پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسُهُ عَنِ الدُّنیا، وَ مَن رَضِی مِنَ الدُّنیا بِما یکفیهِ کانَ أَیسَرُ ما فیها یکفیهِ؛

کسی که از خدا بترسد، نفسش در دنیا باسخاوت است، و کسی که در دنیا به آنچه نصیبش گشته است راضی باشد، کمترین چیز دنیا او را بس است.
بحارالانوار، ج 74، ص 169
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

در این حدیث دو مطلب بیان شده:

1. خوف از خدا
کسی که از خدا بترسد نفسش با سخاوت است، یعنی به سادگی حاضر است از زرق و برق دنیا چشم‌پوشی کند. و بین این دو مسأله رابطه‌ی منطقی وجود دارد به این معنا که وقتی خوف از خدا دارد، چرا که سرچشمه‌ی خوف معرفت است، تا خدا را نشناسد خائف نیست؛ البتّه خدا ترس ندارد، چون غفور و رحیم است. در همه‌ی قرآن به جز یک سوره از او به رحمانیت یاد شده است.
در واقع ترس از گناهان و خوف از اعمال است، البتّه خوف از خدا سرچشمه‌ی دیگری هم دارد که آن ادراک عظمت خداست، وقتی خدا را با عظمت خاص او می‌شناسد و خود را آن قدر کوچک می‌بیند، وحشت می‌کند. بعضی هستند که وقتی در مقابل افراد بزرگ قرار می‌گیرند احساس وحشت می‌کنند، که این خوف از عظمت است.
کسی که خدا را به عظمت شناخت، دنیا در نظرش کوچک می‌شود، به عنوان مثال کسی که دریا را بشناسد، قطره‌ی آب در نظرش کوچک است، و یا کسی که آفتاب را ببیند یک شمع در نظرش بی‌ارزش است. وقتی غیرخدا در نظرش بی‌ارزش شد، سخاوت می‌کند، کسی که دریا دارد صرف‌نظر کردن از یک قطره برایش آسان است.
حضرت علی علیه ‌السلام می‌فرماید: «وَ اِنَّ دُنیاکُم عِندِی لَأَهوَنُ مِن وَرَقَةٍ فی فَمِ جَرادَةٍ تَقضِمُها؛ و این دنیای شما از برگ جویده‌ای که در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی‌ارزش‌تر است».(1)
این یک واقعیت است، کسی که با خدا آشناست دنیا از یک برگ هم در نظرش کوچکتر است.

2. قناعت
در بخش دوم روایت حضرت می‌فرماید: کسی که در زندگی قانع باشد، راحتی و آرامش دارد و آلودگی او کم و اعصابش راحت است.
«قناعت»، اکتفا به مقدار ناچیزی از وسایل زندگی در حدّ ضرورت و نیاز است.(2) قناعت یکی از ویژگیهای افراد با ایمان و از امتیازات انسانهای بافضیلت است. افراد قانع هیچ‌گاه چشم طمع به مال و منال دیگران ندارد و برای کسب مال و مقام، شخصیت والای خود را کوچک نمی‌کنند.
قناعت وسیله‌ای است برای تحصیل سعادت ابدی، زیرا هر که در خوراک و پوشاک به قدر ضرورت قناعت نماید، همیشه فارغ‌البال و آسوده خاطره است و اشتغال به امر دین و سلوک راه آخرت برای او ممکن خواهد بود.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «طوبی لِمَن هُدِی لِلإسلامِ، وَ کانَ عَیشُهُ کَفافاً وَ قَنَعَ بِهِ؛ خوشا به حال آنکه به اسلام گراید و معیشت او به قدر کفاف باشد و به آن قناعت کند».(3)
«رُوِی أنّ موسی علیه ‌السلام سأل ربّه تعالی و قال: أی عِبادِکَ أغنی؟ قال: أقنَعُهُم بما أعطَیتُهُ؛ در روایت آمده که حضرت موسی علیه ‌السلام از خدای تعالی پرسید که کدام یک از بندگان تو غنی‌ترند؟ فرمود: هر کدام قانع‌ترند».(4)
حضرت علی علیه ‌السلام می‌فرماید: «ابنَ آدَم، إن کنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا ما یکفِیکَ، فإنّ أیسَرَ ما فیها یکفِیک، و إن کنتَ إنّما تُرید مالا یکفِیک فإنّ کُلَّ ما فیها لایکفِیکَ؛ ای فرزند آدم، اگر از دنیا به قدر کفایت می‌خواهی اندکی از آن تو را کافی است و اگر زیادتر از حق خود می‌طلبی، همه‌ی آنچه در آن است تو را کافی نخواهد بود».(5)
و نیز امام صادق علیه ‌السلام می‌فرماید: «مَن رَضِی مِنَ اللهِ بِالیسیرِ مِنَ المَعاشِ، رَضِی اللهُ عنه بِالیسیرِ مِنَ العَمَلِ؛ هر که از خدا به معیشت اندکی راضی شود خدا نیز به عمل اندک او راضی می‌شود».(6)

آثار مادّی و معنوی قناعت:
قناعت آثار مادّی و معنوی فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) قناعت باعث عزّت و سربلندی
فردی که دارای مناعت طبع و عزّت نفس است، در نزد همگان عزیز و سربلند است، ولی کسی که به مال دیگران چشم طمع داشت، خود را اسیر و ذلیل ساخته و مردم با چشم حقارت به او می‌نگرند.
امام علی علیه‌ السلام می‌فرماید: «آدمی را قناعت برای دولت‌مندی، و خوش خلقی برای فراوانی نعمت‌ها کافی است».
از امام علی علیه ‌السلام سؤال شد تفسیر آیه‌ی «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً»(7) چیست؟ فرمود: قناعت است.(8)

ب) قناعت، مالی است تمام نشدنی و بی‌نیازی واقعی است
رسول خدا‌صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «اَلقَناعَةُ کنزٌ لایفنی؛ قناعت گنجی است که فانی نمی‌شود».(9)
و همچنین می‌فرماید: «القناعةُ مالٌ لاینفَدُ، قناعت مالی است که تمام نمی‌شود».(10)

ج) قناعت باعث آسایش خاطر و آرامش روان
حضرت علی علیه‌ السلام می‌فرماید: «کسی که به اندازه‌ی کفایت از دنیا بهره‌مند باشد، به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، در حالی که دنیاپرستی کلید دشواری، و مرکب رنج و گرفتاری است».(11)
امام صادق علیه ‌السلام می‌فرماید: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مقام دعا عرضه داشت: اَللّهُمَّ ارزُق مُحَمّداً وَ آلَ مُحَمّدٍ وَ مَن اَحَبَّ مُحَمّداً وآلَ مُحَمَّدٍ العَفافَ والکَفافَ وَارزُق مَن أَبغَضَ مُحَمّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ اَلمالَ وَالوَلَدَ؛ خدایا به محمّد و آل محمّد و دوستانش عفّت نفس و پاک‌دامنی و به اندازه‌ی کفایت، روزی مرحمت فرما و به دشمنان آنها مال و فرزند بده».(12)
در حدیث دیگری امام سجّاد علیه ‌السلام می‌فرماید: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله به شترچرانی برخورد کرد و کسی را فرستاد تا مقداری شیر بگیرد. شتربان گفت: آنچه در پستان شترهاست برای صبحانه‌ی قبیله و آنچه در ظرفهاست برای شام آنهاست و مورد نیاز خودمان است. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن.
سپس به گوسفند چرانی برخورد کرد و کسی را فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد. چوپان گوسفندان را دوشید و هر چه در ظرف داشت در ظرف پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله ریخت و گوسفندی نیز برای آن بزرگوار فرستاد و گفت: آنچه شیر در نزد ما بود همین مقدار است و اگر بیش از این نیاز دارید، می‌توانیم برای شما آماده کنیم. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: خدایا او را به قدر کفاف روزی ده. یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله صلّی الله علیه و آله برای کسی که جواب منفی داد، دعایی کردی که همه‌ی ما آن دعا را دوست داریم ولی برای کسی که نیاز شما را برآورده کرد، دعایی کردی که هیچ کدام از ما آن را دوست نداریم؟ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: إنَّ ما قَلَّ وَ کَفی خَیرٌ مِمّا کَثُرَ وَاَلهی اللهُمَّ ارزُق مُحَمّداً وَ آلَ محمدٍ الکَفافَ؛ آنچه کم باشد و کفایت کند، بهتر است از آنچه زیاد باشد و دل انسان را از یاد خدا باز دارد، سپس فرمود: خدایا به محمّد و آل محمّد به قدر کفاف روزی عطا کن».(13)
در تاریخ آمده عثمان دویست دینار به وسیله‌ی دو نفر از غلامانش برای ابوذر فرستاد، که احتیاجاتش را تأمین کند. ابوذر پرسید: آیا عثمان به کس دیگری از مسلمانان چنین پولی داده است؟ گفتند: خیر. ابوذر گفت: من هم یک مسلمانم پس آنچه به من می‌رسد، به آنان نیز باید برسد. گفتند: عثمان گفت این پول مال شخصی خودم می‌باشد و با حرام آمیخته نشده است. ابوذر گفت: من از بی‌نیازترین مردم هستم و احتیاجی به آن ندارم.
غلامان گفتند: ما که چیزی نزد تو نمی‌بینیم؟ گفت: من دو قرص نان جو دارم و به این پول احتیاجی ندارم و به خدا سوگند که آن را نمی‌پذیرم، زیرا من ولایت علی علیه ‌السلام و اهل ‌بیت او را که پاک هستند و به حق دعوت می‌کنند دارم، به همین جهت بی‌نیازم.(14)

آثار سوء عدم قناعت:

الف) طمع عامل ذلت و خواری
اگر کسی به آنچه خدا برای او مقدّر کرده راضی نباشد، چشم طمع به مال، یا مقام دیگران خواهد دوخت و برای جلب توجّه و بهره‌مندی از وی ناگزیر است در برابرش خضوع کرده و زبان به اظهار فقر و درماندگی خود و تعریف بی‌جا و تملّق و چاپلوسی از او بگشاید تا دل او را به دست آورد و از او بهره‌مند گردد. در این حالت، انسانیت انسان و شخصیت او پایمال می‌گردد و موجب ذلّت و خواری او خواهد شد.
حضرت علی علیه‌ السلام می‌فرماید: «اَلطّامِعُ فی وَثاقِ الذُّلِّ؛ طمع کار همواره زبون و خوار است».(15)

ب) طمع عامل آلودگی به گناه
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: طمع را از خود دور سازید، زیرا طمع کلید تمام گناهان و سرچشمه‌ی زشتیهاست و تمام نیکیها را از بین می‌برد.(16)

ج) طمع عامل فقر و احتیاج
از آنجا که طمع کار به آنچه خود دارد قانع نبوده و آن را برای تأمین نیازمندیهایش کافی نمی‌داند، با چشم دوختن به مال و دارایی دیگران همیشه خود را محتاج و نیازمند به آنها نشان می‌دهد، و در نظر مردم نیز درمانده و نیازمند جلوه می‌کند.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می‌فرماید: «إیاکَ وَ الطَّمَعَ فَإِنَّهُ الفَقرُ الحاضِرُ؛ خود را از طمع دورگردان، چرا که طمع، فقر ودرماندگی بالفعل است».(17)

طمع پسندیده
گاه تصوّر می‌شود که «طمع» همیشه یک صفت ناپسند و مذموم است، حال آنکه با نگاه به آیات و روایات متوجّه می‌شویم که «طمع» ذاتاً نه خوب است و نه بد، بلکه هرگاه متعلّق طمع، ناپسند و رذیله باشد، طمع به آن نیز ناپسند خواهد بود، مانند طمع به ثروت اندوزی، مقام، شهوت و ... امّا هرگاه متعلّق طمع، امر پسندیده و ممدوح باشد، طمع به آن نیز پسندیده و مطلوب خواهد بود، مانند طمع به مغفرت الهی، کسب فضایل، صفات نیک، بهشت و ... .
امیدواریم خداوند صفت نیک قناعت را در ما بوجود آورد و صفت طمع مذموم را از ما دور گرداند؛ إن‌شاءالله.

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 224.
2. مفردات راغب، واژه‌ی «قنع».
3. جامع السعادات، ج 2، ص 139.
4. همان مدرک، ص 140.
5. همان مدرک.
6. همان مدرک.
7. نحل، آیه‌ی 97.
8. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 229.
9. مشکوةالانوار، ص 132.
10. میزان الحکمه، ج 8، ص 280.
11. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 371.
12. اصول کافی، ج 2، ص 140، ح 3؛ بحارالانوار، ج 79، ص 59.
13. اصول کافی، ج 2، ص 140، ح 4.
14. سفینة البحار، ج 2، ص 452.
15. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، 226.
16. سفینةالبحار، ج 2، ص 93 ؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 70.
17. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 229 ؛ بحارالانوار، ج 69، ص 408.

منبع: گفتار معصومین علیهم‌السلام، جلد اول (درس اخلاق حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، چاپ سوم، 1391.