تقوا ضامن قبولی اعمال
امام علی علیه السلام فرمودند:
لا یقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقوی، وَ کَیفَ یقِلُّ ما یتَقَبَّلُ؟؛
عملی که همراه با تقوا باشد کم نمیشود (هر چند به نظر ناچیز آید)؛ چگونه کم خواهد بود عملی که مقبول درگاه خداست؟
نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهی 95
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی:
باتقوا کسی است که به واجبات اهمیت بدهد و از محرّمات دوری کند، و تمام اعضای او کلید داشته باشد؛ امّا نزد خواص، او کسی است که بتواند همهی کردارش را به دیگران عرضه کند.
بدون شک هر انسانی فطرتاً خواهان این است که با ارزش و پرافتخار باشد، و به همین دلیل با تمام وجود برای کسب ارزشها تلاش میکند، ولی معیار ارزش نزد فرهنگهای مختلف کاملاً متفاوت است و گاه ارزشهای کاذب جای ارزشهای راستین را میگیرد.
گروهی ارزش واقعی خویش را در انتساب به قبیلهی معروف و معتبری میدانند، به همین جهت برای تجلیل مقام قبیله و طایفهی خود تلاش زیادی میکنند، تا خود را به وسیلهی انتساب به آن بزرگ جلوه دهند.
گروه دیگری مال و ثروت، کاخ و قصر، خدم و حشم و مانند این امور را نشانهی ارزش میدانند و برای به دست آوردنش تلاش میکنند، در حالی که عدهی دیگری مقامات اجتماعی و سیاسی را معیار ارزش میدانند.
و به همین ترتیب هر گروهی در مسیری گام بر میدارد و به برداشت شخصی خود دل میبندد و آن را ارزش میشمرد.
امّا از آنجا که این موارد ذکر شده برای ارزش متزلزل، مادّی و زودگذر است، یک آیین آسمانی همچون اسلام هرگز نمیتواند با آن موافقت کند؛ لذا خط بطلان روی همهی آنها میکشد و ارزش واقعی انسان را در صفات ذاتی او به خصوص تقوا و پرهیزکاری و تعهّد و پاکی او میشمرد و حتّی برای موضوعات مهمّی، همچون علم و دانش، اگر در مسیر ایمان و تقوا و ارزشهای اخلاقی قرار نگیرد، اهمیت قائل نیست. ملاک کرامت و ارزشمندی در پیشگاه خدا، تقواست که هیچ بدیل و جانشینی ندارد.
در آیات فراوانی از قرآن کریم، به صورت مختلف لفظ تقوا و یا مشتقّات آن وارد شده است. یکی از بزرگترین ارزشها در نظام ارزشی اسلام، بلکه محور همهی ارزشها تقواست.
تقوا اطلاعات متعدّد و معانی مختلف دارد؛ در بعضی از موارد به معنای اجتناب از گناهان و در موارد دیگر، رعایت همهی احکام شرعی، اعمّ از واجبات و محرّمات است.
اگر روحیهی تقوا و خداترسی در نهاد آدمی وجود نداشته باشد و مواظب نباشد که احکام الهی یعنی انجام واجبات و ترک محرّمات را رعایت کند. انسان بیبندوبار، بیمبالات، بیتفاوت و سردرگم بوده و راه به جایی نمیبرد.
بنابراین اوّلین شرط در مسیر تکامل آن است که آدمی، برای اعمال و رفتار خود معیار و ضابطهای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی خود را تحت کنترل بگیرد در غیر این صورت هرگز به سعادت دست پیدا نخواهد کرد.
خداوند اهمیت تقوا را در آیات متعدّدی بیان کرده که به چند آیه اشاره میکنیم:
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست بلکه) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، به درستی که خداوند دانا و آگاه است».(1)
در این آیه خداوند معیار واقعی ارزشهای انسانی را در برابر ارزشهای دروغین مشخص میسازد. با توجّه به شأن نزولی که برای این آیه ذکر شده، میتوان به عمق این ارزش انسانی پیبرد. بعد از فتح مکّه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله دستور داد بلال بر پشتبام کعبه اذان بگوید، عتّاببن اُسَید که از آزادشدگان بود گفت: خدا را شکر میکنم که پدرم از دنیا رفت و چنین روزی را ندید! و حارِثبن هِشام نیز گفت: آیا رسولالله غیر از این کلاغ سیاه کسی را پیدا نکرد؟ اینجا بود که آیهی فوق نازل شد و معیار ارزش واقعی را بیان کرد.(2)
و در آیهی دیگر میفرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیكُمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْءَاتِكُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَیرٌ ذَلِكَ مِنْ آیاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّكَّرُونَ»؛ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست، امّا لباس پرهیزکاری بهتر است اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر (نعمتهای او) شوند». (3)
چند نکته:
1. تقوا کلید کرامت
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در سال فتح مکّه همراه فضل بن عبّاس و اسامةبنزید داخل خانهی خدا شد و سپس بیرون آمد و دستگیرهی در را گرفت و فرمود: ستایش خداوندی که بندهاش را تصدیق کرد و وعدهاش را به انجام رسانید و به تنهایی بر همهی احزاب چیره گشت، خداوند غرور عرب و بالیدن آنان به پدرانشان را از بین برد. همهی شما از آدم هستید و آدم از خاک و ارزجمندترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.(4)
شیخ مفید میگوید: شنیدم که روزی سلمان فارسی وارد مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله شد و مردم او را به سبب حقّی که داشت و به احترام موی سپیدش و منزلت خاصّی که نزد پیامبرصلّی الله علیه و آله و خاندان او داشت بالای مجلس نشاندند. عمر وارد شد و چشمش به سلمان افتاد و گفت: این مرد عجم کیست که در میان عربها صدرنشین شده است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله روی منبر رفت و خطبهای ایراد کرد و فرمود: «اِنَّ النَّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ الی یومِنا هذا مِثلُ أسنانِ المُشطِ، لافضلَ لِلعَرَبی عَلَی العَجَمی و لا للأحمَرِ عَلَی الأسوَدِ اِلّا بِالتَّقوی؛ مردم از روزگار آدم تا به امروز همچون دندانههای شانه هستند. عرب را بر عجم و سرخ را بر سیاه برتری نیست، مگر به تقوا».(5)
2. تقوا معیار پذیرش اعمال
خداوند در آیهی 27 سورهی مائده داستان فرزندان حضرت آدم علیه السلام – هابیل و قابیل – را ذکر میکند، که هر کدام برای تقرّب به خداوند نذری را آورده بودند و از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن که نذرش قبول نشد گفت: تو را خواهم کشت! برادر دیگر گفت: («إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد).
مفضّلبنعمر میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم موضوع اعمال مطرح شد گفتم: عملم اندک و ضعیف است. فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه. سپس فرمود: عمل اندک با تقوا بهتر از عمل بسیار بدون تقواست. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری همانا مردی که به دیگران غذا میدهد، با همسایگان مدارا میکند، و در خانهاش به روی دیگران باز است، ولی اگر موقعیت حرام برایش پیش بیاید و او آن را انجام دهد، این عمل زیاد بدون تقواست، امّا مرد دیگری که هیچ یک از این اعمال را انجام نداده ولی اگر در برابر کار حرامی قرار گیرد آن را مرتکب نشود (این همان عمل کم با تقواست که ارزش دارد).
آثار تقوا:
از آثار تقوا به چند نمونه اشاره میشود:
1.تقوا سبب از بین رفتن سرخوردگیهای روحی و اجتماعی و حلّ مشکلات اقتصادی میشود.
«(وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ)؛ و هرکس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد»(6)
این آیه از امید بخشترین آیات قرآن است که پردههای یأس و ناامیدی را میدرد و به افراد باتقوا وعدهی نجات و حلّ مشکلات میدهد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرماید: «مَا تَرَکَ أَحَدٌ مِنکُملِلهِ شَیئاً إلّا آتَاهُ اللهُ مِمّا هُوَ خَیرٌ لَهُ مِنهُ مِن حَیثُ لایحتَسِبُ، وَلا تَهاوَنَ بِهِ وَ أَخَذَهُ مِن حَیثُ لایعلَمُ إلّا آتَاهُ اللهُ مِمّا هُوَ أَشَدُّ عَلَیهِ مِنهُ مِن حَیثُ لایحتَسِب؛ هیچ یک از شما به خاطر خدا چیزی را رها نکند، مگر این که خداوند بهتر از آن را جایی که گمانش را هم نمیبرد، نصیبش فرماید و هیچ یک از شما به خداوند بیاعتنایی نکند و ندانسته چیزی را نگیرد، مگر اینکه خداوند بدتر از آن را از جایی که فکرش را هم نمیکند بهرهی او گرداند».(7)
2. تقوا برکات آسمان را نازل میکند:
(«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یكْسِبُونَ»؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».(8)
منظور از برکات زمین و آسمان چیست؟ بعضی آن را به نزول باران و روییدن گیاهان تفسیر کردهاند، و بعضی به اجابت دعا و حلّ مشکلات زندگی، ولی این احتمال هم وجود دارد که منظور از برکات آسمانی، برکات معنوی و منظور از برکات زمینی، برکات مادّی بوده باشد.امّا با توجّه به آیات گذشته تفسیر اوّل از همه مناسبتر است.
برکات جمع برکت و در اصل به معنای ثبات و استقرار چیزی است – در برابر موجودات بیبرکت که زود فانی، نابود و بیاثر میشوند – و به هر نعمتی که پایدار بماند اطلاق میگردد.
ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی میشود، بلکه باعث میگردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود.
ویژگیهای اهل تقوا:
امام باقر علیه السلام میفرماید: «وَاعلَم یا جابِرُ أنّ أهلَ التَّقوی هُمُ الأغنِیاءُ، أغناهُمُ القَلِیلُ مِنَ الدُّنیا، فَمَؤونَتُهُم یسیرَةٌ، إن نَسِیتَ الخَیرَ ذَکَّروکَ، وَإن عَمِلتَ بِهِ أعانوکَ، أخَّروا شَهَواتِهِم وَلَذّاتِهِم خَلفَهُم، وَقَدَّمُوا طاعَةَ رَبِّهِم أمَامَهُم؛ به راستی بینیازان واقعی همان پرهیزکارانند. اندکی مال از دنیا آنان را بینیاز کرده و کمخرج و قانع هستند. اگر خیر و خوبی را فراموش کنی، به یادت میآورند و اگر به آن عمل کنی کمکت میکنند. لذّتها و شهوتهای خود را پشت سرانداخته و طاعت پروردگارشان را پیشروی نهادهاند».(9)
اهل تقوا، راستگو، امانتدار و در زندگی بردبارند، حضرت فرمود: «لِلمتّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ: اِخلاصُ العَمَلِ، وَقِصَرُ الأمَلِ،وَاِغتِنامُ المَهلِ؛ پرهیزکار سه ویژگی دارد: اخلاص در عمل، کوتاهی آرزو و بهرهگرفتن از فرصتها.»(10)
جابربن عبدالله انصاری میگوید: در بصره در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، پس از پیکار با جنگ افروزان (طلحه و زبیر و عایشه)، به ما سرکشی کرد و پرسید: دربارهی چه صحبت میکردید؟ گفتم: در مذمّت دنیا. فرمود: چرا دنیا را نکوهش میکنید؟ بعد حضرت مقداری از دنیا فرمود: «الدُّنیا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها، وَ مَسکَنُ عافِیةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها، وَدارُ غِنی لِمَن تَزَوَّدَ مِنها، فیها مَسجِدُ أنبیاءِاللهِ، وَ مَهبِطٌ وَحیهِ، و مُصَلّی مَلائِکَتهِ، وَ مَسکَنُ أَحِبّائِهِ، و مَتجَرُ أَولیائِهِ، اکتَسَبوا فیها الرَّحمَةَ وَ رَبِحوامِنها الجَنَّةَ، فَمَن ذا یذُمُّ الدُّنیا یا جابرُ؛ دنیا برای آنها که درست باشند منزل راستین است، و برای آنها که درست درکش کنند جای عافیت و سلامت، و برای آنها که از آن توشه گیرند خانهی توانگری، سجدهگاه پیامبران، فرودگاه وحی الهی، نمازخانهی فرشتگان، مسکن دوستان خدا و بازار تجارت اولیای اوست که در این بازار، رحمت بدست آوردند و سود بهشت را بردند. جابر! چه کسی دنیا را مذمّت میکند؟» (11) سپس امام علیه السلام ادامه داد و به جابر فرمود: اینک همراه من بیا. جابر میگوید: همراه آن حضرت تا گورستان رفتم، آنجا بانگ برآورد: «یا اَهلَ التُربَةِ وَ یا اَهلَ الغُربَةِ أَمّا المَنازِلُ فَقَد سُکِنَت، وَ أَمّا المَواریثُ فَقَدقُسِمَت وَ اَمَّا الأزواجُ فَقَد نُکِحنَ. هذا خَبَرُ ما عِندَنا، فَما خَبَرُما عِندَکُم؟... لَو أُذِنَ لِلقَومِ فیالکَلامِ، لَقالوا: اِنّا وَجَدنا خَیرَالزّادِالتَّقوَی؛ ای خاکنشینان، ای دورافتادگان، بعد از شما خانههایتان را اشغال نموده و اموالتان را قسمت کردند و زنهایتان را گرفتند. این خبری است که ما داریم، شما چه خبر دارید؟ آنگاه اندکی سکوت کرد و سر برداشته و فرمود: قسم به آنکه آسمان را برافراشته و زمین را گسترده اگر اینان اجازهی سخن گفتن داشتند، میگفتند: ما دریافتیم که بهترین توشه، تقواست».(12)
پینوشتها:
1. حجرات، آیهی 13.
2. تفسیر روحالبیان، ج 9، ص 90 ؛ تفسیر قرطبی، ج 9، ص 6160.
3. اعراف، آیهی 26.
4. بحارالانوار، ج 70، ص 287 ؛ میزانالحکمه مادّهی «تقوا».
5. میزان الحکمه، مادّهی «تقوا».
6. طلاق، آیهی 2 و 3.
7. کنزالعمال، ج 3، ص 698، ح 8499 ؛ میزان الحکمه، مادّهی «تقوا».
8. اعراف، آیهی 96.
9. تحفالعقول، ص 287.
10. میزانالحکمه، مادّهی «تقوا».
11. بحارالانوار، ج 7، ص 100.
12. همان مدرک، ص 101.
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.
باتقوا کسی است که به واجبات اهمیت بدهد و از محرّمات دوری کند، و تمام اعضای او کلید داشته باشد؛ امّا نزد خواص، او کسی است که بتواند همهی کردارش را به دیگران عرضه کند.
بدون شک هر انسانی فطرتاً خواهان این است که با ارزش و پرافتخار باشد، و به همین دلیل با تمام وجود برای کسب ارزشها تلاش میکند، ولی معیار ارزش نزد فرهنگهای مختلف کاملاً متفاوت است و گاه ارزشهای کاذب جای ارزشهای راستین را میگیرد.
گروهی ارزش واقعی خویش را در انتساب به قبیلهی معروف و معتبری میدانند، به همین جهت برای تجلیل مقام قبیله و طایفهی خود تلاش زیادی میکنند، تا خود را به وسیلهی انتساب به آن بزرگ جلوه دهند.
گروه دیگری مال و ثروت، کاخ و قصر، خدم و حشم و مانند این امور را نشانهی ارزش میدانند و برای به دست آوردنش تلاش میکنند، در حالی که عدهی دیگری مقامات اجتماعی و سیاسی را معیار ارزش میدانند.
و به همین ترتیب هر گروهی در مسیری گام بر میدارد و به برداشت شخصی خود دل میبندد و آن را ارزش میشمرد.
امّا از آنجا که این موارد ذکر شده برای ارزش متزلزل، مادّی و زودگذر است، یک آیین آسمانی همچون اسلام هرگز نمیتواند با آن موافقت کند؛ لذا خط بطلان روی همهی آنها میکشد و ارزش واقعی انسان را در صفات ذاتی او به خصوص تقوا و پرهیزکاری و تعهّد و پاکی او میشمرد و حتّی برای موضوعات مهمّی، همچون علم و دانش، اگر در مسیر ایمان و تقوا و ارزشهای اخلاقی قرار نگیرد، اهمیت قائل نیست. ملاک کرامت و ارزشمندی در پیشگاه خدا، تقواست که هیچ بدیل و جانشینی ندارد.
در آیات فراوانی از قرآن کریم، به صورت مختلف لفظ تقوا و یا مشتقّات آن وارد شده است. یکی از بزرگترین ارزشها در نظام ارزشی اسلام، بلکه محور همهی ارزشها تقواست.
تقوا اطلاعات متعدّد و معانی مختلف دارد؛ در بعضی از موارد به معنای اجتناب از گناهان و در موارد دیگر، رعایت همهی احکام شرعی، اعمّ از واجبات و محرّمات است.
اگر روحیهی تقوا و خداترسی در نهاد آدمی وجود نداشته باشد و مواظب نباشد که احکام الهی یعنی انجام واجبات و ترک محرّمات را رعایت کند. انسان بیبندوبار، بیمبالات، بیتفاوت و سردرگم بوده و راه به جایی نمیبرد.
بنابراین اوّلین شرط در مسیر تکامل آن است که آدمی، برای اعمال و رفتار خود معیار و ضابطهای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی خود را تحت کنترل بگیرد در غیر این صورت هرگز به سعادت دست پیدا نخواهد کرد.
خداوند اهمیت تقوا را در آیات متعدّدی بیان کرده که به چند آیه اشاره میکنیم:
«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»؛ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست بلکه) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، به درستی که خداوند دانا و آگاه است».(1)
در این آیه خداوند معیار واقعی ارزشهای انسانی را در برابر ارزشهای دروغین مشخص میسازد. با توجّه به شأن نزولی که برای این آیه ذکر شده، میتوان به عمق این ارزش انسانی پیبرد. بعد از فتح مکّه پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله دستور داد بلال بر پشتبام کعبه اذان بگوید، عتّاببن اُسَید که از آزادشدگان بود گفت: خدا را شکر میکنم که پدرم از دنیا رفت و چنین روزی را ندید! و حارِثبن هِشام نیز گفت: آیا رسولالله غیر از این کلاغ سیاه کسی را پیدا نکرد؟ اینجا بود که آیهی فوق نازل شد و معیار ارزش واقعی را بیان کرد.(2)
و در آیهی دیگر میفرماید: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیكُمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْءَاتِكُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَیرٌ ذَلِكَ مِنْ آیاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّكَّرُونَ»؛ ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست، امّا لباس پرهیزکاری بهتر است اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر (نعمتهای او) شوند». (3)
چند نکته:
1. تقوا کلید کرامت
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در سال فتح مکّه همراه فضل بن عبّاس و اسامةبنزید داخل خانهی خدا شد و سپس بیرون آمد و دستگیرهی در را گرفت و فرمود: ستایش خداوندی که بندهاش را تصدیق کرد و وعدهاش را به انجام رسانید و به تنهایی بر همهی احزاب چیره گشت، خداوند غرور عرب و بالیدن آنان به پدرانشان را از بین برد. همهی شما از آدم هستید و آدم از خاک و ارزجمندترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست.(4)
شیخ مفید میگوید: شنیدم که روزی سلمان فارسی وارد مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله شد و مردم او را به سبب حقّی که داشت و به احترام موی سپیدش و منزلت خاصّی که نزد پیامبرصلّی الله علیه و آله و خاندان او داشت بالای مجلس نشاندند. عمر وارد شد و چشمش به سلمان افتاد و گفت: این مرد عجم کیست که در میان عربها صدرنشین شده است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله روی منبر رفت و خطبهای ایراد کرد و فرمود: «اِنَّ النَّاسَ مِن عَهدِ آدَمَ الی یومِنا هذا مِثلُ أسنانِ المُشطِ، لافضلَ لِلعَرَبی عَلَی العَجَمی و لا للأحمَرِ عَلَی الأسوَدِ اِلّا بِالتَّقوی؛ مردم از روزگار آدم تا به امروز همچون دندانههای شانه هستند. عرب را بر عجم و سرخ را بر سیاه برتری نیست، مگر به تقوا».(5)
2. تقوا معیار پذیرش اعمال
خداوند در آیهی 27 سورهی مائده داستان فرزندان حضرت آدم علیه السلام – هابیل و قابیل – را ذکر میکند، که هر کدام برای تقرّب به خداوند نذری را آورده بودند و از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن که نذرش قبول نشد گفت: تو را خواهم کشت! برادر دیگر گفت: («إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد).
مفضّلبنعمر میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم موضوع اعمال مطرح شد گفتم: عملم اندک و ضعیف است. فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه. سپس فرمود: عمل اندک با تقوا بهتر از عمل بسیار بدون تقواست. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری همانا مردی که به دیگران غذا میدهد، با همسایگان مدارا میکند، و در خانهاش به روی دیگران باز است، ولی اگر موقعیت حرام برایش پیش بیاید و او آن را انجام دهد، این عمل زیاد بدون تقواست، امّا مرد دیگری که هیچ یک از این اعمال را انجام نداده ولی اگر در برابر کار حرامی قرار گیرد آن را مرتکب نشود (این همان عمل کم با تقواست که ارزش دارد).
آثار تقوا:
از آثار تقوا به چند نمونه اشاره میشود:
1.تقوا سبب از بین رفتن سرخوردگیهای روحی و اجتماعی و حلّ مشکلات اقتصادی میشود.
«(وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ)؛ و هرکس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد، روزی میدهد»(6)
این آیه از امید بخشترین آیات قرآن است که پردههای یأس و ناامیدی را میدرد و به افراد باتقوا وعدهی نجات و حلّ مشکلات میدهد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرماید: «مَا تَرَکَ أَحَدٌ مِنکُملِلهِ شَیئاً إلّا آتَاهُ اللهُ مِمّا هُوَ خَیرٌ لَهُ مِنهُ مِن حَیثُ لایحتَسِبُ، وَلا تَهاوَنَ بِهِ وَ أَخَذَهُ مِن حَیثُ لایعلَمُ إلّا آتَاهُ اللهُ مِمّا هُوَ أَشَدُّ عَلَیهِ مِنهُ مِن حَیثُ لایحتَسِب؛ هیچ یک از شما به خاطر خدا چیزی را رها نکند، مگر این که خداوند بهتر از آن را جایی که گمانش را هم نمیبرد، نصیبش فرماید و هیچ یک از شما به خداوند بیاعتنایی نکند و ندانسته چیزی را نگیرد، مگر اینکه خداوند بدتر از آن را از جایی که فکرش را هم نمیکند بهرهی او گرداند».(7)
2. تقوا برکات آسمان را نازل میکند:
(«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یكْسِبُونَ»؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».(8)
منظور از برکات زمین و آسمان چیست؟ بعضی آن را به نزول باران و روییدن گیاهان تفسیر کردهاند، و بعضی به اجابت دعا و حلّ مشکلات زندگی، ولی این احتمال هم وجود دارد که منظور از برکات آسمانی، برکات معنوی و منظور از برکات زمینی، برکات مادّی بوده باشد.امّا با توجّه به آیات گذشته تفسیر اوّل از همه مناسبتر است.
برکات جمع برکت و در اصل به معنای ثبات و استقرار چیزی است – در برابر موجودات بیبرکت که زود فانی، نابود و بیاثر میشوند – و به هر نعمتی که پایدار بماند اطلاق میگردد.
ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی میشود، بلکه باعث میگردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود.
ویژگیهای اهل تقوا:
امام باقر علیه السلام میفرماید: «وَاعلَم یا جابِرُ أنّ أهلَ التَّقوی هُمُ الأغنِیاءُ، أغناهُمُ القَلِیلُ مِنَ الدُّنیا، فَمَؤونَتُهُم یسیرَةٌ، إن نَسِیتَ الخَیرَ ذَکَّروکَ، وَإن عَمِلتَ بِهِ أعانوکَ، أخَّروا شَهَواتِهِم وَلَذّاتِهِم خَلفَهُم، وَقَدَّمُوا طاعَةَ رَبِّهِم أمَامَهُم؛ به راستی بینیازان واقعی همان پرهیزکارانند. اندکی مال از دنیا آنان را بینیاز کرده و کمخرج و قانع هستند. اگر خیر و خوبی را فراموش کنی، به یادت میآورند و اگر به آن عمل کنی کمکت میکنند. لذّتها و شهوتهای خود را پشت سرانداخته و طاعت پروردگارشان را پیشروی نهادهاند».(9)
اهل تقوا، راستگو، امانتدار و در زندگی بردبارند، حضرت فرمود: «لِلمتّقی ثَلاثُ عَلاماتٍ: اِخلاصُ العَمَلِ، وَقِصَرُ الأمَلِ،وَاِغتِنامُ المَهلِ؛ پرهیزکار سه ویژگی دارد: اخلاص در عمل، کوتاهی آرزو و بهرهگرفتن از فرصتها.»(10)
جابربن عبدالله انصاری میگوید: در بصره در رکاب امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، پس از پیکار با جنگ افروزان (طلحه و زبیر و عایشه)، به ما سرکشی کرد و پرسید: دربارهی چه صحبت میکردید؟ گفتم: در مذمّت دنیا. فرمود: چرا دنیا را نکوهش میکنید؟ بعد حضرت مقداری از دنیا فرمود: «الدُّنیا مَنزِلُ صِدقٍ لِمَن صَدَقَها، وَ مَسکَنُ عافِیةٍ لِمَن فَهِمَ عَنها، وَدارُ غِنی لِمَن تَزَوَّدَ مِنها، فیها مَسجِدُ أنبیاءِاللهِ، وَ مَهبِطٌ وَحیهِ، و مُصَلّی مَلائِکَتهِ، وَ مَسکَنُ أَحِبّائِهِ، و مَتجَرُ أَولیائِهِ، اکتَسَبوا فیها الرَّحمَةَ وَ رَبِحوامِنها الجَنَّةَ، فَمَن ذا یذُمُّ الدُّنیا یا جابرُ؛ دنیا برای آنها که درست باشند منزل راستین است، و برای آنها که درست درکش کنند جای عافیت و سلامت، و برای آنها که از آن توشه گیرند خانهی توانگری، سجدهگاه پیامبران، فرودگاه وحی الهی، نمازخانهی فرشتگان، مسکن دوستان خدا و بازار تجارت اولیای اوست که در این بازار، رحمت بدست آوردند و سود بهشت را بردند. جابر! چه کسی دنیا را مذمّت میکند؟» (11) سپس امام علیه السلام ادامه داد و به جابر فرمود: اینک همراه من بیا. جابر میگوید: همراه آن حضرت تا گورستان رفتم، آنجا بانگ برآورد: «یا اَهلَ التُربَةِ وَ یا اَهلَ الغُربَةِ أَمّا المَنازِلُ فَقَد سُکِنَت، وَ أَمّا المَواریثُ فَقَدقُسِمَت وَ اَمَّا الأزواجُ فَقَد نُکِحنَ. هذا خَبَرُ ما عِندَنا، فَما خَبَرُما عِندَکُم؟... لَو أُذِنَ لِلقَومِ فیالکَلامِ، لَقالوا: اِنّا وَجَدنا خَیرَالزّادِالتَّقوَی؛ ای خاکنشینان، ای دورافتادگان، بعد از شما خانههایتان را اشغال نموده و اموالتان را قسمت کردند و زنهایتان را گرفتند. این خبری است که ما داریم، شما چه خبر دارید؟ آنگاه اندکی سکوت کرد و سر برداشته و فرمود: قسم به آنکه آسمان را برافراشته و زمین را گسترده اگر اینان اجازهی سخن گفتن داشتند، میگفتند: ما دریافتیم که بهترین توشه، تقواست».(12)
پینوشتها:
1. حجرات، آیهی 13.
2. تفسیر روحالبیان، ج 9، ص 90 ؛ تفسیر قرطبی، ج 9، ص 6160.
3. اعراف، آیهی 26.
4. بحارالانوار، ج 70، ص 287 ؛ میزانالحکمه مادّهی «تقوا».
5. میزان الحکمه، مادّهی «تقوا».
6. طلاق، آیهی 2 و 3.
7. کنزالعمال، ج 3، ص 698، ح 8499 ؛ میزان الحکمه، مادّهی «تقوا».
8. اعراف، آیهی 96.
9. تحفالعقول، ص 287.
10. میزانالحکمه، مادّهی «تقوا».
11. بحارالانوار، ج 7، ص 100.
12. همان مدرک، ص 101.
منبع: گفتار معصومین علیهمالسلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبداللهزاده، قم: انتشارات امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، چاپ سوم، 1391.
تازه های احادیث
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}