امام سجاد علیه السلام فرمودند:
کَم مِن مَفتُونٍ بِحُسنِ القَولِ فِیهِ، وَ کَم مِن مَغرُورٍ بِحُسنِ السَّترِ عَلَیهِ، وَکَم مِن مسُتَدرِجٍ بِالإِحسانِ إِلَیهِ.

چه بسیار کسی که گفتند خوب است و فریفته است و چه بسیار کسی که به خاطر پرده‌پوشی بر او فریفته گردید، و چه بسیار کسی که از احسان به او غافلگیر شد.
تحف العقول، مواعظ آن حضرت، ص 281.
شرح حدیث:
شرح حدیث توسط حضرت آیت ‌الله العظمی مکارم شیرازی مدظله‌العالی:

به عنوان مقدمه این نکته قابل ذکر است که نشانه‌های بیداری و هدایت انسان در عالم فراوان است. اگر انسان دقت کند، همه چیز در این عالم مایه بیداری اوست. حدیث جالب توجهی از امام هفتم موسی بن جعفر (علیهما السلام) وارد شده و آن در پاسخ به این است که ‌هارون برای امام نوشت: «عِظنی وَ اَوجِز، فَکَتَبَ اِلَیهِ: مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینُکَ اِلَّا وَفِیهِ مَوعِظَةُ؛ ‌هارون از امام (علیه السلام) خواست که او را کوتاه و مختصر موعظه کند. امام در پاسخ نوشت: «هر چیزی را که می‌بینی، در آن موعظه است». (1)

نگاه به قدرت‌هایی که نابود شدند، نگاه به انسان‌های سالم و افراد نیرومندی که سلامتی خود را براحتی از دست داده‌اند، نگاه به قبرستان و خفتگان در آن جا، نگاه به دگرگونی ملّت‌ها همه و همه اسباب پند و موعظه است. ولی بشر، با وجود این همه عوامل بیداری، در خواب است و عامل اصلی این خواب، غفلت اوست. غفلت و بی خبری، برای سعادت انسان خطر بزرگی است و گاه افتادن در دام غفلت ولو برای یک لحظه کوتاه، سرمایه‌های معنوی انسان را از بین می‌برد. غفلت سرچشمه اصلی بدبختی‌ها، ریشه اصلی انکار معاد و اعتماد به دنیا و فراموشی آخرت است. در یک حدیث قدسی آمده است که خداوند می‌فرماید: «از سه گروه در شگفتم: از کسانی که به آتش دوزخ ایمان دارند و می‌دانند که دوزخ در پیش روی آن‌هاست، چگونه می‌خندند و از کسانی که به دنیا دل بسته‌اند، در حالی که می‌دانند بزودی از آن جدا می‌شوند و از کسانی که غافلند و می‌دانند که [فرشتگان پروردگار] از آن‌ها غافل نیستند، چگونه مشغول لهو و لعب هستند!»

باید عوامل غفلت را پیدا کنیم و درصدد برطرف کردن آن‌ها برآییم. امام سجاد (علیه السلام) در این حدیث، سه عامل از عوامل غفلت را ذکر می‌کند قبل از بیان این عوامل، چند روایت در باب غفلت بیان می‌کنیم:

1. وقتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) به معراج رفت، خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: «ای احمد! هرگز غافل مشو! هر کس از من غافل شود، من نسبت به این که او در کدام راه هلاک و نابود شود، اعتنا نمی‌کنم». (2)

2. حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار قریه‌ای عبور کرد که همگی به غضب الهی نابود شده بودند. یکی از آن‌ها را به اذن خدا زنده کرد و از او سؤال نمود: «اعمالتان چگونه بود که چنین بلایی دامن شما را گرفت؟» او در پاسخ گفت: «پرستش بت، محبّت دنیا، ترس کم، آرزوی دراز و غفلت آمیخته با لهو و لعب». (3)

3. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إن کانَ الشَّیطانُ عَدُوّاً فَالغَفلَةُ لِمَاذَا؛ اگر شیطان دشمن است؛ پس غفلت چرا؟!» (4)

امّا حدیث مورد بحث: امام سجاد (علیه السلام) سه مورد از عوامل غفلت را این گونه بیان می‌کند:

1. یکی از عوامل غفلت، تعریف دیگران است؛ زیرا مردم خوبی‌ها را می‌بینند و بدی‌ها را نمی‌بینند؛ لذا از افراد تعریف می‌کنند و همین نکته باعث غفلت انسان می‌شود؛ چون فرد خیال می‌کند که تعریف و تشخیص مردم درست است،، در حالی که در خیلی از موارد غیر از آنچه مردم می‌گویند، درست می‌باشد.

امام علی (علیه السلام) در خطبه 193 (خطبه متقین) یکی از اوصاف افراد با تقوا را این می‌داند: «إِذَا زُکِّی أحَدٌ مِنهُم خَافَ مِمَّا یقَالُ لَهُ فَیقُولُ أَنَا أعلَمُ بِنَفسی مِن غَیرِی وَ رَبِّی أعلَمُ بی مِنِّی بِنَفسی اللَّهُمَّ لا تُوَاخِذنی بِمَا یقُولُونَ واجعَلنی أَفضَلَ مِمَّا یظُنُّونَ وَاغفِر لی مَا لاَیعلَمُونَ؛ هرگاه یکی از آن‌ها ستوده شود، از آنچه درباره‌اش گفته شده، در هراس می‌افتد و می‌گوید: من از دیگران نسبت به خودم آگاه‌ترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه‌تر است. بار پروردگارا! ما را در مورد گناهانی که به ما نسبت می‌دهند، مؤاخذه مفرما و ما را نسبت به نیکی‌هایی که درباره ما گمان می‌برند، از آن برتر قرار ده و گناهانی را که نمی‌دانند، بیامرز!»

2. گاهی انسان مغرور می‌شود و باعث غفلت او ستارالعیوب بودن خداست؛ زیرا خداوند بر اعمال انسان‌ها پرده و پوشش می‌اندازد و رسوایش نمی‌کند و او خیال می‌کند که پاک و منزه است؛ لذا مغرور می‌شود. غرور، انسان را از خدا دور و به شیطان نزدیک می‌کند. افراد مغرور همیشه در جامعه منفورند و غرور سرچشمه‌ی صفات رذیله‌ی دیگری است، مثل خودبرتربینی، تکبر، عجب و خودپسندی و سبب کینه و حسد نسبت به دیگران و تحقیر آن می‌شود. بدون تردید یکی از عوامل اصلی رانده شدن شیطان از درگاه خداوند، غرور او بود و بر همین اساس، یکی از علل عدم تسلیم بسیاری از اقوام و افراد در برابر دعوت انبیا و پیامبران و اوصیای الهی وجود همین صفت، یعنی غرور و خودخواهی در وجود آن‌ها بوده است.

غرور، یعنی هر چیزی که انسان را غافل می‌سازد و می‌فریبد؛ خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام، یا علم و دانش یا غیر آن‌ها به طوری که انسان را بفریبد و از حقّ باز بدارد.

حجاب غرور و خودبینی باعث شد که شیطان از درگاه خداوند رانده شود و عبادت چند هزار ساله‌اش از بین برود، لذا در روایات، از غرور بسیار نکوهش شده است. در این زمینه به چند روایت توجّه فرمایید:
امام علی (علیه السلام) فرمود: «بَینَکُم وَ بَینَ المَوعِظَةِ حجابٌ مِنَ الغِرَّة؛ میان شما و موعظه، پرده‌ای از غفلت است». (5)

نیز فرمود: «پافشاری کردن بنده در معصیت و آرزوی آمرزش داشتن از خدا، مغرور شدن به خداست». (6) غرور، دارای پیامدهای خطرناکی است.

تکبر، یکی از نتایج غرور است؛ چنان که امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «عَجِبتُ لاِبنِ آدَمَ، اَوَّلُهُ نُطفَةُ وَ آخِرُهُ جِیفَةُ وَ هُوَ قائِمٌ بَینَهُما وِعاءٌ للغائطِ، ثُمَّ یتَکَبَّر؛ در شگفتم از آدمیزاد که آغازش نطفه‌ای است و فرجامش لاشه‌ای و در این میان انبان نجاست و با این احوال تکبر می‌ورزد!». (7)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَا مِن رَجُلٍ تَکَبَّرَ اَو تَجَبَّرَ اِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَها فی نَفسِه: هیچ مردی تکبر یا گردن فرازی نکرد، مگر به سبب احساس خواری و حقارتی که در خود یافت». (8)

امام علی (علیه السلام) فرمود: «فَرَضَ اللهُ الإِیمانَ تَطهِیراً مِنَ الشِّرکِ، وَ الصَّلاةَ تَنزِیلاً عَنِ الکِبرِ؛ خداوند، ایمان را برای پاک کردن از شرک واجب فرمود و نماز را برای دور کردن از تکبّر». (9)

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مَن یستَکبِر یضَعَهُ اللهُ؛ کسی که استکبار ورزد، خداوند او را پست می‌گرداند». (10)

امام علی (علیه السلام) فرمود: «مَن تَکَبَّرَ عَلَی النَّاسِ ذَلَّ؛ هر کس بر مردم بزرگی فروشد، خوار می‌شود». (11)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در دوزخ برای متکبران درّه‌ای است به نام «سقر». این درّه از شدّت گرمای خود به خداوند شکایت کرد و خواهش نمود که به وی اجازه دهد تا نفسی بکشد. پس نفس کشید و [از گرمای نفس خود] دوزخ را سوزاند!» (12)

3. نکته سومی که از نظر امام سجاد (علیه السلام) عامل غرور است، این که گاهی انسان اعمالش ناشایسته است؛ امّا خداوند به او نعمت می‌دهد. این نعمت باعث غرور او می‌شود؛ زیرا انسان خیال می‌کند که این نعمت‌ها را خداوند به خاطر لیاقتش به او داده؛ امّا در حقیقت، وی با این احسان خداوند اندک اندک به عذاب حقّ نزدیک می‌شود؛ لذا امام حسین (علیه السلام) در دعایش عرضه می‌دارد: «اَللّهُمَّ لاَتَستَدرِجنی بِالإِحسانِ، وَ لاَ تُؤَدِّبنی بِالبَلاءِ؛ بارالها! مرا با احسان خود که با غفلتم از گناه همراه می‌باشد، آرام آرام به شقاوت میفکن و با گرفتاری‌ها مرا تأدیب مفرما!» (13)

امام (علیه السلام) از بعضی احسان‌ها به خداوند پناه می‌برد. در قرآن کریم به چهار نوع احسان اشاره شده که یک نوع آن عذاب است:

1. احسان در مقابل احسان: «(هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ)؛ آیا جزای نیکی جز نیکی است؟!». (14)

همچنین در سوره انعام، آیه 160 می‌فرماید: «(مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّیئَةِ فَلاَ یجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یظْلَمُونَ)؛ هر کس کار نیکی بیاورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت و هر کس کار بدی بیاورد، جز به مقدار آن، کیفر نخواهد دید و ستمی بر آن‌ها نخواهد شد».

نیز در سوره بقره، آیه 245 می‌فرماید: «(مَن ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللّهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ)؛ کیست که به خدا قرض نیکویی دهد [و از اموالی که خدا او به وی بخشیده است، انفاق کند] تا خداوند آن را برای او چندین برابر کند و خداوند [روزی بندگان را] محدود و گسترده می‌سازد و به سوی او باز می‌گردید [و پاداش خود را خواهید گرفت]».

همچنین در سوره زمر، آیه 10 می‌فرماید: «(... إِنَّما یوَفَّی الصّابِرُونَ أجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ)؛ صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می‌دارند».

این آیات با هم منافات ندارند؛ چرا که حداقل پاداشی که به نیکوکاران داده می‌شود، ده برابر است و به نسبت اهمیت عمل، درجه آن بیش‌تر خواهد شد.

2. احسانی که از مواهب الهی است و در مقابل شکر نعمت داده می‌شود: «(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ)؛ هنگامی که پروردگارتان اعلام داشت: اگر شکرگزاری کنید، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی ورزید، مجازاتم شدید است!». (15)


3. احسانی که مقدمات توفیقات خداوند است، مانند این که اسباب اطاعت را در اختیار من می‌گذارد، مثل سلامت جسم، امکانات، دوستان خوب، فضای آماده و خدمت به خلق خدا و دین خدا و سایر موارد که به عنوان مقدمه و اسباب و ابزار توفیقات و اطاعت خداوند محسوب می‌گردد.

4. چهارمین نوع احسان، «احسان استدراجی» است که در واقع عذاب است. در این نوع از احسان، خداوند وسائل نعمت را فراهم می‌کند، امّا وقتی نعمت را از او گرفت، خیلی دردناک است: «(فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ)؛ هنگامی که آنچه به آن‌ها یادآوری شده بود، فراموش کردند، درهای همه چیز [از نعمت‌ها] را به روی آن‌ها گشودیم تا [کاملاً] خوشحال شدند [و دل به آن‌ها بستند] ناگهان آن‌ها را گرفتیم [و آن‌ها را سخت مجازات کردیم] در این هنگام همه مأیوس شدند [و درهای امید به روی آن‌ها بسته شد]». (16)

امام حسین (علیه السلام) در حدیث دیگری در تفسیر کلمه استدراج می‌فرماید: «اَلاِستِدرَاجُ مِنَ اللهِ سُبحَانَهُ لِعَبدِهِ اَن یسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمُ وَ یسلُبَهُ الشُّکرَ؛ استدراج [و غافلگیری] خداوند نسبت به بنده خود این است که نعمت‌های خود را بر او سرشار سازد و توفیق شکر آن‌ها را از او بگیرد». (17)

امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه 182 سوره اعراف که می‌فرماید: «(وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لاَ یعْلَمُونَ)؛ و آن‌ها که آیات ما را تکذیب کردند، تدریجاً از آن راه که نمی‌دانند گرفتار و مجازاتشان خواهیم کرد»؛ در معنای استدراج می‌فرماید: «منظور این آیه بنده گنهکاری است که پس از ارتکاب گناه، خداوند او را مشمول نعمتی قرار می‌دهد؛ ولی او آن نعمت را به حساب خوبی خودش گذاشته و از طلب بخشش در برابر گناه غافلش می‌سازد». (18)

نیز فرمود: «إِنَّ اللهَ اِذَا اَرَادَ بَعَبدٍ خَیراً فَاَذنَبَ ذَنباً اَتبَعَهُ بِنِقمَةٍ وَ یذکره الاستِغفارَ، وَ اِذَا اَرَادَ بَعَبدٍ شَراً فَاَذنَبَ ذَنباً اَتبَعَهُ بِنِعمَةٍ لِینسِیهُ الاستغفار و یتمادی بها و هو قوله عزّوجلٌ (سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یعلَمُونَ) بالنعم المعاصی؛ موقعی که خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، هنگامی که آن بنده گناهی مرتکب شود، او را گوشمالی می‌دهد تا به یاد تو بیفتد و هنگامی که شرّ بنده‌ای را [بر اثر اعمالش] بخواهد، موقعی که گناهی می‌کند، نعمتی به او می‌بخشد تا آن بنده استغفار را فراموش نماید و به آن گناه ادامه دهد. این همان نکته‌ای است که خداوند عزّوجلّ فرمود: از طریق نعمت‌ها به هنگام معصیت‌ها آن‌ها را تدریجاً از راهی که نمی‌دانند، گرفتار می‌سازیم». (19)

پی‌نوشت‌ها:
1. سفینة البحار، ج 8، ص 539.
2. ارشاد القلوب، ج 1، ص 214.
3. سفینة البحار، ماده غفل.
4. بحارالانوار، ج 75، ص 190.
5. میزان الحکمه، ج 7، ص 181.
6. همان، ص 183.
7. میزان الحکمه، ج 8، ص 309.
8. همان، ص 310.
9. میزان الحکمه، ج 8، ص 313.
10. همان، ص 316.
11. همان.
12. همان، ص 319.
13. بحارالانوار، ج 78، ص 127؛ کشف الغمه، ج 2، ص 31.
14. سوره‌ی الرحمن، آیه‌ی 60.
15. سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی 7.
16. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 44.
17. تحف العقول، کلمات قصار آن حضرت.
18. نورالثقلین، ج 2، ص 106.
19. تفسیر برهان، ج 2، ص 53.

منبع: گفتار معصومین (علیهم السلام)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی)، گردآوری: سید محمد عبدالله ‌زاده، قم: انتشارات امام علی بن ابی‌طالب (علیه السلام)، چاپ سوم (1394).