هزینه دوستی امیرالمومنین علیه السلام
سهیل بن حنیف انصاری پس از بازگشت از صفین در شهر کوفه از دنیا رفت و امام علی علیه السلام وی را از هر کس بیشتر دوست می داشتند، فرمودند:
لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ.
اگر کوهی مرا دوست بدارد فرو خواهد ریخت.
نهج البلاغه، حکمت 108
شرح حدیث:
آری دوست داشتن مولایمان علی علیه السلام از صدر تاریخ اسلام هزینه داشته و در بسیاری از موارد به قیمت زندان رفتن ها و شکنجه ها و شهادت ها به وضع بسیار دلخراش تمام شده است.
عشق به علی علیه السلام در بعضی زمان ها چنان جانکاه و باعث اذیت و ازار می شد که اگر دوستانش چو کوه بودند می شکستند و فرو می ریختند. کافی است یک نگرشی به تاریخ دیروز و امروز عاشقان مولایمان کنید خواهید دید که چه به بر سر دوستداران حضرتش آوردند.
عمر بن حمق خزاعی خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام عرض کرد ای امیر مومنان این که به تو پاسخ مثبت دادم و باتو بیعت کردم نه به خاطر خویشی بین من و تو بود. و نه به امید مالی که به من بدهی و نه به خاطر قدرتی که موجب بلند آوازگی من شود بلکه تو را به خاطر پنج ویژگی دوست دارم تو پسرعموی پیامبر خدایی و نخستین مومن به اویی وشوهر بانوی زنان امت فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستی و پدر نسلی هستی که در بین ما از پیامبر خدا به جا مانده است ودر بین مهاجران پرسهم ترین آنان در جهادی.
اگر من به جابجایی کوه های استوار و کشیدن آب دریاهای پرآب مجبور شوم تا روزی بر من فرا رسد که در کاری به دوستداران تو کمک کنم و دشمنان تو را سست کنم خواهی دید که در آن روز هر آنچه از حق تو برگردنم است ادا خواهم کرد. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: پروردگارا دلش را به تقوا نورانی کن و به راه راست هدایتش فرما ای کاش در سپاه من صد نفر چون تو بود. (1) حالا ببینید همین عمرو بن حمق خزاعی پایان دوستی اش به مولایش به کجا انجامید.
معاویه دستور دستگیری و حبس او را صادر کرد قبل از آنکه مامورین به خانه او بریزند دوستانش او را مطلع ساختند او از خانه گریخت و به کوهستان ها رفت وقتی مامورین معاویه به خانه اش ریختند تا او را به جرم دوستی علی علیه السلام دستگیر کنند او را نیافتند همسرش را گروگان گرفته به زندان انداختند. خانواده عمرو از هم پاچید یکی زندان و دیگری سرگردان بیابان ها همسرش آمنه هر روز که از زندانش می گذشت خطی بر دیوار زندان می کشید حدود هفتصد خط به دیوار زندان کشید تا یک روز درب زندان باز شد پیش خود گفت حتما شوهرم را هم دستگیر کرده و به زندان آورده اند یا اینکه بناست مرا آزاد کنند اما ناگهان شخصی که وارد زنده شده بود سر بریده شوهرش را در دامن آمنه انداخت معلوم شد که بالاخره گرفتار آمده و به قتل رسیده است زن را نزد معاویه بردند معاویه نمک بر زخم دلش ریخت و او را شکنجه روحی داد آمنه معاویه را نفرین کرد معاویه گفت تو را از شهر بیرون می کنم آمنه گفت نفرین در آن شهری که تو در آن ساکن هستی معاویه گفت او را از کاخ من خارج کنید و رهایش نمایید چون ما به هدف خود یعنی کشتن عمرو رسیدیم ولی به یکی از درباریان سپرد قبل از خروج از کاخ سبزش به او کیسه زر بدهند وقتی مامور معاویه کیسه را به دست آمنه داد گرفت ولی بر سر مامور کوبید و گفت به اربابت بگو تو با کشتن شوهر و فرزندان من نتوانستی محبت مولایمان علی علیه السلام را از دلمان بیرون کنی حالا می خواهی با کیسه زر چنین کنی ما را نیازی به کمک تو نیست این را گفت و رفت. (2)
مرحوم شهریار در مدح مولایمان علی علیه السلام چنین سروده است:
یا علی نام تو بردم نه غمی مانده نه همی***بابی انت و امی!
گوییا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی***بابی انت و امی!
تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات***علی ای قبله حاجات!
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمی***بابی انت و امی!
گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است***در این غم نگشوده است
سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سمی***بابی انت و امی!
حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان***کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آنجلوه با وجه اتمی***بابی انت و امی!
منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل ***کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمی***بابی انت و امی!
در تولا هم اگر سهو ولایت چه سفاهت!***اف بر این شم فقاهت
بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمی ***بابی انت و امی!
عاشق توست که مستوجب مدح است ومعظم***منکرت مستحق ذم (3)
پی نوشت:
1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 181
2- پندهای تاریخ ج 2 ص 290
3- کلیات دیوان شهریار ج 1 ص 231
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
عشق به علی علیه السلام در بعضی زمان ها چنان جانکاه و باعث اذیت و ازار می شد که اگر دوستانش چو کوه بودند می شکستند و فرو می ریختند. کافی است یک نگرشی به تاریخ دیروز و امروز عاشقان مولایمان کنید خواهید دید که چه به بر سر دوستداران حضرتش آوردند.
عمر بن حمق خزاعی خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام عرض کرد ای امیر مومنان این که به تو پاسخ مثبت دادم و باتو بیعت کردم نه به خاطر خویشی بین من و تو بود. و نه به امید مالی که به من بدهی و نه به خاطر قدرتی که موجب بلند آوازگی من شود بلکه تو را به خاطر پنج ویژگی دوست دارم تو پسرعموی پیامبر خدایی و نخستین مومن به اویی وشوهر بانوی زنان امت فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستی و پدر نسلی هستی که در بین ما از پیامبر خدا به جا مانده است ودر بین مهاجران پرسهم ترین آنان در جهادی.
اگر من به جابجایی کوه های استوار و کشیدن آب دریاهای پرآب مجبور شوم تا روزی بر من فرا رسد که در کاری به دوستداران تو کمک کنم و دشمنان تو را سست کنم خواهی دید که در آن روز هر آنچه از حق تو برگردنم است ادا خواهم کرد. امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: پروردگارا دلش را به تقوا نورانی کن و به راه راست هدایتش فرما ای کاش در سپاه من صد نفر چون تو بود. (1) حالا ببینید همین عمرو بن حمق خزاعی پایان دوستی اش به مولایش به کجا انجامید.
معاویه دستور دستگیری و حبس او را صادر کرد قبل از آنکه مامورین به خانه او بریزند دوستانش او را مطلع ساختند او از خانه گریخت و به کوهستان ها رفت وقتی مامورین معاویه به خانه اش ریختند تا او را به جرم دوستی علی علیه السلام دستگیر کنند او را نیافتند همسرش را گروگان گرفته به زندان انداختند. خانواده عمرو از هم پاچید یکی زندان و دیگری سرگردان بیابان ها همسرش آمنه هر روز که از زندانش می گذشت خطی بر دیوار زندان می کشید حدود هفتصد خط به دیوار زندان کشید تا یک روز درب زندان باز شد پیش خود گفت حتما شوهرم را هم دستگیر کرده و به زندان آورده اند یا اینکه بناست مرا آزاد کنند اما ناگهان شخصی که وارد زنده شده بود سر بریده شوهرش را در دامن آمنه انداخت معلوم شد که بالاخره گرفتار آمده و به قتل رسیده است زن را نزد معاویه بردند معاویه نمک بر زخم دلش ریخت و او را شکنجه روحی داد آمنه معاویه را نفرین کرد معاویه گفت تو را از شهر بیرون می کنم آمنه گفت نفرین در آن شهری که تو در آن ساکن هستی معاویه گفت او را از کاخ من خارج کنید و رهایش نمایید چون ما به هدف خود یعنی کشتن عمرو رسیدیم ولی به یکی از درباریان سپرد قبل از خروج از کاخ سبزش به او کیسه زر بدهند وقتی مامور معاویه کیسه را به دست آمنه داد گرفت ولی بر سر مامور کوبید و گفت به اربابت بگو تو با کشتن شوهر و فرزندان من نتوانستی محبت مولایمان علی علیه السلام را از دلمان بیرون کنی حالا می خواهی با کیسه زر چنین کنی ما را نیازی به کمک تو نیست این را گفت و رفت. (2)
مرحوم شهریار در مدح مولایمان علی علیه السلام چنین سروده است:
یا علی نام تو بردم نه غمی مانده نه همی***بابی انت و امی!
گوییا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمی***بابی انت و امی!
تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات***علی ای قبله حاجات!
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمی***بابی انت و امی!
گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است***در این غم نگشوده است
سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سمی***بابی انت و امی!
حق اگر جلوه با وجه اتم کرده در انسان***کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آنجلوه با وجه اتمی***بابی انت و امی!
منکر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل ***کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمی***بابی انت و امی!
در تولا هم اگر سهو ولایت چه سفاهت!***اف بر این شم فقاهت
بی ولای علی و آل چه فقهی و چه شمی ***بابی انت و امی!
عاشق توست که مستوجب مدح است ومعظم***منکرت مستحق ذم (3)
پی نوشت:
1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 181
2- پندهای تاریخ ج 2 ص 290
3- کلیات دیوان شهریار ج 1 ص 231
منبع: حدیث زندگی: شرح حکمت های نهج البلاغه، کاظم ارفع، تهران: پیام عدالت،1390.
احادیث مرتبط
تازه های احادیث
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}