت است. رؤوف در مورد فراهم کردن مقدّمات پیشرفت کسی است و رحیم در مقابل بخشیدن خطاها، مثلاً کسی که میخواهد دانش کسب کند، مقام رؤوفیت این است که کتاب، مدرسه و ابزار مناسب با دانشاندوزی در اختیارش باشد و مقام رحیمیت این است که وقتی لغزش پیدا کرد او را ببخشید و به تذکّر بسنده کنید.
ملاحظه میکنید که تمام این صفات بر محور محبّت میچرخد و رمز پیروزی رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نیز همین بود. لذا به پیامبر تأسّی کنیم و پایهی تبلیغاتمان را بر همین اساس قرار دهیم.
بنابراین اگر در این راه به او بی احترامی شد، تا جایی که به اصول و پایهها ضرر نزند و جنبهی شخصی دارد، باید گذشت کرد. یعنی سعهی صدر داشته باشد و مقابل به مثل نکند، خصوصاً در روزگار ما که مردم از روحانی توقّع زیادی دارند که در طول تاریخ شاید اینگونه نبوده است.
شما به تاریخ کلیسا و مسیحیت در قرون وسطی که توجّه کنید میبینید کارهایی که به نام مذهب در آن قرون صورت گرفت نفرت جامعه را برانگیخت و باعث طرد ارباب کلیسا از جامعه شد. بیزاری از روحانیت مسیحیت به حدّی رسید که جرأت نداشتند در جایی ظاهر شوند. به سبب آن اعمال ننگین و جریان تفتیش عقاید، خاطرات بدی را در برخورد با مردم از خود به یادگار گذاشتند. ولی زمان خودمان را هم مشاهده کنید که چگونه بار دیگر به زندگی مردم وارد شدهاند آن هم به چه وسیله! تاریخ را بنگرید، آنها تنها روی مسائل عاطفی تکیه کردهاند، به عیادت جذامیانی رفتند که هیچکس نمیرفت، به سراغ سالمندان و معلولین رفتند، به روستاهای عقب مانده و دور افتاده رفته، روی مسائل تربیتی، رفاهی و درمانی دست گذاشتند. بیمارستان، پرورشگاه و درمانگاه ساختند و با استفاده از ابزار محبّت و مهربانی توانستند تا حدّی قلبها را به دست آورد و به مقاصدشان برسند. پس ما که حقّیم و قرآن هم به ما دستور داده و سیرهی پیامبران و ائمّهی علیهم السلام و بزرگان ما محبّت و مهربانی بوده است چرا چنین نکنیم؟
یکی از دوستان میگفت: آن زمان که با اتومبیل از بغداد به شام میرفتند، ما هم برای زیارت حضرت زینب (علیها السلام) و حضرت رقیه عازم شدیم، در بین راه اتومبیل نقص فنّی پیدا کرد، راننده و شاگردش رفتند که آن را تعمیر کنند من هم پیاده شدم که ببینم موضوع چیست، دیدم کشیشی که با ما در ماشین بود اوّل کسی است که برای کمک کردن به راننده از اتوبوس پیاده شد و زیر ماشین رفت و وسایل را آورد و به آنها کمک کرد. مردم میگفتند: نگاه کن این کشیش چقدر آدم خوبی است! البتّه به او یاد دادهاند که در چنین مواقعی چکار بکند.
احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانی و مسألهی حق شناسی به تنهایی برای رعایت احترام در برابر والدین کافی است، ولی چون اسلام در مسائلی که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح درمییابد سکوت نمیکند، بلکه برای تأکید در چنین موارد دستورهای لازم را صادر میکند، در مورد احترام والدین آن قدر تأکید کرده است که در کمتر مسألهای چنین دیده میشود، از جمله:
1. در چهار سوره از قرآن مجید نیکی به والدین بلافاصله بعد از موضوع توحید قرار گرفته، هم ردیف بودن این دو موضوع بیانگر این است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است. از جمله در آیهی 83 سورهی بقره میفرماید: (لَاتَعبُدُونَ إلَّا اللهَ وَ بِالوَالِدَینِ إحسَاناً). در آیهی 36 سورهی نساء نیز میفرماید: (وَاعبُدُوا اللهَ وَ لَاتُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوَالِدَینِ اِحسَاناً).
و در آیهی 151 سورهی انعام میفرماید: (أَلَّا تُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوَالِدَینِ إِحساناً).
در آیهی 23 سورهی اسراء این دو را قرین هم ساخته میفرماید: (وَ قَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعبُدُوا إِلَّا إِیاهُ وَ بِالوَالِدَینِ اِحساناً).
2. اهمّیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، با صراحت میگویند که حتّی چنانچه پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است. در آیهی 15 سورهی لقمان میفرماید: «(وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلَی أَن تُشرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ فَلَا تُطِعهُمَا وَ صَاحِبهُمَا فِی الدُّنیا مَعرُوفاً)؛ و هر گاه آن دو بکوشند که تو چیزی را همتای من قرار دهی که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است) از ایشان اطاعت کن، ولی با آن دو در دنیا به طرز شایستهای رفتار کن».
3. شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار گرفته، چنانکه در آیهی 14 سورهی لقمان میفرماید: (أَنِ اشکُر لِی وَلِوَالِدَیکَ). با اینکه نعمت خدا بیش از آن است که قابل شماره باشد و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.
4. قرآن حتّی کمترین بی احترامی را در برابر پدر و مادر نهی کرده است. در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود: «لَو عَلِمَ اللهُ شَیئاً هُوَ أدنی مِن أُفٍّ لَنَهی عَنهُ وَ هُوَ مِن أدنی العُقوقِ وَ مِنَ العُقوقِ أن ینظُرَ الرَّجُلُ اِلَی وَالِدَیهِ فَیحِدَّ النَّظَرَ اِلَیهِما؛ اگر خداوند میدانست چیزی کمتر از اف (کمترین اظهار ناراحتی) و این حدّاقلّ مخالفت و بی احترامی به پدر و مادر است وجود دارد، از آن نهی میکرد و از جمله، نگاه خشمآلود به پدر و مادر است». (4)
5. با اینکه جهاد یکی از مهمترین برنامههای اسلامی است، امّا تا جنبهی وجوب عینی پیدا نکند، یعنی داوطلب به قدر کافی باشد، در خدمت پدر و مادربودن از آن مهمتر است و اگر موجب ناراحتی آنها شود شرکت در جهاد جایز نیست.
در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که مردی نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من جوانی بانشاط و ورزیدهام و جهاد را دوست دارم، ولی مادری دارم که از شرکت من در جهاد غمناک میشود. حضرت فرمود: «اِرجَع فَکُن مَعَ وَالِدَتِکِ فَوَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ لَاُنسُها بِکَ لَیلَةً خَیرٌ مِن جِهادِ فی سَبیلِ اللهِ؛ برگرد و با مادر خویش باش، قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث ساخته است، اگر یک شب مادر با تو مأنوس باشد بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا». (5)
در مورد سایر واجبات کفایی و نیز مستحبّات، مسأله چنان است که در مورد جهاد گفته شد.
6. در حدیثی پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: «ایاکُم وُ عُقوقُ الوالِدَینِ فَاِنَّ ریحَ الجَنَّةِ تُوجَدُ مِن مَسیرَةِ اَلفِ عامٍ وَ لایجِدُها عاقٌّ؛ بترسید از اینکه عاق پدر و مادر و مورد خشم آنان شوید، زیرا بوی بهشت از پانصد سال راه به مشام میرسد، ولی هیچگاه به کسانی که مورد خشم پدر و مادر قرار گیرند نخواهد رسید». (6)
این تعبیر اشارهی لطیفی به این موضوع است که چنین اشخاصی نه تنها در بهشت گام نمینهند، بلکه در فاصلهی بسیار زیادی از آن قرار دارند و حتّی نمیتوانند به آن نزدیک شوند.
سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن حدیثی به این مضمون از پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل میکند که مردی طواف میکرد و مادرش را بر دوش گرفته، طواف میداد. پیامبر صلّی الله علیه و آله را در همان حال مشاهده کرد، گفت: آیا حقّ مادرم را با این کار ادا کردم؟ فرمود: نه، این عمل حتّی یکی از نالههای او را هنگام وضع حمل جبران نمیکند.
در پایان این بحث ذکر این نکته را لازم میدانیم که گاه پدر و مادر پیشنهادهای غیرمنطقی یا خلاف شرع به انسان میکنند، بدیهی است که اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد لازم نیست، ولی باید به طور منطقی و با امر به معروف در بهترین صورتش با چنین پیشنهادها برخورد کرد. (7)
پینوشتها:
1. سورهی ذاریات، آیهی 56.
2. مثنوی، دفتر دوم.
3. سورهی توبه، آیهی 128.
4. کافی، ج 2، ص 349.
5. کافی، ج 2، ص 163، ح 20.
6. همان، ص 349، ح 6.
7. رجوع شود به: تفسیر نمونه: ذیل آیات 22- 25 سورهی اسراء.
منبع: انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)، آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ اول، 1390.
تازه های احادیث
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}